در این گردش ایام، بخت با توفیق، رفیق افتاد و به محضر استاد و پیر فرزانه‌ای از قوم لر، رسیدم. استاد طاهری یا همان‌که “کی عطا” می‌خوانندش، از بزرگان قومی و قلمی ایل بویراحمد است. هم در تشریفات ایل و مناسبات اجتماعی، جایی نیکو دارد و هم میان اهل فرهنگ، مقامی رفیع دارد.
او تاریخ معاصر این قوم را در سینه دارد و البته خود نیز بخش مهمی از این تاریخ است. اشتغال به امور “کلان” ایل، چشمان تیز او را از لطایف نغز جزئی غافل نکرد. “کوچ‌کوچ” و “ممیرو” نشان داد که او تا چه اندازه نکات نیکوی زندگی عشایری به چشمش می‌آمد.
هرکه تجربه‌ی زیسته‌ی عشایری را داشته باشد با این دو جریده، عجیب همدلی می‌کند. “دیده‌ معشوق بازِ” او، او را به بادهای پاییزی، سرخی غروب آفتاب، حتی رنگِ طلاییِ چشم‌نوازِ برگ‌های درختان در مسیر نورِ خسته و کجِ غروب‌های پاییز و خش‌خشِ شاخه‌ها در مسیر بادها، حساس کرده بود.
دورانی پرتلاطم و سرشار از تلاش‌های شورمندانه در نهضت مصدق را از سر گذرانده است. در این دوران پیری، چون فرزانگان، مصلحی قابل اتکا بود و فرهیختگی خود را با قلمِ فاخرِ خود به رخ کشید. در این ایام به بالین او رسیدم. هرچند دستِ زمان و زمانه او را “از تاخت بینداخت” اما قطعاً در حافظه تاریخی این ایل و در عرصه فرهنگ این دیار، تا “بی زمانی” خواهد تاخت.
به احترام خدمات این مرد فرهنگ، از پای برمی‌خیزم و کلاه از سر برمی‌دارم.
6110/7535
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.