روزنامه ایران نوشت: عطاءالله صفرپور هنرمند پیشکسوت تئاتر، تلویزیون و سینما صبح دیروز دهم شهریور 97 در 65 سالگی از دنیا رفت؛ او از چندی پیش به دلیل بیماری ریوی در بیمارستان بستری و تحت درمان بود.
عطاالله صفرپور سال 1324 در شهر گرگان به دنیا آمد. سال 1332 با اجرای نمایش «سرباز عیالوار» پا به صحنه تئاتر گذاشت و تا واپسین ماههای زندگیاش با هنرنمایش مأنوس بود.
بازیگری در رادیو را از دهه 40 از رادیو گرگان آغاز کرد و در فیلمهای «ابر و آفتاب»، « دختری به نام تندر»، «رسم عاشقی» و «شمشادخان» و مجموعههای تلویزیونی «پایتخت 4» و «گلشیفته» نیز بازی کرد.
این هنرمند پیشکسوت از سرآمدان هنر سیاه بازی در نمایش ایران بود. گفتار زیر، روایت جواد انصافی، همکار و دوست 40 ساله عطاالله صفرپور از خاطره نخستین دیدارها و سالهای همکاریاش با این هنرمند فقید است.
دیدگاه جواد انصافی بازیگر در خصوص عطاء الله صفرپور
سالهای دهه 60 جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی تازه پا گرفته بود و فکر میکنم در دومین یا سومین دوره از این رویداد فرهنگی – هنری، عطاالله صفرپور را از نزدیک دیدم. پیشتر از طریق رسانهها و دورادور در جریان فعالیتهای این هنرمند عرصه نمایشهای آیینی و سنتی بودم و دربارهاش خوانده و شنیدم بودم.
همچنین برای تدوین کتاب «سیاهبازی از نگاه یک سیاهباز» که سی و اندی سال پیش منتشر شد، با او ارتباط گرفتم و با هم در تعامل و معاشرت بودیم. در این کتاب عکس و اطلاعات شمار زیادی از سیاه بازهای ایران تدوین و عرضه شده بود. وقتی اجرای او و گروهش را دیدم مجاب شدم که هنرمندی خلاق و تحسینبرانگیز در نمایشهای آیینی و سنتی است.
عطاالله صفرپور به همراه گروهش اجرای خیلی خوبی داشت. پس از اجرا با هم سلام و علیک کردیم و او را انسانی صمیمی و گرم و مهربان یافتم که بیمضایقه محبت میکرد. پس از آن هم در ادوار دیگر جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی و دیگر رویدادهای فرهنگی و نمایشی او را میدیدم. او از چهرههای شاخص این عرصه و از سیاهبازهای قابل بود.
زمان گذشت تا اینکه 10-12 سال پیش در نیمه دهه 80 عطاالله صفرپور از گرگان به تهران مهاجرت کرد و در مدت یکسال حضورش در تهران در رادیو پایتخت، در برنامه طنز و مفرح «جمعه به یاد ماندنی» همبازی و همکار شدیم و او علاوه بر بازی نویسندگی هم میکرد و انصافاً نویسنده و کارگردان خلاقی در عرصه سیاهبازی بود.
در این همکاری علاوه بر سیاه بازی نقشهای تیپ هم بازی کرد و معمولاً تیپهای طناز و با مزه را خیلی خوب اجرا میکرد. آن همکاری خوب و خاطرهانگیز یکسال بیشتر نپایید و ایشان به گرگان بازگشت و گاه و بیگاه در تماس و معاشرت بودیم تا اینکه آخرین بار یک سال و اندی پیش او را در جشنوارهای در ساری دیدم و روزهای خوشی را با هم گذراندیم.
او عاشق «سیاهبازی» بود و بهرغم اینکه فعالان این عرصه آنطور که باید دیده نمیشوند و قدر نمیبینند. شمار زیادی از فعالان این عرصه پس از چندی از سیاهبازی دست کشیدند و به تلویزیون و سینما کوچ کردند اما او بهرغم گلههایی که داشت، از این عشق و علاقه دست برنداشت و تا واپسین ماههای عُمر وفادار به هنر «سیاهبازی» و مردم برای آنها کار کرد و زیست.
