یعقوب غفاری دربار شب یلدا گفته است: شب اول چله که شب یلدا نامیده می شود خانواده های کهگیلویه وبویراحمد برای شام، غذاهای سفید رنگی که معمولا شیر برنج و آش دوغ بود تهیه می کردند و مقداری روغن پیاز داغ درون آن می ریختند و مصرف می کردند.
حتی خانوارهای فقیر و کم درآمد به کمک خانوارهایی که امکانات مالی بیشتری داشتند چنین غذایی را در شب اول چله تهیه می کردند.
در این شب بعد از صرف شام انواع و اقسام آجیل که قبلا توسط کدبانوی خانوار آماده شده بود در اختیار حاضرین قرار می گرفت و تا سحر در دسترس افراد حاضر بود و از ان استفاده می کردند.
موادی که تحت عنوان آجیل شب اول چله مصرف می کردند عبارت بودند از : ِگمَک ( از شلتوک تر تازه درو شده تهیه می شد و برای تهیه گمک دانه شلتوک را روی تاوه (تابه) می برشتند و در هاون می کوبیدند تا پوسته ان کنده شود و دانه آن پهن و نرم شود.
همچنین از میوه درختان بنه و کلخنگ (پسته وحشی) ، گندم برشته و کنجد، مغز شیرین شده بادام تلخ و کشمش و مویز،و انجیر و قصب (نوعی خرمای خشک) استفاده می کردند.
وقتی که همه افراد خانوار و خانوارهای یک (مال یا آبادی)دور هم جمع می شدند ضمن استفاده از آجیل و گفت و گوهای مختلف بزرگسالان به ویژه زنان و مردان سالخورده قصه ها و متیل های قدیمی و شیرین را برای حاضران نقل می کردند که این گونه قصه ها بسیار شیرین و پند آموز بود و موجب سکوت کامل و گوش دادن عمومی حاضران و شنوندگان می شد.
بعضی از قصه ها علاوه بر پند و اندرزهایی که داشت گاهی مطالب خنده آور و نشاط آوری هم داشت که در اغلب این قصه ها زور در برابرعقل مغلوب بود و افراد با نیروی بدنی کم بر حیوانات قدرتمند وحشی و خطرناک پیروز می شدند و فقرا گاهی به مقامات بالایی می رسیدند و فرزندان پادشاهان عاشق دختر خارفروش می شدند.
نقش سیمرغ و کره سیاه قیطون و غول و دیو و سایر موجودات واقعی و افسانه ای دیده می شد و هرکدام از این موجودات ممکن بود منشاء خیر و شر باشند.
در گذشته شب چله به طور کامل به صورت محلی برگزار می شد و همه چیز ساده و درخور امکانات خانوارها بود و مانند زمان کنونی خبری از هندوانه و پسته نبود.
شب یلدا مانند جشن های عید نوروز نیز ویژگی های خاص خود را دارد و خانواده ها در آبادی و در خانه بزرگ طایفه یا ایل دور هم جمع می شدند و از تنقلات محلی استفاده می کردند.
خانواده هایی که دور هم جمع می شدند عنوان می کردند که فصل سرد سال شروع شده و مردم باید با این دورهمی بودن گرمی را به یکدیگر هدیه بدهند و در فصل زمستان که سرسبزی و شادابی کمیاب شده است با جمع شدن دور یکدیگر سختی و مشکلات این فصل را از سر بگذرانند.
قصه های شیرین در این دورهمی ها به زبان محلی برای همه حاضران بیان می شد و نسبت به زندگی آینده و آداب و رسومی که در این قصه ها نهفته بود بحث و گفت و گو می شد.
بیان این نوع قصه های زیبا و شیرین برای کودکان و نوجوانان درس بزرگی داشت که در دوران بلوغ و بزرگسالی سرمشق آنها قرار می گرفت و این پندها که در شب چله بیان می شد بسیار تاثیر گذار و در آینده فرزندان نقش مهمی ایفا می کرد.
قصه های محلی و داستان تفاوت فاحشی با هم دارند زیرا نویسنده داستان و زمان آن مشخص است در صورتی که در قصه های محلی نویسنده و زمان آن مشخص نیست و چیزهایی روایت می شود که از لحاظ فکر قابل قبول نیست و تنها این متیل ها نسل به نسل روایت شده و در اختیار ما قرار گرفته است.
در این قصه و متیل های محلی مفاهیم عمیقی نهفته است که با زبانی ساده و قابل فهم، نکات آموزنده ای را برای همگان به تصویر می کشد.
گاهی یک گفت و گو عاملی است برای ادامه دادن زندگی و ما همه به هم وابسته هستیم و شعرای ما در کتاب های مختلف نیز به این موضوع اشاره کرده اند که مهمترین آنها شعر معروف سعدی(بنی آدم اعضای یک پیکرند - که در آفرینش ز یک گوهرند - چوعضوی به درد آورد روزگار - دگر عضو ها را نماند قرار - تو کز محنت دیگران بی غمی - نشاید که نامت نهند آدمی) است که بر سردرب سازمان ملل متحد نیز نقش بسته است.
