در این یادداشت آمده است: مهرماه با باد پاییزی و تغییر رنگ در برگ‌های مانده بر درختان در کوچه مدرسه، درس و هیجان کودکی با دفتر و مداد آغاز می‌شود.
همه شور و ماندگاری زندگی وصل می‌شود به طبقه و صندلی و تخته‌هایی که دیگر سیاه نیستند.
دانش‌آموزانی که با تن‌پوش‌های رنگارنگ با شتاب به مدرسه وارد و با شتاب از آن خارج می‌شوند فقط یک خاطره برای حاضران در آن نیست.
فضای مدرسه برای بروز شیطنت‌های کودکی و بازی‌هایی است که دیگر در کوچه‌ها اتفاق نمی‌افتد. قدیم‌ترها بچه‌ها بیشتر اجتماعی بودند یا امروز؟
همه فرصت‌های بروز هیجان کودکی در کوچه‌های تنگ و خاکی با یک توپ پلاستیکی و بازی محلی به اوج می‌رسید.
بچه‌ها با درگیری‌های کودکانه‌شان فرصت می‌یافتند تقابل، انتقام، بخشش، حمایت، همبستگی، دوستی، قهر، آشتی، مهربانی، عصبانیت، خنده، گریه، بزرگی، کوچکی و حرمت اجتماعی خود و دیگران را خود رقم زده و نتایجش را ببینند.
فضای دل‌انگیز کوچه از آنها انسان‌های متفاوت و با‌تجربه‌ای می‌ساخت.
گاه از کوچه با لباس‌های خاکی و پاره، خونین و مالین به خانه می‌رفتند، درون میدان جدید داوری پدرو مادر قرار می‌گرفتند که گاه از بازه کتک تا دعوا یا برخوردی خنثی درس‌ها می‌آموختند.
اما این عصر پرشتاب با فن‌آوری مدرنش کودکان را در آپارتمان‌های کوچک و بزرگ، خانه‌های روستایی یا شهری با خود کودک تنها گذاشته است.
معلمان و دبیران مدارس، با کودکان و دانش‌آموزان غرق‌شده در این دنیای مجازی و نیز بازی‌هایی که هیجان را به اوج می‌رساند روبرویند.
آیا کتاب‌های درسی وزارت آموزش و پرورش، آمادگی آن را دارد تا با مفاهیم جدیدی که به‌سرعت نور فضای ذهنی کودکان و دانش‌‌آموزان را تغییر می‌دهند خود را با این تغییرات سریع همگام ساخته و برای آن پاسخی منطقی و تاثیرگذاری داشته باشد تا فردای آنان را رقم زند؟ فراگیران دروس مدرسه به عناصر مهم دیگری نیازمندند که در حوزه کار نویسندگان کتاب‌های درسی است. پاسخ به این چند سئوال شاید بتواند راهگشای آینده باشد.
آنچه بچه‌ها در مدارس می‌آموزند چیست؟ به چه درد و کار آنان می‌خورد؟ اجتماعی از مطالب سنگین که ممکن است حتی یک کلمه از آن به‌کار نیاید چه خوبی دارد؟
رویکردی که معلم یا دبیر در مباحث کتاب‌های درسی به‌ کار می‌گیرند کدام است؟ سنت روانشناسانه- جامعه‌شناسانه پنهان شده در مفاهیم در مطالب می‌تواند دانش‌آموزان را پله، پله به مراتب بالای انسانی، اجتماعی ارتقاء دهد؟
همه ما پس از گذر دهه‌ها از پایان تحصیل، هنوز از از متن کتاب‌های مدرسه خاطراتی داریم که تا پایان عمر همراه ما هستند. شعر زیبای 'باز باران با ترانه'، تصمیم کبری، دهقان فداکار، شعر زیبای 'دو کاج' محمدجواد محبت، شاعر گرانسنگ کرمانشاهی و دهها یادگار دیگر، پیام‌های‌ ماندگاری است که گویی در رگ و خون ما تزریق شده‌اند.
تعلیم و تربیت فراگیران در آن دوازده سال‌ مهم اتفاق می‌افتد. برای خودشان و آینده کشور. به‌دلیل خروجی و نتایج آنچه در جامعه امروز ایران مشاهده می‌شود، ناکار‌آمدی شیوه تعلیم و تربیت خود را نمایانده است. نقدهای بسیاری به مطالب کتاب‌های درسی وارد است.
بازار کار و زندگی‌ساز بودن مطالب درسی در پرده‌ای از ابهام است.
گوش مدیران و نویسندگان کتاب‌ها در'سازمان پژوهش و برنامه‌ریزی آموزشی' آموزش و پرورش به بسیاری از این نقدها بسته است. کی این گوش‌ها باز می‌شود خدا می‌داند!
32009/8066 دریافت کننده: عباداله آذرگون ** انتشاردهنده:علی مولوی
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.