یادش گرامی.
6204/2729
عطاالله صفرپور سال 1324 در شهر گرگان به دنیا آمد. سال 1332 با اجرای نمایش «سرباز عیالوار» پا به صحنه تئاتر گذاشت و تا واپسین ماههای زندگیاش با هنرنمایش مأنوس بود.
بازیگری در رادیو را از دهه 40 از رادیو گرگان آغاز کرد و در فیلمهای «ابر و آفتاب»، « دختری به نام تندر»، «رسم عاشقی» و «شمشادخان» و مجموعههای تلویزیونی «پایتخت 4» و «گلشیفته» نیز بازی کرد.
این هنرمند پیشکسوت از سرآمدان هنر سیاه بازی در نمایش ایران بود. گفتار زیر، روایت جواد انصافی، همکار و دوست 40 ساله عطاالله صفرپور از خاطره نخستین دیدارها و سالهای همکاریاش با این هنرمند فقید است.
دیدگاه جواد انصافی بازیگر در خصوص عطاء الله صفرپور
سالهای دهه 60 جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی تازه پا گرفته بود و فکر میکنم در دومین یا سومین دوره از این رویداد فرهنگی – هنری، عطاالله صفرپور را از نزدیک دیدم. پیشتر از طریق رسانهها و دورادور در جریان فعالیتهای این هنرمند عرصه نمایشهای آیینی و سنتی بودم و دربارهاش خوانده و شنیدم بودم.
همچنین برای تدوین کتاب «سیاهبازی از نگاه یک سیاهباز» که سی و اندی سال پیش منتشر شد، با او ارتباط گرفتم و با هم در تعامل و معاشرت بودیم. در این کتاب عکس و اطلاعات شمار زیادی از سیاه بازهای ایران تدوین و عرضه شده بود. وقتی اجرای او و گروهش را دیدم مجاب شدم که هنرمندی خلاق و تحسینبرانگیز در نمایشهای آیینی و سنتی است.
عطاالله صفرپور به همراه گروهش اجرای خیلی خوبی داشت. پس از اجرا با هم سلام و علیک کردیم و او را انسانی صمیمی و گرم و مهربان یافتم که بیمضایقه محبت میکرد. پس از آن هم در ادوار دیگر جشنواره نمایشهای آیینی و سنتی و دیگر رویدادهای فرهنگی و نمایشی او را میدیدم. او از چهرههای شاخص این عرصه و از سیاهبازهای قابل بود.
زمان گذشت تا اینکه 10-12 سال پیش در نیمه دهه 80 عطاالله صفرپور از گرگان به تهران مهاجرت کرد و در مدت یکسال حضورش در تهران در رادیو پایتخت، در برنامه طنز و مفرح «جمعه به یاد ماندنی» همبازی و همکار شدیم و او علاوه بر بازی نویسندگی هم میکرد و انصافاً نویسنده و کارگردان خلاقی در عرصه سیاهبازی بود.
در این همکاری علاوه بر سیاه بازی نقشهای تیپ هم بازی کرد و معمولاً تیپهای طناز و با مزه را خیلی خوب اجرا میکرد. آن همکاری خوب و خاطرهانگیز یکسال بیشتر نپایید و ایشان به گرگان بازگشت و گاه و بیگاه در تماس و معاشرت بودیم تا اینکه آخرین بار یک سال و اندی پیش او را در جشنوارهای در ساری دیدم و روزهای خوشی را با هم گذراندیم.
او عاشق «سیاهبازی» بود و بهرغم اینکه فعالان این عرصه آنطور که باید دیده نمیشوند و قدر نمیبینند. شمار زیادی از فعالان این عرصه پس از چندی از سیاهبازی دست کشیدند و به تلویزیون و سینما کوچ کردند اما او بهرغم گلههایی که داشت، از این عشق و علاقه دست برنداشت و تا واپسین ماههای عُمر وفادار به هنر «سیاهبازی» و مردم برای آنها کار کرد و زیست.
یادش گرامی.
6204/2729
کپی شد