کوثر قندهاری در گلشن مهر نوشت: در روزهای پایانی سال 97 و آغاز سال 98 در استان گلستان، شاهد بارش های شدید و فراوانی بودیم، بطوریکه طبق گزارش ها میزان بارش ها برابر متوسط بارش‌های یک ساله استان گلستان بود. در نتیجه این بارش ها و به دلیل فرسایش خاک در اثر بهره برداری بی رویه از جنگل ها و رها ساختن آب پشت سدها،سیل شهرهای استان همچون گنبد، آق قلا، گمیشان و روستاهایشان را در نوردید و اهالی این شهرها و‌ روستاها را ملزم به تخلیه منازل و کوچ موقتی کرد.
مردم شهرستان آق قلا و روستاهایش پس از تخلیه منازل در روستاهای مجاور شهرستان گرگان اعم از محمدآباد،کریم آباد و امیر آباد اسکان یافتند.
برای تهیه گزارش به روستای محمدآباد گرگان که در 5 کیلومتری گرگان و حدفاصل جاده بین المللی گرگان - آق قلا قرار دارد و تعداد قابل توجهی از اهالی آق قلا اسکان یافتند، رفتیم. ابتدا به مجمع خیرین روستای محمدآباد که در مرکز روستا می باشد، رفتیم و با سعدالله مکتبی عضو مجمع خیرین روستا گفتگو کردیم.
مکتبی گفت: مجمع خیرین روستا که سابقه 10 ساله دارد از بدو شروع سیل با همکاری دهیاری روستا، شورا و پایگاه بسیج فعالیت خود را آغاز کرد، در ابتدا هماهنگی جهت اسکان در حسینیه روستا، سالن ورزشی و مدارس صورت گرفت اما پس از آن به دلیل افزایش جمعیت اهالی روستا درب های منازلشان را به سوی سیلزدها باز کردند و در بعضی منازل 20 الی 30 نفر اسکان یافتند.
وی که خود برادر شهید صادق مکتبی می باشد، منزل برادرش را در اختیار سیل زندگان قرار داده است.
عضو مجمع خیرین محمدآباد با بیان اینکه مردم با توجه به شناختی که از منطقه داشتند، اعتماد زیادی به آنها کرده اند،گفت: حتی از شهرهای اصفهان و یزد کمک های فراوانی برای این روستا آمده است و ما تمامی امکانات اعم از 3 وعده غذای گرم که در آشپزخانه توسط اهالی روستا پخت می شود و وسایل بهداشتی و رفاهی را در اختیارشان قرار می دهیم و زمانی که بخواهند به منازل خود بازگردند، سبد کالا که شامل کنسرو، برنج، قند، روغن و وسایل بهداشتی می باشد را به آنها خواهیم داد.
مکتبی افزود: در این مدت علاوه بر اهالی روستای محمدآباد که 136 نفر به طور مستقیم در حال خدمت رسانی هستند، مردم از نقاط دیگر اعم از زن و مرد از قشرها و گروههای مختلف کمک های مالی و معنوی فراوانی کرده اند و وقت گذاشته اند بعنوان مثال افرادی در کانون فرهنگی روستا، برای بچه های اسکان یافته در منازل برنامه های فرهنگی و بازی تدارک دیده اند و در ساعات خاصی در کانون فرهنگی هستند. همچنین خانم هایی از فنی حرفه ایی در حسینیه روستا،چرخ خیاطی و پارچه قرار داده اند تا زنان ترکمن که سبک لباسهایشان متفاوت با زنان فارس است برای خود لباس بدوزند.
در آشپزخانه حسینیه روستا که مقابل مجمع خیرین بود، تعدادی خانم و آقا مشغول پخت غذا بودند، یدالله حسینی از اهالی روستای محمدآباد می گوید: ما 12 نفر هستم و از روز اول عید به طور شبانه روزی مشغول پخت غذا هستیم و هیچ یک متعلق به ارگان خاصی نیستیم و همه بصورت داوطلب و از روی علاقه آمده ایم.
پس از آن به خانه هایی رفتیم که سیل زدگان در آنجا اسکان یافتند، در خانه اول که خانه ایی ویلایی با حیاط کوچک بود تعدادی بچه درب را به روی ما باز کردند، در اینجا سه خواهر به همراه عروس و فرزندانشان زندگی می کنند.
زینب فرخنده، خواهر کوچک که 2 فرزند کوچک و 1 نوزاد دارد، می گوید: خانه ام در مسکن مهر آق قلا است و راه ارتباطی مسکن مهر از طریق کوی ایثار و یلمه خندان است که در کوی ایثار ارتفاع آب حدود 1/5 الی 2 متر است و جاده بسته شده و آب و برق منطقه قطع می باشد.
