در این یادداشت آمده است: برخی از مطبوعات چاپی جهان، گاه بیش از یک قرن از انتشار مداومشان میگذرد و هنوز مخاطبان پر اهمیتی دارند. ورود رسانههای دیجیتال و شبکههای اجتماعی کمترین تاثیر را بر آنها داشته است و همچنان با چرخ چاپخانههای مدرن، سطور خبری را به زیر غلطک رول کاغذی میبرند.
آنها سایتها و شبکههای اجتماعی را به کمک مخاطبان خود آورده و آنها را در هر وضعیتی تنها نگذاشتهاند.
وضعیت مطبوعات چاپی اما در ایران قصه پر غصهای است. هنوز شبکههای اجتماعی جامعه را به انحصار خود در نیاورده بودند که داستان غمبار کاهش تیراژ، رنگ و رخسار از نشریاتی که به زحمت سر پا ایستادهاند؛ گرفت.
عرصه خبر و رخدادهای جهان به ابزاری کارآمد نیازمند است تا به سرعت مخاطبان تشنه را سیراب کند. صدها راه برای انتشار نیافتن یک نشریه مثل بختک بر سر مطبوعات ایرانی پرواز میکند. تنها یکی از آنها مطالعه نکردن مردم است مدیرمسئول با هزینههای بسیار و زحمات طاقت فرسای تولید خبر و گزارش و در معرض داوری قرار گرفتن ناظران و مخاطبان کار دشواری را پیش رو دارند. این روزهای سخت گرانی کاغذ و کمبود تجهیزات چاپی گلوی مطبوعات را میفشرد.
مطبوعات دولتی، نهادها و سازمانهای مصرف کننده از بودجه عمومی برایشان چندان تفاوت نمیکند که هزینه گزاف انتشار مطبوعات چاپی سر به فلک کشیده است. مطبوعات محلی که باید برای توسعه تلاش کنند در معرض آسیب جدی قرار گرفتهاند. چه با زاویه دید نشریاتی، موافق یا مخالف باشیم، هر دو سوی این جهت نیاز جامعه امروز است، آنها چراغی بر فراز جامعهاند.
هر چند برخی نفرت میپراکنند و به حذف دیگران و عناوین چاپی میاندیشند. همه گروههای اجتماعی به دلایل مختلفی در معرض دیده شدن نیستند و این به دلیل دیدگاه حاکمیت در باره انتشاردهندگان و متقاضیان نشریات که انتظار دارند جملگی باید در حیات خلوت آنها قدم بزنند تا بتوانند به حیات خود ادامه دهند.
بیشترین عنصر مداومت انتشار رسانههای چاپی و یا مجازی، بازکردن راه برای انتشار گزارشهایی است که به سود جامعه و علیه فساد تولید میشوند. هرچند ممکن است برخی از آحاد حاکمیت را خوش نیاید. راههایی که به عدم انتشار این مطبوعات منجر میشود تنها گرانی کاغذ نیست. گاه نقد رفتار مدیران، از بدیهیترین عملکرد آنها است.
بود و نبود مطبوعات برای برخی از مدیران تفاوتی ندارد و گاه میل شان به سوی نبودنشان پر میزند. گویی همان گران بودن کاغد و کمبود ابزار دیگر است. هر 2 دلیل بر عدم انتشار، به یک خانه تاریک و مملو از دیو فساد راه میبرد. قرار بود مطبوعات ایرانی، چهارمین ستون فقرات دموکراسی باشند. اما گویی هر لحظه باید در انتظار خاموشی چراغی نشست که میتوانست از زوایای مختلف به روند توسعه کمک برساند.
مسئولان دولتی و نهادهای ناظر، گویی هیچ رنجی از این خاموشی نمیبرند. از سکوت دردناکشان پیداست. فرصت زیادی برای جلوگیری از این تاریکی دردناک در دسترس مسوولان نیست. روزنامه، عالیترین مفهوم والاتر از دموکراسی را در خود پنهان کرده است. تاریخ 185 ساله مطبوعات ایران در خطر خاموشی است. فریادی از این رساتر نیست! بگذارید تاریخ داوری کند کدام مطبوعه با مردم بودند و کدام علیه آنها! بگذارید سطور و ستونها بگویند کدام نشریات برای دفاع از منافع مردم و نقشه جغرافیایی این سرزمین هیچگاه دروغ نگفتند و به منفعت شخصی نیاندیشیدند! مطبوعات چاپی را نجات دهید!
