این بخشی از گفته های بتول غفاری متخصص بیهوشی و نویسنده، شاعر ،پژوهشگر و خیر فرهنگی کرمانی در حوزه کودک و نوجوان در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاری جمهوری اسلامی (ایرنا ) است .
** در دوره کودکی و نوجوانی کدام کتاب یا کتاب ها روی شما تأثیر گذاشته اند؟ چه چیزی در این داستان ها بود که شما را تحت تاثیر قرار می داد؟
- می خواهم سنت شکنی کنم و ابتدا مقدمه را عنوان نکنم، پس مستقیم وارد پاسخ به سؤال شما می شوم، کتاب ماهی سیاه کوچولو' اثر 'صمد بهرنگی' بیشترین جاذبه را برای من داشت، گویی به نوعی با سرشت و ذات من، که گسترش نگرش به جهان بود و مرا از زیست محیطی به زیست جهانی پرتاب کرد.
به گفته غفاری دیگر یا بعضی از آثار این نویسنده، متأثر از گرایش های چپ آن دوران بود به عنوان مثال در داستانی از 'صمد بهرنگی'، بچه فقیر نمی تواند عروسک دلخواهش را بخرد و به سراغ مسلسل می رود و این اشاعه خشونت است.
- حالا اجازه می خواهم مقدمه را عرض کنم، بعدها که به مطالعات تاریخ ادبیات دوران کودکی ام پرداختم، جنگ دو بلوک سرمایه داری و سوسیالیستی، در ایران نمود داشت. تقریباً ادبیات آن دوران، چه ادبیات نمایشی و چه ادبیات داستانی، در انحصار چپ ها بود.
برجسته ترین آنها 'م - بهآذین'، 'هوشنگ ابتهاج' 'غلامحسین ساعدی، 'براهنی'؛ 'دولت آبادی' و 'صمد بهرنگی' بودند.
'صادق هدایت' و 'صادق چوبک' به بحث جداگانه ای نیاز دارد که در حوصله این مطالعه نیست.
در مقابل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، در صدد برآمد تا تقابلی با چپ ها ایجاد کند و تولیدات خاص هنری خود را داشته باشد.
بعدها خط سومی توسط 'شهید مطهری' نویسنده 'داستان راستان'، 'آلاحمد' و 'سیمین دانشور' ایجاد شد.
به نظر من ماهی سیاه کوچولو اثر صمد بهرنگی آزادی را ابزار نمی بیند و آن را هدف ترسیم می کند.
ادبیات ملزم که ناشی از سیطره حزب در شوروی سابق بود، به ایران هم سرایت کرد.
باید اعتراف کنم که شیفته رئالیسم در ادبیات داستانی و نمایشی هستم.
به نظر من آثار قبل از پیروزی انقلاب کمونیستی شوروی سابق، بسیار عمیق و سرشار از تجارب زندگی است.
با ولع توصیف ناپذیری آثار 'وخوف'بخصوص 'باغ آلبالو'، 'دایی وانیا' و 'سه خواهر' را مطالعه می کردم.
از شدت احساس نمی توانم از 'تولستوی' سخن بگویم، 'آنا کارنینا' و 'جنگ و صلح' به گفته «تولستوی» برتر از «ایلیاد» و «ادیسه» «هومر» بود. به قول «نیچه» فیلسوف برجسته آلمانی؛ 'روانشناسی را از «داستایفسکی» و تحرک اجتماعی را از «گنجاروف» در رمان «ابلوموف» آموختم.'
- «تورگنیف» را نمی پسندم و رمان «پدران و پسران» او، مرا جذب نکرد، دلیل آن این است، که به جای اینکه «تورگنیف» متأثر از رمانتیک های آلمان مانند «گوته» باشد، که در تعارض با عقل بود، او به سمت خردگرایی رفت. «تورگنیف» هرچند جان روس دارد، اما باید او را پروسی دانست.
اما آثار «ایبسن» نروژی را بسیار میپسندم، که نمایشنامه «دشمن ملت» او شاهکاری ماندگار است.
