سرزمینی به نام ایران که در آن، مردان بزرگ مردی از تبار آرش ها جانانه برای بزرگی و سربلندی مردم خود، به خاک افتادند و کلام نکردند.
 نیک می دانیم که این سرزمین با تقدیم خون سرخ ایرانیان میهن پرست و جان دادن جوانان با غیرت، ایران شد.
جوانانی با ایمان همچون عین الله شاهرخی خود را به آب و آتش می زدند که بتوانند برای دفاع از ارزش ها در مقابل هر دشمنی سینه سپر کنند، عقیده و بینش آنها بسیار فراتر از آن است که من بتوانم به جوهره وجودی آن پی برم.
اگر قبول داریم که ارزش انسانها به میزان شعور آنهاست باید اقرار کنیم که سربازان ما با ارزش ترین انسان های دنیا هستند چرا که آنها برای تامین امنیت فرزندان من و شما از جان گرانمایه خود گذشتند و در نهایت افتادگی به اوج رسیدند و دنیا را مات و مبهوت شعور خود کردند.
سردار شهید ما عین الله شاهرخی بود که برخی از دوستانش او را مجتبی هم می نامیدند.
سلمان پور سالار، دوست صمیمی و همکارش بود و من از او خواستم کمی از شهید برایم بگوید و ایشان اینگونه پاسخ داد، گفتنی ها در باره شهید شاهرخی زیاد است اما چه کنم که توفیق با ما یار نیست و این خود، راز کهنه ای است که بماند.
 او ادامه می دهد، بهترین کار این است که مُهر سکوت بر لب زنم و بسپار متان به این رباعی که می گوید، خوشا آنان که جانان می شناسند، طریق عشق و ایمان می شناسند، بسی گفتیم و گفتند از شهیدان، شهیدان را شهیدان می شناسند.
پور سالار درست گفت، چرا که شناخت شهید از قدرت اندیشه انسان های دنیا دوستی همچون ما خارج است.
سردار شهید عین الله شاهرخی، جوانمردی از جیرفت، شهری که دیار خط شکنان بی پرواست، سرباز گمنام امام زمان (عج)، بسیار مهربان و همواره چهره ای متبسم داشت، با وجود اینکه فردی بسیار آراسته بود اما به ظواهر دنیا اهمیت نمی داد، از مال و منال دنیا فقط یک موتور سیکلت یاماها 100 داشت که آن هم به سرقت رفت.
همکارش سلمان که خود را خادم شهید می داند، اشاره کرد که شهید شاهرخی نسبت به سایر هم سن و سال های خود دیرتر تصمیم به ازدواج گرفت و در نهایت با اصرار دوستان و خویشاوندان، دختر خاله اش را به عقد خویش  درآورد، هنوز رسما آیین ازدواج را برگزار نکرده بودند که برای نخستین مرتبه توفیق حضور در خط مقدم دفاع از ایران و ایرانی را پیدا کرد و بی درنگ راهی سرای عاشقان بی سر شد.
سردار عزیز ما در عملیات کربلای 5 به قافله یاران شهیدش پیوست و تاجِ سر ایران شد.
به راستی بیایید کمی فکر کنیم که اگر ما به جای این شهید معزز بودیم و برای مردمی جان داده بودیم که امروز عهد و پیمان خود را فراموش کرده اند، چه احساسی داشتیم.
نه، ملت ایران هیچگاه آن روزهای سخت را فراموش نمی کنند، این ملت به جوانان شهیدشان قول هایی داده اند.
گل سرسبد جیرفت سر نازنینش را داد که به ما یاد بدهد می توان برای همنوع خود ایثار کرد، شهید شاهرخی خواست به ما بگوید برای پیشرفت، نباید پا بر گردن همنوع نهاد.
خواست بگوید مردم عزیزم من هم روزی عزیز دردانه مادرم بودم اما برای آقایی و بزرگی شما، از تمام مادرانه هایم گذشتم.
از جوانی و آرزوهایم نیز گذشتم تا شما بعد از من به یکدیگر عشق بورزید و بر سر عهدمان بمانید. یادتان است که پیمان داشتیم، آری عهد بستیم ‌که در خط ولایت باشیم، عهد بستیم که با هم باشیم، بر سر عزت ایران همه با هم ید واحد باشیم، حافظ میهن و ناموس و عقاید باشیم.
آری سردار شجاع ما خواست بگوید ای مردم ایران، یادتان هست که پیمان بستیم تا شکوفایی ایران، همه با هم باشید، در هیاهوی اجانب نکند، ساز مخالف باشید.
شهید عین الله شاهرخی، یکم اردیبهشت ماه سال 1340 در روستای محمد آباد روز پیکر ساردوئیه از توابع شهرستان جیرفت متولد و بیست و یکم دی ماه 1365 در شلمچه بر اثر اصابت خمپاره، به شهادت رسید.
روحش شاد و راهش پر رهرو
رئیس ایرنا در جیرفت
7429/5054
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.