او می گوید: اطلاع رسانی بابت بارش شدید باران بود اما حرفی از سیل نبود و چون اطلاع رسانی قوی از قبل صورت نگرفته بود،فکر نمیکردیم که سیل بدین صورت بیاید.
ناهید خواهر دیگر خانواده که 2 فرزند کوچک دارد، می گوید: من در روستای یلمه خندان زندگی می کردم و هنگامی که سیل آمد همراه با پدربیمار و فرزندانم به طبقه بالا خانه که خانه ایی نیمه ساز است و فقط آجرچینی شده است رفتیم و حدود یک و نیم روز بدون غذا و سرویس بهداشتی آنجا بودیم و پس از آن مردم روستاهای دیگر که بصورت خودجوش برای کمک آمده بودند ما را سوار بر تراکتور کردند و از روستا خارج شدیم، او می گوید: همسرش در آق قلا و یلمه خندان در حال کمک رسانی است.
آنا سلطان فرخنده خواهر بزرگ که با عروس و دو نوه اش هستند،در حالی که بغض دارد می گوید،ماشین پسرم چند روز در آب مانده بود و امروز صبح نتوانستند آنرا در بیاورند و من در این چند روز مدام گریه کردم.
آنا سلطان که همسرش فوت کرده و تحت سرپرستی پسرش است، می گوید: برای شب عید مغازه را پر از وسیله کرده بودیم و 500 هزار تومان بصورت نسیه بستنی خریده بودیم اما حالا آب تمام مغازه را پر کرده و دو یخچال با تمامی وسایل زیر آب است.
آنها می گویند هنگام سیل بدون هیچ وسیله و پولی آمده ایم و حتی نمی توانیم برای فرزندانمان میان وعده بخریم اما خیریه محمدآباد به ما غذا و امکاناتی همچون پتو، بالشت، آب و وسایل بهداشتی می دهند و صاحبخونه که آدم بسیار خوبی است خانه را به خیریه سپرده و ما اصلا او را ندیده ایم.
آنها نگران خانه و وسایلشان هستند و می گویند حدود 10 روز خانه را رها کرده ایم و نمیدونیم چه اتفاقی برایش افتاده است و ممکن است دزد تمام وسایل را برده باشد.
زینب می گوید: چون آب چندین روز است که وارد شهر شده و ساکن مانده و حرکتی ندارد باعث ضعیف شدن خانه و خرابی آن می شود .
خانه دوم که در همسایگی اسکان خواهران فرخنده بود با سعیده 30 ساله که در خیابان درمانگاه شهر آق قلا زندگی می کند،صحبت کردیم. او می گوید به همراه تمامی اعضا خانواده اش که در مجموع 11 بچه دارند در این خانه زندگی می کنند و علاوه بر آن یک زوج به همراه یک نوزاد در اتاق خواب همان خانه اسکان گرفته اند.
سعیده که خود 3 فرزند دارد، می گوید: چون از احتمال وقوع سیل خبر داشتیم، دو پسر بزرگ و مادرم را به روستا فرستاده بودم و هنگامی که سیل شدت گرفت خودم همراه با پسر کوچکم و پدرشوهر و مادرشوهر با تراکتور نجات پیدا کردیم و ابتدا در منزل برادرم در روستای خوجه تب رفتیم اما با توجه به فراگیر شدن سیل،حکم تخلیه دادن و مارا با ماشین به حسینیه روستای محمدآباد آوردن، پس از آن به دلیل اینکه جمعیتمان زیاد بود به ما خانه مستقل دادند.
سعیده از رسیدگی اهالی محمدآباد راضی است و می گوید: تمامی امکانات را در اختیارمان می گذراند و بچه هایمان روزی 2 ساعت به کانون روستا می برند و در آنجا بازی می کنند.در خانواده سعیده،یک کودک 5 ساله معلول و یک بیمار اعصاب و روان و یک خانم پا به ماه زندگی می کنند که از طرف خیریه محمد آباد برای آنها دکتر می فرستند و بصورت مداوم آنها را معاینه می کنند.
سعیده می گوید: همسرش مغازه دار است و چون از سیل اطلاع داشتن،تمامی وسایل مغازه را به طبقه بالا برده اند و خسارت کمی به مغازه وارد شده است.
سعیده با پدر شوهر و مادرشوهرش در یک خانه تازه تعمیر زندگی می کند،او می گوید: تمامی وسایل خانه نو بود و آب به داخل خانه رفته و وسایل و خانه را خراب کرده است و نمیدانم در حال حاضر وسایل و خانه ام در چه حال است.خانه بعدی که اتاقی کوچک در زیر زمین یک خانه بود، آنامحمد قزل به همراه خانواده اش زندگی می کردند، آنا محمد 51 سال دارد و در سال‌های گذشته در کار درست کردن پشتی بود اما حالا به دلیل تشنج های متعدد از کار افتاده شده و تحت پوشش است.
