واژه "سده " از ریشه "ست" در زبان پهلوی آمده و به معنای عدد "صد" است.
هنگامی که ایرانیان، سال را به دو فصل تابستان و زمستان، تقسیم کرده بودند، از آغاز فروردین تا پایان مهرماه هر سال را تابستان میگفتند و از اول آبانماه تا پایان اسفند را زمستان مینامیدند. آنان هنگامی که ۱۰۰ روز از زمستان و از شروع ماه آبان میگذشت و روز دهم بهمن فرا میرسید، آن را "سده "می نامیدند و جشن میگرفتند.
روایتی که به جشن سده در تاریخ ایران باستان نسبت میدهند، ماجرای پیداش آتش توسط هوشنگ، شاه پیشدادی است که شرح آن در شاهنامه فردوسی به روشنی و رسایی آمده است.
این جشن کماکان بعد از اسلام هم در برخی از شهرها و آبادیهای ایران برگزار میشود.
در روستای تاجآباد بخش اسماعیلیه جیرفت نیز این جشن هر ساله برگزار می شود.
مادربزرگی از اهالی روستا میگفت، آیین سده سوزی در سه شب برگزار می شد، در شبهای نهم و دهم و یازدهم بهمن ماه، شب اول مخصوص اربابان، شب دوم از آنِ چوپانان و شب سوم مخصوص زرتشتیان بود.
در شب دهم بهمن همه اهالی روستا جمع میشدند و دور خانه ها میچرخیدند و درِ تک تک خانهها را میزدند و این اشعار میخواندند "سده سده سلطانی، چهل کُنده بسوزان " و "هل هله شو در اومد، پنبه و سله اومد "و صاحب خانهها هم نان و خرما و بیشتر آرد به آنها میدهند برای پخت کُماچ آتشی (شیرینی بومی استان کرمان که معمولا با آرد سهن و خرما تهیه میشود)
درست کردن کُماچ در آیین سده به این صورت است که خمیر را آماده میکنند، یک نشانه داخل خمیر میگذارند، مثلاً یک دکمه یا یک مهره سبز رنگ، بعد میآیند کنار هیزمهایی که از قبل جمعآوری کردهاند و روی هم انباشتهاند و آنها را آتش میزنند، وقتی آتش هیزمها به پایان رسید کماچها را روی زغالهای سرخ میگذارند تا بپزند، بعد از پختن کماچ نوبت به تقسیم کماچ بین افراد میرسد، نان ها توسط ریشسفید روستا تقسیم میشود، بعد از تقسیم نانها، نانی که در آن نشانه جاسازی شده بود، نصیب هر کس بشود از طریق بقیه افراد مورد حمله قرار میگیرد، تا اینکه یک شخص از بین میهمانان، ضامن او میشود، ضمانت هم به این طریق داده میشود که فرد ضامن قول میدهد که ۴۸ یا ۷۲ ساعت دیگر باران میآید، باید مدت زمان خاصی را بگوید، همین جا ماجرا ختم به خیر میشود، در قدیم اگر بعد از گذشت مدت زمان قول داده شده، باران نمیبارید، ضامن را احضار و تنبیه میکردند.
مادربزرگ روستا همچنین اظهار داشت، اگر تا موعد مقرر باران نمیبارید، معمولا شخصی که از نظر ایمانی سرآمد بود، ضامن میشد که معمولا بعد از ضمانت وی باران میآمد که به اعتقاد مردم روستا به لطف خدا بود.
در برزکوه (جبالبارز) جیرفت هم جشن سده در روستاهای زیادی توسط عشایر که همواره حافظان فرهنگ و سنن اصیل ایرانی بودهاند و کمترین تحریفات را داشتهاند برگزار میشود بدین صورت که مردم بر روی تپه یا کوه مرتفع پشت منازل و آغول گوسفندان جمع میشدند و مقارن با غروب آفتاب، انبار بزرگی از چوب درختان و بوته گیاهان را آتش میزدند.
بنا به سنت مردم منطقه، هیزم تهیه شده باید از ۴۰ نوع درخت و درختچه تهیه میشد و برای برکت محصول باید از هر درخت یک چوب در آتش سده میسوخت.
بعد از محیا شدن مَنگل (زغال سرخ) هر خانواده یا چند خانواده نزدیک به هم هر کدام مقداری خمیر تهیه میکنند و بر روی منگل آماده شده قرار میدهند و بر روی آن منگل ریخته تا پخته شود.
مردم محلی به این نان، کُماچ چوپانی میگویند و پس از خاکستر شدند منگل، در قسمت پایانی مراسم با یک چوب (چوبی که با آن گلهداری میکنند) به زیر خاکسترها زده و خاکستر را به سمت خانه و محل گله هر خانواده پرت میکردند و معتقد به رفع بلا و دوری گرفتاری با این حرکت بودند.
بزرگترین جشن در این منطقه در روستای بُنِستون برگزار میشود و درواقع جدای از مراسم عشایر برگزار میشود و افراد زیادی از روستاهای اطراف برای شرکت در این مراسم حضور پیدا میکنند.
در حقیقت میتوان گفت، تنها تجمع همه مردم بر اساس باورهای محلی در منطقه، همین جشن سده است.
پختن کُماچ چوپانی، چوب بازی دو نفره و حرکات نمایشی با چوبهایی که دو سر آنها آتش زده شده به همراه خواندن شعرهایی به صورت گروهی و یا تکخوانی توسط ریشسپیدان، از برنامههای جشن سده در این روستا که به آن سدهسوزی میگفتند است.
پایان مراسم هم معمولا با خوردن نان کُماچ و خداحافظی با در آغوش گرفتن یکدیگر به پایان میرسید.
دانشجوی کارشناسی ارشد ایرانشناسی، گرایش فرهنگ و آداب و رسوم دانشگاه باهنر کرمان