متن کامل این مصاحبه بدین شرح است: فضای کشور و به تبع استان، کم کم داشت انتخاباتی میشد و بحثهای مختلفی در مورد انتخاب اعضای ستادی در استان کرمانشاه مطرح بود.
یکی از مهمترین ستادهایی که فعالین سیاسی همیشه در ایام انتخابات روی آن حساب ویژهای باز میکنند ستاد جوانان و دانشجویان است که انتظار میرفت مسئولین ستاد مرکزی دکتر روحانی در استان کرمانشاه این بار نیز با ظرافت خاصی رئیس این ستاد را انتخاب کنند.
پس از بررسیهای صورت گرفته این بار قرعه به نام دکتر شهاب تجری افتاد. یکی از نکاتی که مسئولان ستاد مرکزی دکتر روحانی برای انتخاب تجری به عنوان ریاست ستاد جوانان و دانشجویان در نظر گرفته بودند رابطهی حسنه وی با جوانان استان کرمانشاه بود.
خود تجری معتقد است این ارتباط تنگاتنگ با جوانان استان به واسطه سالها حضور او در دانشگاه به عنوان مدرس، عضویت در بنیاد باران و عضویت در کمیسیون حقوق بشر کانون وکلای دادگستری استان کرمانشاه به دست آمده است.
با توجه به اینکه تجری در بین جوانان استان کرمانشاه دارای مقبولیت خاصی است، انتظار میرفت که ستاد جوانان و دانشجویان دکتر روحانی در ایام انتخابات خوش بدرخشد که اینگونه نیز شد.
البته مشکلات و مصائبی هم در طول مسیر برای وی و ستاد جوانان پیش آمد که خود تجری این مشکلات را ناشی از 2 عامل مهم میداند. وی این 2 عامل را اینگونه برمیشمرد: فشارهای که به جهت تضعیف جوانان از بیرون به داخل ستاد وارد میشد و همچنین منفعت طلبیهای برخی که به دنبال یارکشی در بین جوانان بودند.
به هر صورت او تا توانست در مقابل این فشارها ایستاد و تمام توان خود را صرف این نمود که فشارها در روند کار وی و اعضای ستادش تاثیری نداشته باشد.
به هر ترتیب، به منظور بررسی فرصتها و تهدیدهای موجود در ستاد جوانان و دانشجویان دکتر حسن روحانی در استاد کرمانشاه، با دکتر شهاب تجری رئیس این ستاد به گفت و گو نشستهایم که متن آن در ادامه میآید.
** شما در دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری به عنوان ریاست ستاد جوانان و دانشجویان دکتر روحانی در استان کرمانشاه منصوب شدید. به عنوان فردی که با جوانان کار کرده است از نقش این گروه در ایام انتخابات برای ما بگویید.
همه ما نیک میدانیم که جوانان در ایام انتخابات یک ظرفیت محسوب میشوند. جوانان، هم توان تحلیل سیاسی - اجتماعی بالایی دارند، هم شور و نشاط انتخاباتی از این طیف سرچشمه میگیرد.هردوی این موارد لازمه کار انتخابات است؛ به نحوی که بتوان آن تحلیل درست را به وسیله شور مبتنی بر شعور، به جامعه منتقل کرد که جوانان این ظرفیت و پتانسیل را دارند. با توجه به اینکه اصلاحطلبان از برخی امکانات و ظرفیتهای متعددی که دیگران بهرهمندند، بیبهرهاند؛ این جوانان هستند که به عنوان رکنی اساسی در ایام انتخابات ایفای نقش میکنند و به نحوی یاری گر جریان اصلاحطلب هستند.
جوانان اصلاحطلب کرمانشاهی نیز از این قاعده مستثنی نیستند و طبیعی بود که مورد توجه باشند و روی آنها حساب ویژهای باز کنند.