او می گوید: روز قبل از سیل به او تلفن کردن و گفتن ارتفاع آب در حال زیاد شدن است و من مدارک و شناسنامه را برداشتم و یخچال و کمد را به طبقه بالا بردم.
شب در منزل خوابیدم و با صدای گریه نوه ام از حواب بیدار شدم که متوجه شدم دیوار خانه بر اثر سیل ریخته و دستشویی بطور کامل از بین رفته و بعضی از وسایل خسارت دیده و هنگامی که خانه را ترک کردیم فرصت گرفتن وسیله وپول نداشتیم و حالا هیچ پولی همراهم نیست. آنا محمد که مبتلا به تشنج است باید روزی یک عدد آمپول بزند، او می گوید: صاحبخانه که در طبقه بالا است هرروز می آید و آمپول او را می زند.
خانه بعدی که متعلق به شهید صادق مکتبی می باشد و 5 خانواده به همراه همسر و فرزندانشان زندگی می کنند. آقایی حدودا 50 ساله که به همراه همسرش است،می گوید: ما ساکن شور حیات هستیم و آب زیادی به آن سمت نیامده است اما دستور تخلیه دادند و ما به اینجا آمدیم، او خدارو شکر می کند که سیل برایشان تلفات جانی نداشته و همه خسارات مالی بوده است.
محبوبه خانم جوان پا به ماهی که در همان خانه زندگی می کند، می‌گوید: شب سیل به همراه پدر شوهر و مادر شوهرم عروسی بودیم، هنگامی که بازگشتیم، متوجه شدیم خانه زیر آب است ‌و فقط پدرم با لباسهای ایمنی توانست به درون خانه برود.
او که به تازگی ازدواج کرده و ساکن طبقه همکف است می گوید تمامی وسایلم نو بود و فرصت نجات دادن هیچ یک از وسایل را نداشتیم و پولی همراهمان نیست.
رامین همسر محبوبه که راننده نیسان است در مغازه عمویش کار می‌کند، می گوید: مغازه در آب فرو رفته و حدود 8 روز است که کار نکرده ام.
او می گوید: منزل پدرم طبقه بالا منزل ماست و بعلت بارش شدید باران سقف ریزش کرد و آب و گل وارد خانه شده.پس از آن به منزل پدری شهید مکتبی که در همان روستا است رفتیم و با مادرش گفتگو کردیم.
هاجر صادقی، مادر شهید مکتبی می گوید: پسرم خانه را تازه ساخته بود و فرصت نکرد خودش از خانه استفاده کند، صادقم 22 سالش بود که شهید شد. او بغض می‌کند و بلافاصله می گوید: خانه را تازه فرش کرده بودیم که مستاجر بیاید اما نظرمان عوض شد و خانه را به خیریه سپردیم و برایشان از منزل تشک، پتو و بخاری و فلاسک چای و سایر وسایل مورد نیاز را بردیم.
مادر شهید می خواهد که برای آرامش روح پسرش دعا کنند، می گوید همین برایم کافیست.
و در نهایت به منزل خانواده باقری رفتیم، ابراهیم باقری، پدر خانواده می گوید: منزل پسرم که در طبقه بالا است را در اختیار گذاشته ایم و پسرم و خانواده به طبقه پایین که منزل ماست آمده اند.
او می گوید: در ابتدا 26 نفر در منزل ما اسکان داشتند و حالا از جمعیتشان کاسته شده.
خانم باقری از اینکه روزها سرگرم مهمان است و منزلش شلوغ شده خوشحال است و می گوید: ما با دادن خانه به عزیزان سیل زده کمک کردیم اما مسئولین روستا و مردم کمک های زیادی کردند و همه امکانات را در اختیارشان قرار داده اند. او اینکار را وظیفه اش می داند و می‌گوید باید در همچین شرایطی به همنوعانمان کمک کنیم.
خانمی که در آنجا اسکان یافته است، می گوید: حدود 12 روز در اینجا اسکان داریم و نمیدونیم تا چه زمان اینجا هستیم، او می گوید در خانه نشسته بودیم که سیل بالا آمد و خانه را فراگرفت و ما را با تراکتور نجات دادند.
هیچ یک از عزیزانی که در محمد آباد اسکان یافتن اند، نمیدانند تا چند روز قرار است به این وضعیت ادامه دهند و چه زمانی به شهر و خانه هایشان باز می گردند، آنها می گویند شاید فردا و شاید یک ماه دیگر و یا شاید بیشتر.
شاید در کنار تمامی دردها و غصه هایی که این خانوادها به دوش می کشند درد بلاتکلیفی نیز نقش پررنگی داشته باشد.
6204/2729
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.