ادبیات روس با انقلاب اکتبر در انحصار «ماکسیم گورکی» قرار گرفت و در داستان «مادر» او پرچم سرخی به دست قهرمان داستان، پاول، می دهد و جامعه فئودال زده را که اندکی صنعتی اما کاملاً دهقانی بود را به اعتصاب کارخانه های خیالی می برد، به همین دلیل، رئالیسم سوسیالیستی را نمی پذیرم؛ اما آثار متفاوتی هم وجود دارد، مانند «دکتر ژیواگو» اثر «بوریس پاسترناک» که بسیار نقادانه است و انعطافهایی در آثار «چنگیز آیتماتوف» و «شولوخف» دیده می شود.
جا دارد از «مجمعالجزایر گولاگ» اثر «سولژنیتسین» که کاملاً افشاگر جنایات حزب کمونیست شوروی بود، نام ببرم.
به جرأت می توانم بگویم، هنگامی که رمان ها و اشعار از اروپا به آمریکای لاتین رفت، رئالیسم جادویی «گارسیا مارکز» و آثار «بورخس» و اشعار «پابلو نرودا» که همه آنها نوبلیست بودند و سایر نویسندگان آمریکای لاتین جاذبه زیادی برای من پیدا کرد و به همین دلیل، رئالیسم جادویی را به رئالیسم سوسیالیستی ترجیح می دهم.
ناگفته نماند، آثار کلاسیک اروپایی و آمریکایی را بسیار تأثیرگذار می دانم، به عنوان نمونه آثار بی بدیل «شکسپیر» بر نقد قدرت و رمانهای «چالز دیکنز» در انعکاس درنده خویی انگلیس و رمانهای «گوستاو فلوبر» بخصوص «مادام بواری» و رمان «سرخ و سیاه» «استاندال» و آثار «آرتور میلر» و «جان اشتاین بک» و «ارنست همینگوی» را بسیار تأثیرگذار می دانم.
بی رابطه نبود که من از سؤال شما در مورد قصه های کودک و نوجوان، کانالی به رمان های بزرگ ذکر شده زدم. دلیل آن این است، که اگر داستان های کودکان و نوجوانان از استحکام خوبی برخوردار باشد، کودکان و نوجوانان را در سنین بالاتر به سمت آثار ارزشمند سوق می دهد.
** چه شد که تصمیم گرفتید بنویسید و نویسنده شوید؟
یک حادثه که از بازگویی آن خودداری می کنم و کاملاً شخصی است، مرا به این سمت سوق داد. به نظر من، کسانی که دچار رنج و مشکل می شوند، به جای خودزنی، جهتی را انتخاب کنند که راهنمای دیگران باشند تا به مشکلات بزرگتری دچار نشوند.
** ادبیات و نقش آن در بیان چه هست ها و چه باید باشد.
- کم نظیر است و رویکرد من به ادبیات، برای روشن ساختن مشعل فروزانی است، که خوشبختی در آن موج می زند.
** ایده های داستانها چطور و از کجا به ذهنتان می رسد؟
- داستان های من، گرچه در مورد کودکان است؛ اما این قصه های ساده ترکیبی از نگرش مفهومی و تاریخی من است و قصد دارم، در این داستان ها، ایمان به خداوند و تقویت فضیلت در کنار قابلیت و عقلانیت را محوریت ببخشم.
رسالت من در نوشتن داستان، تبدیل ناخودآگاه به خودآگاه است. اتحاد ناخودآگاه فردی و ناخودآگاه اجتماعی، اتحاد جاهل و مجهول است.
باید نویسنده مانند یک سوزن بان قطار، این ریل را تعویض نماید و اتحاد عاقل و معقول را اشاعه دهد.