**با توجه به اینکه رابطه شما با جوانان اصلاحطلب استان صمیمی است، این صمیمیت و تعامل تان با جوانان چه میزان در روند کارهای ستادی شما تاثیرگذار بود؟
رابطه بنده با جوانان اصلاحطلب استان یک رابطه صمیمی است و از دیرباز تاکنون در بخشهای مختلفی با آنها کار کردهام. خب، بخشی از کار بنده در دانشگاه است که خود این باعث میشود طی سالیان متمادی عمدتا با جوانان و دانشجویان در ارتباط باشم. یا زمانی که کمیسیون حقوق بشر کانون وکلای دادگستری که در سال 88 به همت دوستان مان فعال شد، ما بخشی از کار را به جوانان و دانشجویان اختصاص دادیم که آنها نیز به عنوان عضو افتخاری ما را یاری میدادند؛ به واسطه حضور جوانان در آن کمیسیون، من با آنها آشنا شدم.
پس از آن نیز به واسطه همین کارهای تشکیلاتی مثل بنیاد باران، با جوانان دیگری آشنا شدم. منحیثالمجموع، ارتباط عاطفی خوبی با این بخش داشتهام و به همین دلیل نیز ریاست ستاد جوانان و دانشجویان دکتر حسن روحانی به بنده پیشنهاد شد و من نیز به واسطه شناختم از ظرفیتها و توان جوانان، این مسئولیت را پذیرفتم. البته این را لازم میدانم اینجا عنوان کنم که کار کردن با جوانان برای هرکسی از جمله خود من باعث افتخار است؛ چرا که جوانان دارای یک سری از خصوصیات اخلاقی هستند که شاید در سایر افراد حوزه سیاسی نباشد؛ مثلا آن صداقت و پاکی که در اکثر جوانان وجود دارد، باعث میشود کار کردن با آنها لذتبخش و شیرین باشد. به هر ترتیب، تعامل و ارتباط دوسویهی ما با جوانان باعث شد که در ایام انتخابات روزهای خوبی باهم داشته باشیم.
**همه میدانیم که جوانان همیشه در ایام انتخابات پیشرو بوده و هستند و هیجاناتی که در این طیف وجود دارد، در هیچ کجا دیده نمیشود و معمولا شور انتخاباتی از بخش جوانان به دیگر بخش های جامعه تزریق میشود؛ وجود این هیجانات در جوانان در پذیرفتن این مسئولیت شما تاثیرگذار بود؟
قطعا تاثیرگذار بوده است! یعنی اگر بخشهای دیگر ستادی و بخش جوانان را به بنده پیشنهاد میکردند و میگفتند انتخاب با خودت است، من بازهم بخش جوانان را انتخاب میکردم. بازهم میگویم که کار کردن با جوانان باعث افتخار است. شور، نشاط و انگیزههای آنها در ایام انتخابات مثال زدنی است و همین باعث میشد که بنده در پذیرفتن این مسئولیت درنگ نکنم.
البته این را هم بگویم که در مواقعی به واسطه همین هیجاناتی که در جوانان وجود دارد، مشکلاتی جزئی هم در کار به وجود میآید که باید آنها را مدیریت کرد.
** چه مشکلاتی؟ این مشکلات در روند کار انتخابات به وجود میآید یا پسا انتخابات؟
در روند کار پیش میآید و پس از انتخابات آثار خود را نشان میدهد. برخی از جوانان با تمام خصوصیات مثبتی که دارند، به فراخور سن جوانیشان در بعضی از تصمیمگیریها و قضاوتها عجول هستند. اجازه بدهید بحث را بیشتر باز کنم که مطلب جا بیفتد. جوانان در ایام انتخابات بسیار تاثیرگذار هستند؛ متاسفانه بعضی افراد در جریان اصلاحطلب که البته نادر هم هستند و همچنین افرادی خارج از این مجموعه، این تأثیرگذاری جوانان را برنمیتابند و نمیخواهند یک اجماع کامل در حوزه جوانان شکل بگیرد. بعضی ها انگیزهشان شخصی است و میخواهند از ظرفیت جوانان برای اهداف و منافع شخصی خودشان استفاده کنند و اگر ببینند که این ظرفیت در اختیار آنها نیست سعی در کارشکنی دارند؛ البته عرض کردم که تعداد این افراد زیاد نیست. من خیلی زود این افرادی که اشاره کردم را شناسایی کردم. اینها میخواستند با نزدیک شدن به جوانان اینگونه القا کنند که تنها حامی و پشتیبان جوانان هستند.
