در این یادداشت آمده است:همه سرودهها از صدر مشروطیت تا امروز متنهای ماندگاری را در باره ایران برجسته میکنند. نویسندگان اشعار و نثر به کار رفته در روزنامههای عصر تحول خواهی از 111 سال پیش نیز کلمه به کلمه، با عشقی به اعماق بلند اقیانوس در وصف وطن سرودهاند و جان دادهاند.
همه بزرگان حوزه اندیشه نیز جز به این راه مدام عشق به 'وطن' چشم نیاندوختهاند. همیشه اندیشیدن در باره اینکه وطن چیست ذهن را مشغول میکند. شاید جز به نیک نامی و نسبت مادران با کلمه وطن نمیتوان رسید.
وطن شاید مثل آن روزهایی باشد که مادر با چادرنماز گلدارش در حیاط و سر کوچه میایستاد تا ما به خانه برسیم، با چهره غمگینی از پس رنج انتظارش سراغ از دلشورههایش میداد. درست آنجا کنار در 2 لنگه چوبی خانه، با آن کوبههای زنانه و مردانهاش و نقش و نگار خراطی شده بر چارچوبش. وطن شاید خانهای با حیاط اندرونی و بیرونی باشد. با حوضی آبی رنگ، سرشار از ماهیهای سرخ که هی وزن آب را با شلاقه دُم کوچک شان بهم میزنند.
وطن شاید همان آجر فرش نمناک حیاط خانه در عصر تابستان باشد با خنکای صرف یک هندوانه سرخ، شاید هم بر تخت چوبی کنار حوض و صرف یک کاهو سکنجبین مفرح.
وطن مرزهای دلانگیزِ بودن است، چنان که مرزدارانش در شب پر ستاره دشتها و کوهستانش، رمز سکوت و آرامش را برای ساکنانش تامین میکنند. وطن مرخصی موقت سربازان از پادگان مشق نظام است. وطن مناره جنبان اصفهان است شاید هم گنبد فیروزهای میدانش با نقشهای دلبرانهای از هنر ایرانی.
وطن صحن گشاده دست بارگاه امام هشتم (ع) است، با انبوهی از دلبردگان آن امام همام. وطن شاهنامه فردوسی است با بارقهای از اسطوره در سرزمینی کهنسال. وطن اشعار دلانگیز حافظ، سعدی و مولاناست. وطن خرد و اندیشه در تاریخ این مرزهاست. وطن خون شهیدان است، آنجا که در همهمه خاموشی، عزت نامی را هجی میکنند بیهیچ ادعایی و هیمنه هزاران ساله ماندن سرزمین را بر وصف ماندنی سرفراز با تنی غرقه بخون که ما را وامدار حیات همیشگیشان کردهاند.
وطن رنج هجوم دشمنان است که آن را با تحملی شگرف با گوشت و پوست و استخوان فرزندانش حس کرده است. مرزهای متعالی وطن حاصل تولید کتابها و اشعار اهالی فرهنگ است. وطن لالایی مادرانمان است بر قنداقه سپید نوزادانی که قله رفیع دانش را چون جان به تن آنان تزریق کردهاند.
وطن کوچه و خیابان شهرها و روستاهاست. اینجا وطن زال، رودابه، تهمینه، رستم و سهراب است، سرزمین سی مرغ است. گذر از هفتخوان دشوار بودن تا رسیدن به مرزهای شدن. وطن مادر ماست. اینجا وطن ماست. ایران ما حتما همان مرزهایی است که دوست کارشناس گردشگریام در تاقبستان، نقل میکرد، وقتی برای سفیر ژاپن گزارشی از آن آثار میگفتم، اشک در چشمانش حلقه بست و گفت، با این تصویر زیبا از فرهنگ و تاریخ، شما ایرانیان نمیتوانید به هیچ کشوری حمله کنید، باید به شما تعظیم کرد! وطن همه این معانی است و بسیار بیشتر از آن.
8066
همه بزرگان حوزه اندیشه نیز جز به این راه مدام عشق به 'وطن' چشم نیاندوختهاند. همیشه اندیشیدن در باره اینکه وطن چیست ذهن را مشغول میکند. شاید جز به نیک نامی و نسبت مادران با کلمه وطن نمیتوان رسید.
وطن شاید مثل آن روزهایی باشد که مادر با چادرنماز گلدارش در حیاط و سر کوچه میایستاد تا ما به خانه برسیم، با چهره غمگینی از پس رنج انتظارش سراغ از دلشورههایش میداد. درست آنجا کنار در 2 لنگه چوبی خانه، با آن کوبههای زنانه و مردانهاش و نقش و نگار خراطی شده بر چارچوبش. وطن شاید خانهای با حیاط اندرونی و بیرونی باشد. با حوضی آبی رنگ، سرشار از ماهیهای سرخ که هی وزن آب را با شلاقه دُم کوچک شان بهم میزنند.
وطن شاید همان آجر فرش نمناک حیاط خانه در عصر تابستان باشد با خنکای صرف یک هندوانه سرخ، شاید هم بر تخت چوبی کنار حوض و صرف یک کاهو سکنجبین مفرح.
وطن مرزهای دلانگیزِ بودن است، چنان که مرزدارانش در شب پر ستاره دشتها و کوهستانش، رمز سکوت و آرامش را برای ساکنانش تامین میکنند. وطن مرخصی موقت سربازان از پادگان مشق نظام است. وطن مناره جنبان اصفهان است شاید هم گنبد فیروزهای میدانش با نقشهای دلبرانهای از هنر ایرانی.
وطن صحن گشاده دست بارگاه امام هشتم (ع) است، با انبوهی از دلبردگان آن امام همام. وطن شاهنامه فردوسی است با بارقهای از اسطوره در سرزمینی کهنسال. وطن اشعار دلانگیز حافظ، سعدی و مولاناست. وطن خرد و اندیشه در تاریخ این مرزهاست. وطن خون شهیدان است، آنجا که در همهمه خاموشی، عزت نامی را هجی میکنند بیهیچ ادعایی و هیمنه هزاران ساله ماندن سرزمین را بر وصف ماندنی سرفراز با تنی غرقه بخون که ما را وامدار حیات همیشگیشان کردهاند.
وطن رنج هجوم دشمنان است که آن را با تحملی شگرف با گوشت و پوست و استخوان فرزندانش حس کرده است. مرزهای متعالی وطن حاصل تولید کتابها و اشعار اهالی فرهنگ است. وطن لالایی مادرانمان است بر قنداقه سپید نوزادانی که قله رفیع دانش را چون جان به تن آنان تزریق کردهاند.
وطن کوچه و خیابان شهرها و روستاهاست. اینجا وطن زال، رودابه، تهمینه، رستم و سهراب است، سرزمین سی مرغ است. گذر از هفتخوان دشوار بودن تا رسیدن به مرزهای شدن. وطن مادر ماست. اینجا وطن ماست. ایران ما حتما همان مرزهایی است که دوست کارشناس گردشگریام در تاقبستان، نقل میکرد، وقتی برای سفیر ژاپن گزارشی از آن آثار میگفتم، اشک در چشمانش حلقه بست و گفت، با این تصویر زیبا از فرهنگ و تاریخ، شما ایرانیان نمیتوانید به هیچ کشوری حمله کنید، باید به شما تعظیم کرد! وطن همه این معانی است و بسیار بیشتر از آن.
8066
کپی شد