** هنگامی که در نوشتن به مشکلی برمی خورید و نمی توانید بنویسید و ایده ای پیدا نمی کنید و کارتان به گره می خورد، چه می کنید؟
- به قول «چارلی چاپلین»: اگر هنرمند به اطراف خود خوب نگاه کند، تا گردن در سوژه فرو خواهد رفت. آنهایی که دچار فقر سوژه می شوند، نسبت به جهان پیرامونی خود ضعیف و یا بیگانه اند و من در این بابت هیچگاه دچار مشکل نشده ام و نوشتن یکصد جلد کتاب «مهتاب و کرم شبتاب» مؤید این ادعاست.
** چرا تصمیم گرفتید نویسنده کودک و نوجوان شوید؟
- از همان ابتدا، برای من، بسیار مهم بود که بذر خوب، زمین حاصلخیز نیاز دارد. یک بوستان زیبا، وامدار باغبان خود است. نوشتن برای کودک و نوجوان بسیار تاثیرگذار و نتایح عمیق را به دنبال دارد.
** چه چیزی شما را به انتخاب این مخاطب برای داستان هایتان علاقه مند کرد؟
- چه بخواهیم و چه نخواهیم، باید آینده را به دست کودکان و نوجوانان امروز بسپاریم. «ابراهام لینکل» در یکی از سخنرانی های مشهور خود بعد از بالا بردن پرچم در مراسم صبحگاه، میگوید: «مردم! من پرچم را بالا بردم، شما آنرا، آن بالا، نگاه دارید!»
ما وامدار خون شهدایی هستیم که وجب به وجب، خاک ایران را از دشمن متجاوز پاک کردند و باید کودکان و نوجوانان امروز و جوانان فردا، دنباله رو آنها باشند و از این آب و خاک حراست کنند.
** نوشتن برای کودکان و نوجوان چه جذابیت ها و چه سختی هایی دارد؟
- نویسندگی برای کودکان را تنهای تنها شروع کردم، البته بعداً در بعد اجرایی، دوستانی به من پیوستند و من تصمیم گرفتم خیّر کتاب کودکان و نوجوانان باشم.
کتابها را خودم رایگان به مدارس و مراکز آموزشی بردم و به آنها هدیه دادم. موازی با احترام، توهین هم شنیدم، اما هدف را هیچگاه فراموش نکردم.
** نوشتن برای کودکان و نوجوانان چه تفاوتی با نویسندگی برای بزرگسالان دارد؟
به عقیده من تفاوت در روش و آگاهی آنهاست. تا به حال، نویسندگان کتاب های کودکان و نوجوانان، آنطور که باید، نتوانسته اند، دانش این امر را به ذوقیات برای کودکان و نوجوانان گره بزنند. نتیجه گیری می کنم، ذوق نویسندگی برای کودکان نباید صرفاً مد نظر قرار گیرد، باید دانش ساختارهای ذهنی کودکان و نیازهای ذوقی آنها را به صورت افقی و عمودی پیش برد.
به عنوان مثال، «سریال تام و جری» لایه دوم دارد. از یک طرف بچهها را از عصر الکتریسیته به عصر اینترنت سوق می دهد، (کوچک زیباست) و از سوی دیگر، اولویت را به فکر و کیفیت می دهد نه کمیّت!
** به چه موضوعاتی علاقه مندید و چه موضوعاتی ذهن شما را درگیر می کند و وسوسه تان می کند که درباره اش بنویسید؟
- باور نمیکنید شاید خوانندگان هم به دشواری از من بپذیرند، که لبخند کودکان و شادابی آنها غایت این حرفه برای من است.
** آخرین کتاب کودک و نوجوانی که خواندید و خیلی دوستش داشتید چه بود، و چرا از این کتاب خوشتان آمد؟
- بارها «داستان سیندرلا» را خوانده ام و اگر بپرسید، آخرین کتاب کودک که خوانده ای، چه کتابی بود؟ باید بگویم، دوباره این داستان را هفته قبل خواندم.
پیام داستان، پیروزی اخلاق بر رذالت و پیروزی نور بر تاریکی است. نامادری سیندرلا نخواهد توانست، حقیقت ذاتی انسانیت را انکار کند. برای من این موضوعات پرجاذبه و پرکشش است.
