«عرفان» پسری نابینا که از سه سالگی به مدرسه میرود و تلاش میکند تا مستقل باشد و نابینا بودن او مانعی در راه رسیدن به رؤیایش یعنی نویسندگی نبوده است، او در 7 سالگی تمام دروس دبستان را میآموزد و برای نوشتن اولین کتاب خود دستبهقلم میبرد، معلولیت نیاز به ترحم ندارد بلکه نیازمند امکانات مناسب برای پرورش استعدادها است، دسترسی به امکانات و زیستن در همه نقاط اجتماع حق نابینایان است.
عرفان میگوید: «سه سال بیشتر نداشتم که به مدرسه رفتم و تا هفتسالگی هم خط بریل و تمام دروس دبستان را توانستم بخوانم و زمانی که هفتساله شدم به مدرسه ویژه نابینایان رفتم و همیشه از صاحبخانهمان کتاب قرض میگرفتم و میخواندم و با چند تا از همکلاسیهایم به کتابخانه میرفتیم.»
«در همان سن کم مسئولیت اجتماعی را احساس کردم که یک نسل گذشت و این نسل یاد نگرفت که باید کتاب بخواند و اینکه کتاب بهترین دوست انسان هست را در شعار گفتیم و در عمل انجام ندادیم، نباید اجازه دهیم که این نسلی که کودک هستند این اتفاق برای آنها بیفتد.»
«یک روز از معلم خود پرسیدم که چطور میشود کتاب نوشت و در همان سن کم پیگیر این ماجرا شدم و در هفتسالگی شروع کردم به نوشتن دو کتاب «دل نوشتههای عرفان» و «قصههای کودکان و نوجوانان عرفان»؛ و هفت سال طول کشید که این کتابها را به اتمام برسانم و دو سال هم صرف نشر این کتابها کردم.»
«پس از 9 سال این کتابها به بازار عرضه شد و توانستم در استان کهگیلویه و بویراحمد کاری کنم که بیش از 4 هزار کودک کتاب بخوانند و وقتیکه به این مدارس میروم کودکان میگویند که ما هم میخواهیم مثل تو نویسنده شویم.»
«اینکه توانستم با چاپ کتابهایم کاری کنم که نهتنها بیش از 4 هزار کودک کتاب بخوانند بلکه علاقهمند به نوشتن شوند و علاقهمند به اشتراکگذاری اندیشههای خودشان با جهان اطرافشان شوند مایه دستاورد بنده است که در این دو کتاب به دست آوردهام.»
«جلد سوم این کتاب مجموعه پنججلدی هست که در دست چاپ است که در 23 مهرماه روز جهانی نابینایان در بازارهای ایران عرضه میشود.»
«باید حمایتهای فرهنگی برای چاپ کتاب صورت گیرد که اگر حمایت نباشد این اتفاقهای خوب فرهنگی صورت نمیگیرد؛ چاپ کتاب هزینههای زیادی میطلبد که در پرداخت این هزینهها مسئولین ما را همراهی کنند.»
6110
عرفان میگوید: «سه سال بیشتر نداشتم که به مدرسه رفتم و تا هفتسالگی هم خط بریل و تمام دروس دبستان را توانستم بخوانم و زمانی که هفتساله شدم به مدرسه ویژه نابینایان رفتم و همیشه از صاحبخانهمان کتاب قرض میگرفتم و میخواندم و با چند تا از همکلاسیهایم به کتابخانه میرفتیم.»
«در همان سن کم مسئولیت اجتماعی را احساس کردم که یک نسل گذشت و این نسل یاد نگرفت که باید کتاب بخواند و اینکه کتاب بهترین دوست انسان هست را در شعار گفتیم و در عمل انجام ندادیم، نباید اجازه دهیم که این نسلی که کودک هستند این اتفاق برای آنها بیفتد.»
«یک روز از معلم خود پرسیدم که چطور میشود کتاب نوشت و در همان سن کم پیگیر این ماجرا شدم و در هفتسالگی شروع کردم به نوشتن دو کتاب «دل نوشتههای عرفان» و «قصههای کودکان و نوجوانان عرفان»؛ و هفت سال طول کشید که این کتابها را به اتمام برسانم و دو سال هم صرف نشر این کتابها کردم.»
«پس از 9 سال این کتابها به بازار عرضه شد و توانستم در استان کهگیلویه و بویراحمد کاری کنم که بیش از 4 هزار کودک کتاب بخوانند و وقتیکه به این مدارس میروم کودکان میگویند که ما هم میخواهیم مثل تو نویسنده شویم.»
«اینکه توانستم با چاپ کتابهایم کاری کنم که نهتنها بیش از 4 هزار کودک کتاب بخوانند بلکه علاقهمند به نوشتن شوند و علاقهمند به اشتراکگذاری اندیشههای خودشان با جهان اطرافشان شوند مایه دستاورد بنده است که در این دو کتاب به دست آوردهام.»
«جلد سوم این کتاب مجموعه پنججلدی هست که در دست چاپ است که در 23 مهرماه روز جهانی نابینایان در بازارهای ایران عرضه میشود.»
«باید حمایتهای فرهنگی برای چاپ کتاب صورت گیرد که اگر حمایت نباشد این اتفاقهای خوب فرهنگی صورت نمیگیرد؛ چاپ کتاب هزینههای زیادی میطلبد که در پرداخت این هزینهها مسئولین ما را همراهی کنند.»
6110
کپی شد