9929/1662
حتی خانوارهای فقیر و کم درآمد به کمک خانوارهایی که امکانات مالی بیشتری داشتند چنین غذایی را در شب اول چله تهیه می کردند.
در این شب بعد از صرف شام انواع و اقسام آجیل که قبلا توسط کدبانوی خانوار آماده شده بود در اختیار حاضرین قرار می گرفت و تا سحر در دسترس افراد حاضر بود و از ان استفاده می کردند.
موادی که تحت عنوان آجیل شب اول چله مصرف می کردند عبارت بودند از : ِگمَک ( از شلتوک تر تازه درو شده تهیه می شد و برای تهیه گمک دانه شلتوک را روی تاوه (تابه) می برشتند و در هاون می کوبیدند تا پوسته ان کنده شود و دانه آن پهن و نرم شود.
همچنین از میوه درختان بنه و کلخنگ (پسته وحشی) ، گندم برشته و کنجد، مغز شیرین شده بادام تلخ و کشمش و مویز،و انجیر و قصب (نوعی خرمای خشک) استفاده می کردند.
وقتی که همه افراد خانوار و خانوارهای یک (مال یا آبادی)دور هم جمع می شدند ضمن استفاده از آجیل و گفت و گوهای مختلف بزرگسالان به ویژه زنان و مردان سالخورده قصه ها و متیل های قدیمی و شیرین را برای حاضران نقل می کردند که این گونه قصه ها بسیار شیرین و پند آموز بود و موجب سکوت کامل و گوش دادن عمومی حاضران و شنوندگان می شد.
بعضی از قصه ها علاوه بر پند و اندرزهایی که داشت گاهی مطالب خنده آور و نشاط آوری هم داشت که در اغلب این قصه ها زور در برابرعقل مغلوب بود و افراد با نیروی بدنی کم بر حیوانات قدرتمند وحشی و خطرناک پیروز می شدند و فقرا گاهی به مقامات بالایی می رسیدند و فرزندان پادشاهان عاشق دختر خارفروش می شدند.
نقش سیمرغ و کره سیاه قیطون و غول و دیو و سایر موجودات واقعی و افسانه ای دیده می شد و هرکدام از این موجودات ممکن بود منشاء خیر و شر باشند.
در گذشته شب چله به طور کامل به صورت محلی برگزار می شد و همه چیز ساده و درخور امکانات خانوارها بود و مانند زمان کنونی خبری از هندوانه و پسته نبود.
شب یلدا مانند جشن های عید نوروز نیز ویژگی های خاص خود را دارد و خانواده ها در آبادی و در خانه بزرگ طایفه یا ایل دور هم جمع می شدند و از تنقلات محلی استفاده می کردند.
خانواده هایی که دور هم جمع می شدند عنوان می کردند که فصل سرد سال شروع شده و مردم باید با این دورهمی بودن گرمی را به یکدیگر هدیه بدهند و در فصل زمستان که سرسبزی و شادابی کمیاب شده است با جمع شدن دور یکدیگر سختی و مشکلات این فصل را از سر بگذرانند.
قصه های شیرین در این دورهمی ها به زبان محلی برای همه حاضران بیان می شد و نسبت به زندگی آینده و آداب و رسومی که در این قصه ها نهفته بود بحث و گفت و گو می شد.
بیان این نوع قصه های زیبا و شیرین برای کودکان و نوجوانان درس بزرگی داشت که در دوران بلوغ و بزرگسالی سرمشق آنها قرار می گرفت و این پندها که در شب چله بیان می شد بسیار تاثیر گذار و در آینده فرزندان نقش مهمی ایفا می کرد.
قصه های محلی و داستان تفاوت فاحشی با هم دارند زیرا نویسنده داستان و زمان آن مشخص است در صورتی که در قصه های محلی نویسنده و زمان آن مشخص نیست و چیزهایی روایت می شود که از لحاظ فکر قابل قبول نیست و تنها این متیل ها نسل به نسل روایت شده و در اختیار ما قرار گرفته است.
در این قصه و متیل های محلی مفاهیم عمیقی نهفته است که با زبانی ساده و قابل فهم، نکات آموزنده ای را برای همگان به تصویر می کشد.
گاهی یک گفت و گو عاملی است برای ادامه دادن زندگی و ما همه به هم وابسته هستیم و شعرای ما در کتاب های مختلف نیز به این موضوع اشاره کرده اند که مهمترین آنها شعر معروف سعدی(بنی آدم اعضای یک پیکرند - که در آفرینش ز یک گوهرند - چوعضوی به درد آورد روزگار - دگر عضو ها را نماند قرار - تو کز محنت دیگران بی غمی - نشاید که نامت نهند آدمی) است که بر سردرب سازمان ملل متحد نیز نقش بسته است.
9929/1662
کپی شد