** برای نوجوانان و نویسنده های جوانی که به نوشتن علاقه دارند، چه پیشنهادها و راهنمایی هایی دارید؟
- بدیهی است، هر پدیده جزئی در دل یک کلیت قابل فهم است. قصههای کودکانی ماندگار است که کلیت را در نظر گرفته باشد. به عنوان مثال در «داستان پینوکیو» سیرت به صورت یا تصویر تبدیل می شود. راستگویی و دروغگویی که نسبت آن با اخلاق فهمیده می شود، ایدهای است که داستان را ماندگار می کند. متأسفانه ادبیات کودک و نوجوان در کشور ما کمتر لایه دوم را دارد و در صورت و تصویر غرق می شود. داستان های من برای کودکان و نوجوانان، تعیّن مفهومی دارد و آن کثرت و وحدت است.
توصیه من به نویسندگان جوان، سه پیام مهم است: اول مطالعه، دوم مطالعه و سوم مطالعه!
دکتر بتول غفاری متخصص بیهوشی و مراقبت های ویژه، شاعر و نویسنده یکصد جلد کتاب «مهتاب و کرم شبتاب» پس از پایان تحصیلات ابتدایی و متوسطه وارد دانشگاه شد و در رشته پزشکی، تخصص بیهوشی گرفت در داستان نویسی برای کودکان خالق 2 شخصیت بانام های «مهتاب» و «کرم شب تاب» است. مجموعه کتاب های «مهتاب و کرم شب تاب» در یکصد جلد منتشر می شود.
این خیر فرهنگی همچنین مجموعه اشعار «بهار» را در کارنامه خود دارد که اولین مجموعه از اشعار الهی، عرفانی اوست و در واقع چهار جلد نخست از مجموعه یکصد جلدی «مهتاب و کرم شب تاب» نیز نوشته و منتشر شده است و در آینده مجموعه اشعار متعدد دیگر و بقیه کتاب های یکصد جلدی «مهتاب و کرم شبتاب» را انتشار خواهد داد.
3029/ 5054
** در دوره کودکی و نوجوانی کدام کتاب یا کتاب ها روی شما تأثیر گذاشته اند؟ چه چیزی در این داستان ها بود که شما را تحت تاثیر قرار می داد؟
- می خواهم سنت شکنی کنم و ابتدا مقدمه را عنوان نکنم، پس مستقیم وارد پاسخ به سؤال شما می شوم، کتاب ماهی سیاه کوچولو' اثر 'صمد بهرنگی' بیشترین جاذبه را برای من داشت، گویی به نوعی با سرشت و ذات من، که گسترش نگرش به جهان بود و مرا از زیست محیطی به زیست جهانی پرتاب کرد.
به گفته غفاری دیگر یا بعضی از آثار این نویسنده، متأثر از گرایش های چپ آن دوران بود به عنوان مثال در داستانی از 'صمد بهرنگی'، بچه فقیر نمی تواند عروسک دلخواهش را بخرد و به سراغ مسلسل می رود و این اشاعه خشونت است.
- حالا اجازه می خواهم مقدمه را عرض کنم، بعدها که به مطالعات تاریخ ادبیات دوران کودکی ام پرداختم، جنگ دو بلوک سرمایه داری و سوسیالیستی، در ایران نمود داشت. تقریباً ادبیات آن دوران، چه ادبیات نمایشی و چه ادبیات داستانی، در انحصار چپ ها بود.
برجسته ترین آنها 'م - بهآذین'، 'هوشنگ ابتهاج' 'غلامحسین ساعدی، 'براهنی'؛ 'دولت آبادی' و 'صمد بهرنگی' بودند.
'صادق هدایت' و 'صادق چوبک' به بحث جداگانه ای نیاز دارد که در حوصله این مطالعه نیست.
در مقابل کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، در صدد برآمد تا تقابلی با چپ ها ایجاد کند و تولیدات خاص هنری خود را داشته باشد.
