شاید بتوان گفت در بسیاری از مواقع موسیقی متن سریال، به مخاطب شوک وارد میکند، جریانی که برخاسته از شوکهایی است که در ذات خود درام وجود دارد و میطلبید که شوکهای دراماتیک به واسطه سازهای الکترونیک، سویههای صوتی هم پیدا کند. در نهایت موسیقی در اینجا از یک سو مخاطرات نهفته در قصه را بازنمایی موزیکال میکند و از سوی دیگر به واسطه آهنگ، خاطره میسازد. نه خاطره از خود موسیقی، بلکه خاطرهسازی از قصه سریال به میانجی موسیقی.
رضا صائمی در یادداشتی در خبرآنلاین نوشت:
میگویند آنجا که کلام از سخن بازمیایستد، موسیقی آغاز میشود اما به نظر میرسد این نسبت در فضای درام و نمایش، رابطه دیگری را صورتبندی میکند.
گاهی آنجا که تصویر و موقعیت دراماتیک از معنا یا حس و حال خود تهی میشود، موسیقی جایگزین آن میشود؛ در این جا البته موسیقی اغلب در پی پر کردن خلا و فقدان درامایتک موقعیت نمایشی و چه بسا پنهان کردن ضعف آن در بیانگری است اما گاهی همین موسیقی به کمک درام آمده تا به تکمیل و تعمیق آن کمک کند. در اینجا موسیقی به تقویت بیان حسی-مفهومی قصه کمک کرده و البته بر اثربخشی آن برای مخاطب هم میافزاید.
موسیقی متن جایی است که دو هنر در همنشینی با هم به همافزایی درک مخاطب از یک متن هنری کمک میکند. از این حیث میتوان به موسیقی متن سریال «زخم کاری» پرداخت. بدیهی است که جهان موسیقایی این سریال وامدار جهان دراماتیک قصه و ژانر و فضای آن است. فضایی که با خشونت و دلهره و التهاب درهم تنیده شده و بنابراین موسیقی متن هم تلاش کرده تا با میانجیگری صدا و نت و آهنگ با این مولفهها هماهنگ باشد. به عبارت دیگر موسیقی متن سریال را به مقتضای درام میتوان از جنس موسیقی جنایی و معمایی دانست که البته به واسطه فراز و نشیبهای عاطفی قصه دچار قبض و بسط موزیکال شده و سعی میکند به بازنمایی آن از حیث حسی کمک کند. به نظر میرسد آهنگساز پس از خواندن فیلمنامه و درک روح قصه و التهاب و هیجان یا لحظههای سکون و آرامش آن و تحلیل شخصیتهای قصه، نتهای خود را انتخاب کرده و موسیقی متن سریال را تنظیم کرده است. در واقع تم اصلی موسیقی سریال یک تجربه پیشاتولید بوده که احتمالا با خواندن فیلمنامه آن به ذهن و ذوق آهنگساز رسیده است.
از آنجا که هم فرم و مضمون قصه، مدرن است و هم به دلیل سویههای جنایی و حادثهای آن، از موسیقی راک با سازهای الکترونیک استفاده شده تا بتواند با ساختار درام مماس شود و حس و حال داستان را به میانجی تجسد موسیقایی معنا میبخشد. اصل و بنیان موسیقی متن زخم کاری موسیقی ارکسترال است که به سبک راک نزدیک شده و در تلفیق با آن، یک قطعه ترکیبی موسیقی الکترونیکی آفریده است. بیشترین سازی که در این موسیقی مورد استفاده قرار گرفته، گیتار الکترونیک است. گرچه گاهی اوجگیری آن در برخی صحنهها میتواند برای مخاطب آزاردهنده باشد که البته این میتواند به فضای ملتهب قصه در آن پلان یا سکانس هم مربوط باشد. همچنان که در برخی از صحنهها با حجم موسیقی بالایی مواجه میشویم که میتوانست تعدیل شود تا اثرگذاری آن را بیشتر کند. گاهی حجم بالای موسیقی خود به مانعی برای شنیدن آن تبدیل میشود. با این حال موسیقی متن «زخم کاری» توانسته فضای خشن و ملتهب قصه را در طراحی موسیقایی خود تزریق کرده و دامنه و عمق اثربخشی عاطفی –هیجانی آن را بیشتر کند.
شاید بتوان گفت در بسیاری از مواقع موسیقی متن سریال، به مخاطب شوک وارد میکند، جریانی که برخاسته از شوکهایی است که در ذات خود درام وجود دارد و میطلبید که شوکهای دراماتیک به واسطه سازهای الکترونیک، سویههای صوتی هم پیدا کند. در نهایت موسیقی در اینجا از یک سو مخاطرات نهفته در قصه را بازنمایی موزیکال میکند و از سوی دیگر به واسطه آهنگ، خاطره میسازد. نه خاطره از خود موسیقی، بلکه خاطرهسازی از قصه سریال به میانجی موسیقی. اگر بخواهیم منصفانه به این موسیقی متن نگاه کنیم باید بگویم که در برخی موارد فرازها به دلیل اینکه از درام فراتر رفته و جلوتر میروند با نوعی هیجان کاذب مواجه هستیم که متناسب با عمق تراژدی آن صحنه نیست و انگار موسیقی بر لحظه درام غالب شده اما در نهایت میتوان گفت موسیقی «زخم کاری» با زخمه زدن به رنج و التهاب نهفته در درام، توانسته است تا فضاسازی صوتی خوبی برای قصه ایجاد کرده و بر جذابیت صحنهها بیفزاید. این موسیقی بیش از آنکه خاصیت نوستالژیک داشته باشد بیشتر یک موسیقی استراتژیک است که خود را با منطق و فضای درام انطباق داده و در خدمت قصه است.