8066
آنها سایتها و شبکههای اجتماعی را به کمک مخاطبان خود آورده و آنها را در هر وضعیتی تنها نگذاشتهاند.
وضعیت مطبوعات چاپی اما در ایران قصه پر غصهای است. هنوز شبکههای اجتماعی جامعه را به انحصار خود در نیاورده بودند که داستان غمبار کاهش تیراژ، رنگ و رخسار از نشریاتی که به زحمت سر پا ایستادهاند؛ گرفت.
عرصه خبر و رخدادهای جهان به ابزاری کارآمد نیازمند است تا به سرعت مخاطبان تشنه را سیراب کند. صدها راه برای انتشار نیافتن یک نشریه مثل بختک بر سر مطبوعات ایرانی پرواز میکند. تنها یکی از آنها مطالعه نکردن مردم است مدیرمسئول با هزینههای بسیار و زحمات طاقت فرسای تولید خبر و گزارش و در معرض داوری قرار گرفتن ناظران و مخاطبان کار دشواری را پیش رو دارند. این روزهای سخت گرانی کاغذ و کمبود تجهیزات چاپی گلوی مطبوعات را میفشرد.
مطبوعات دولتی، نهادها و سازمانهای مصرف کننده از بودجه عمومی برایشان چندان تفاوت نمیکند که هزینه گزاف انتشار مطبوعات چاپی سر به فلک کشیده است. مطبوعات محلی که باید برای توسعه تلاش کنند در معرض آسیب جدی قرار گرفتهاند. چه با زاویه دید نشریاتی، موافق یا مخالف باشیم، هر دو سوی این جهت نیاز جامعه امروز است، آنها چراغی بر فراز جامعهاند.
هر چند برخی نفرت میپراکنند و به حذف دیگران و عناوین چاپی میاندیشند. همه گروههای اجتماعی به دلایل مختلفی در معرض دیده شدن نیستند و این به دلیل دیدگاه حاکمیت در باره انتشاردهندگان و متقاضیان نشریات که انتظار دارند جملگی باید در حیات خلوت آنها قدم بزنند تا بتوانند به حیات خود ادامه دهند.
بیشترین عنصر مداومت انتشار رسانههای چاپی و یا مجازی، بازکردن راه برای انتشار گزارشهایی است که به سود جامعه و علیه فساد تولید میشوند. هرچند ممکن است برخی از آحاد حاکمیت را خوش نیاید. راههایی که به عدم انتشار این مطبوعات منجر میشود تنها گرانی کاغذ نیست. گاه نقد رفتار مدیران، از بدیهیترین عملکرد آنها است.
بود و نبود مطبوعات برای برخی از مدیران تفاوتی ندارد و گاه میل شان به سوی نبودنشان پر میزند. گویی همان گران بودن کاغد و کمبود ابزار دیگر است. هر 2 دلیل بر عدم انتشار، به یک خانه تاریک و مملو از دیو فساد راه میبرد. قرار بود مطبوعات ایرانی، چهارمین ستون فقرات دموکراسی باشند. اما گویی هر لحظه باید در انتظار خاموشی چراغی نشست که میتوانست از زوایای مختلف به روند توسعه کمک برساند.
مسئولان دولتی و نهادهای ناظر، گویی هیچ رنجی از این خاموشی نمیبرند. از سکوت دردناکشان پیداست. فرصت زیادی برای جلوگیری از این تاریکی دردناک در دسترس مسوولان نیست. روزنامه، عالیترین مفهوم والاتر از دموکراسی را در خود پنهان کرده است. تاریخ 185 ساله مطبوعات ایران در خطر خاموشی است. فریادی از این رساتر نیست! بگذارید تاریخ داوری کند کدام مطبوعه با مردم بودند و کدام علیه آنها! بگذارید سطور و ستونها بگویند کدام نشریات برای دفاع از منافع مردم و نقشه جغرافیایی این سرزمین هیچگاه دروغ نگفتند و به منفعت شخصی نیاندیشیدند! مطبوعات چاپی را نجات دهید!
8066
کپی شد