بعدها خط سومی توسط 'شهید مطهری' نویسنده 'داستان راستان'، 'آلاحمد' و 'سیمین دانشور' ایجاد شد.
به نظر من ماهی سیاه کوچولو اثر صمد بهرنگی آزادی را ابزار نمی بیند و آن را هدف ترسیم می کند.
ادبیات ملزم که ناشی از سیطره حزب در شوروی سابق بود، به ایران هم سرایت کرد.
باید اعتراف کنم که شیفته رئالیسم در ادبیات داستانی و نمایشی هستم.
به نظر من آثار قبل از پیروزی انقلاب کمونیستی شوروی سابق، بسیار عمیق و سرشار از تجارب زندگی است.
با ولع توصیف ناپذیری آثار 'وخوف'بخصوص 'باغ آلبالو'، 'دایی وانیا' و 'سه خواهر' را مطالعه می کردم.
از شدت احساس نمی توانم از 'تولستوی' سخن بگویم، 'آنا کارنینا' و 'جنگ و صلح' به گفته «تولستوی» برتر از «ایلیاد» و «ادیسه» «هومر» بود. به قول «نیچه» فیلسوف برجسته آلمانی؛ 'روانشناسی را از «داستایفسکی» و تحرک اجتماعی را از «گنجاروف» در رمان «ابلوموف» آموختم.'
- «تورگنیف» را نمی پسندم و رمان «پدران و پسران» او، مرا جذب نکرد، دلیل آن این است، که به جای اینکه «تورگنیف» متأثر از رمانتیک های آلمان مانند «گوته» باشد، که در تعارض با عقل بود، او به سمت خردگرایی رفت. «تورگنیف» هرچند جان روس دارد، اما باید او را پروسی دانست.
اما آثار «ایبسن» نروژی را بسیار میپسندم، که نمایشنامه «دشمن ملت» او شاهکاری ماندگار است.
ادبیات روس با انقلاب اکتبر در انحصار «ماکسیم گورکی» قرار گرفت و در داستان «مادر» او پرچم سرخی به دست قهرمان داستان، پاول، می دهد و جامعه فئودال زده را که اندکی صنعتی اما کاملاً دهقانی بود را به اعتصاب کارخانه های خیالی می برد، به همین دلیل، رئالیسم سوسیالیستی را نمی پذیرم؛ اما آثار متفاوتی هم وجود دارد، مانند «دکتر ژیواگو» اثر «بوریس پاسترناک» که بسیار نقادانه است و انعطافهایی در آثار «چنگیز آیتماتوف» و «شولوخف» دیده می شود.
جا دارد از «مجمعالجزایر گولاگ» اثر «سولژنیتسین» که کاملاً افشاگر جنایات حزب کمونیست شوروی بود، نام ببرم.
به جرأت می توانم بگویم، هنگامی که رمان ها و اشعار از اروپا به آمریکای لاتین رفت، رئالیسم جادویی «گارسیا مارکز» و آثار «بورخس» و اشعار «پابلو نرودا» که همه آنها نوبلیست بودند و سایر نویسندگان آمریکای لاتین جاذبه زیادی برای من پیدا کرد و به همین دلیل، رئالیسم جادویی را به رئالیسم سوسیالیستی ترجیح می دهم.
ناگفته نماند، آثار کلاسیک اروپایی و آمریکایی را بسیار تأثیرگذار می دانم، به عنوان نمونه آثار بی بدیل «شکسپیر» بر نقد قدرت و رمانهای «چالز دیکنز» در انعکاس درنده خویی انگلیس و رمانهای «گوستاو فلوبر» بخصوص «مادام بواری» و رمان «سرخ و سیاه» «استاندال» و آثار «آرتور میلر» و «جان اشتاین بک» و «ارنست همینگوی» را بسیار تأثیرگذار می دانم.
بی رابطه نبود که من از سؤال شما در مورد قصه های کودک و نوجوان، کانالی به رمان های بزرگ ذکر شده زدم. دلیل آن این است، که اگر داستان های کودکان و نوجوانان از استحکام خوبی برخوردار باشد، کودکان و نوجوانان را در سنین بالاتر به سمت آثار ارزشمند سوق می دهد.
** چه شد که تصمیم گرفتید بنویسید و نویسنده شوید؟
یک حادثه که از بازگویی آن خودداری می کنم و کاملاً شخصی است، مرا به این سمت سوق داد. به نظر من، کسانی که دچار رنج و مشکل می شوند، به جای خودزنی، جهتی را انتخاب کنند که راهنمای دیگران باشند تا به مشکلات بزرگتری دچار نشوند.
** ادبیات و نقش آن در بیان چه هست ها و چه باید باشد.
- کم نظیر است و رویکرد من به ادبیات، برای روشن ساختن مشعل فروزانی است، که خوشبختی در آن موج می زند.
** ایده های داستانها چطور و از کجا به ذهنتان می رسد؟
- داستان های من، گرچه در مورد کودکان است؛ اما این قصه های ساده ترکیبی از نگرش مفهومی و تاریخی من است و قصد دارم، در این داستان ها، ایمان به خداوند و تقویت فضیلت در کنار قابلیت و عقلانیت را محوریت ببخشم.
رسالت من در نوشتن داستان، تبدیل ناخودآگاه به خودآگاه است. اتحاد ناخودآگاه فردی و ناخودآگاه اجتماعی، اتحاد جاهل و مجهول است.
باید نویسنده مانند یک سوزن بان قطار، این ریل را تعویض نماید و اتحاد عاقل و معقول را اشاعه دهد.
** هنگامی که در نوشتن به مشکلی برمی خورید و نمی توانید بنویسید و ایده ای پیدا نمی کنید و کارتان به گره می خورد، چه می کنید؟
- به قول «چارلی چاپلین»: اگر هنرمند به اطراف خود خوب نگاه کند، تا گردن در سوژه فرو خواهد رفت. آنهایی که دچار فقر سوژه می شوند، نسبت به جهان پیرامونی خود ضعیف و یا بیگانه اند و من در این بابت هیچگاه دچار مشکل نشده ام و نوشتن یکصد جلد کتاب «مهتاب و کرم شبتاب» مؤید این ادعاست.
** چرا تصمیم گرفتید نویسنده کودک و نوجوان شوید؟
- از همان ابتدا، برای من، بسیار مهم بود که بذر خوب، زمین حاصلخیز نیاز دارد. یک بوستان زیبا، وامدار باغبان خود است. نوشتن برای کودک و نوجوان بسیار تاثیرگذار و نتایح عمیق را به دنبال دارد.
** چه چیزی شما را به انتخاب این مخاطب برای داستان هایتان علاقه مند کرد؟
- چه بخواهیم و چه نخواهیم، باید آینده را به دست کودکان و نوجوانان امروز بسپاریم. «ابراهام لینکل» در یکی از سخنرانی های مشهور خود بعد از بالا بردن پرچم در مراسم صبحگاه، میگوید: «مردم! من پرچم را بالا بردم، شما آنرا، آن بالا، نگاه دارید!»
ما وامدار خون شهدایی هستیم که وجب به وجب، خاک ایران را از دشمن متجاوز پاک کردند و باید کودکان و نوجوانان امروز و جوانان فردا، دنباله رو آنها باشند و از این آب و خاک حراست کنند.
** نوشتن برای کودکان و نوجوان چه جذابیت ها و چه سختی هایی دارد؟
- نویسندگی برای کودکان را تنهای تنها شروع کردم، البته بعداً در بعد اجرایی، دوستانی به من پیوستند و من تصمیم گرفتم خیّر کتاب کودکان و نوجوانان باشم.
کتابها را خودم رایگان به مدارس و مراکز آموزشی بردم و به آنها هدیه دادم. موازی با احترام، توهین هم شنیدم، اما هدف را هیچگاه فراموش نکردم.
** نوشتن برای کودکان و نوجوانان چه تفاوتی با نویسندگی برای بزرگسالان دارد؟
به عقیده من تفاوت در روش و آگاهی آنهاست. تا به حال، نویسندگان کتاب های کودکان و نوجوانان، آنطور که باید، نتوانسته اند، دانش این امر را به ذوقیات برای کودکان و نوجوانان گره بزنند. نتیجه گیری می کنم، ذوق نویسندگی برای کودکان نباید صرفاً مد نظر قرار گیرد، باید دانش ساختارهای ذهنی کودکان و نیازهای ذوقی آنها را به صورت افقی و عمودی پیش برد.
به عنوان مثال، «سریال تام و جری» لایه دوم دارد. از یک طرف بچهها را از عصر الکتریسیته به عصر اینترنت سوق می دهد، (کوچک زیباست) و از سوی دیگر، اولویت را به فکر و کیفیت می دهد نه کمیّت!
** به چه موضوعاتی علاقه مندید و چه موضوعاتی ذهن شما را درگیر می کند و وسوسه تان می کند که درباره اش بنویسید؟
- باور نمیکنید شاید خوانندگان هم به دشواری از من بپذیرند، که لبخند کودکان و شادابی آنها غایت این حرفه برای من است.
** آخرین کتاب کودک و نوجوانی که خواندید و خیلی دوستش داشتید چه بود، و چرا از این کتاب خوشتان آمد؟
- بارها «داستان سیندرلا» را خوانده ام و اگر بپرسید، آخرین کتاب کودک که خوانده ای، چه کتابی بود؟ باید بگویم، دوباره این داستان را هفته قبل خواندم.
پیام داستان، پیروزی اخلاق بر رذالت و پیروزی نور بر تاریکی است. نامادری سیندرلا نخواهد توانست، حقیقت ذاتی انسانیت را انکار کند. برای من این موضوعات پرجاذبه و پرکشش است.
** برای نوجوانان و نویسنده های جوانی که به نوشتن علاقه دارند، چه پیشنهادها و راهنمایی هایی دارید؟
- بدیهی است، هر پدیده جزئی در دل یک کلیت قابل فهم است. قصههای کودکانی ماندگار است که کلیت را در نظر گرفته باشد. به عنوان مثال در «داستان پینوکیو» سیرت به صورت یا تصویر تبدیل می شود. راستگویی و دروغگویی که نسبت آن با اخلاق فهمیده می شود، ایدهای است که داستان را ماندگار می کند. متأسفانه ادبیات کودک و نوجوان در کشور ما کمتر لایه دوم را دارد و در صورت و تصویر غرق می شود. داستان های من برای کودکان و نوجوانان، تعیّن مفهومی دارد و آن کثرت و وحدت است.
توصیه من به نویسندگان جوان، سه پیام مهم است: اول مطالعه، دوم مطالعه و سوم مطالعه!
دکتر بتول غفاری متخصص بیهوشی و مراقبت های ویژه، شاعر و نویسنده یکصد جلد کتاب «مهتاب و کرم شبتاب» پس از پایان تحصیلات ابتدایی و متوسطه وارد دانشگاه شد و در رشته پزشکی، تخصص بیهوشی گرفت در داستان نویسی برای کودکان خالق 2 شخصیت بانام های «مهتاب» و «کرم شب تاب» است. مجموعه کتاب های «مهتاب و کرم شب تاب» در یکصد جلد منتشر می شود.
این خیر فرهنگی همچنین مجموعه اشعار «بهار» را در کارنامه خود دارد که اولین مجموعه از اشعار الهی، عرفانی اوست و در واقع چهار جلد نخست از مجموعه یکصد جلدی «مهتاب و کرم شب تاب» نیز نوشته و منتشر شده است و در آینده مجموعه اشعار متعدد دیگر و بقیه کتاب های یکصد جلدی «مهتاب و کرم شبتاب» را انتشار خواهد داد.
3029/ 5054
کپی شد