اما عمده مشکلات از بیرون جریان اصلاحطلب به درون جوانان تزریق میشد. این مشکلات به جهت فروپاشی انسجام جوانان بود که به اشکال مختلف بروز پیدا میکرد و متاسفانه در اغلب موارد خود جوانان متوجه این موضوع نبودند.
اینها که گفته شد مشکلاتی بودند که در کار وجود داشت. به هر ترتیب، وقتی مشکلات از بیرون هست، وقتی برخی از جوانان در تصمیم گیریها و قضاوتها عجول هستند، وقتی برخی خطاهای انسانی سهویای که شاید خود بنده نیز مرتکب بشوم، در کار وجود دارد؛ طبیعی است که مشکلات در روند کار خلل ایجاد میکردند و ما باید تمام سعیمان را میکردیم که این موارد بر روند کار ما تاثیر آنچنانی نداشته باشد.
**اشاره شد که فشارهایی از بیرون به درون بود، برخی افراد منفعتطلب نیز سعی در ایجاد تفرقه داشتند و بچهها هم از این ماجرا اطلاع نداشتند؛ چگونه موضوع را مدیریت کردید؟ آیا موضوع را با آن جوانانی که اشتباه بازی میکردند در میان گذاشتید؟
من در این مورد، بسیار کم با اعضای ستاد وارد بحث میشدم، چون میدانستم آنها از موضوع اطلاع ندارند و شاید در مقابل صحبتهای من گارد بگیرند، به همین جهت گفت و گو در این زمینه را بیفایده میدانستم. چون میدانستم این معضلات از کجا نشات میگیرد و این میتوانست برای من در مدیریت کار، یک برگ برنده محسوب شود؛ به همین جهت سعی میکردم به صورت نامحسوس و ناملموس موضوع را مدیریت کنم و مانع ایجاد رخنههای آسیبزا بشوم. تحت تاثیر کسی عمل نمیکردم و به کسی هم اجازه نمیدادم در کار جوانان دخالت کند و بخواهد آنها را تحریک کند.
مثلا میتوان برای نمونه به یک موضوع اشاره کرد که از بیرون در مورد برخی از ارکان ستاد جوانان که بسیار فعال هم بودند شایعاتی را به راه میانداختند که چهره و وجهه آنها را مخدوش کنند و اعتماد سایرین نسبت به آنها سلب شود؛ خب من در اینجا باید وارد عمل میشدم و تمام تلاشم را میکردم که بدون ذکر مستقیم موضوع، بحث را مدیریت کنم. یا مثلا اگر اختلافی بین برخی از اعضا پیش میآمد، سعی میکردم حوزه کاری دوستان را از یکدیگر جدا کنم؛ اینجا میدیدیم که هم اختلافات را مدیریت کردهایم و هم در بخشهای مختلفی از توان جوانان بهره بردهایم؛ همین باعث میشد بازدهی آنها در کار بالاتر برود و در عین حال آنها هم متوجه میشدند که ما همه جوانان فعال در ستاد را با یک چشم میدیدیم و همه آنها برای ما عزیز و محترم هستند. اینگونه بود که فشارها و شایعات و کارشکنیها رنگ میباخت و صمیمیت در کار نمود بیشتری پیدا میکرد.
البته من باید اینجا این نکته را متذکر شوم که گمان نکنید در بین ما اختلاف شدیدی وجود داشت، نه، این افراد همه جا هستند و در بین هر دسته و گروهی نیز یافت میشوند؛ اما مدیریت صحیح در کار است که آنها را ناکام میگذارد.
**خب، آنگونه که گفتید قصد برخی افراد منفعت طلبی و سوءاستفاده از جوانان بود. آیا در جهت روشنگری و شناساندن چهره واقعی این افراد اقدامی هم کردید؟
بله، بدون شک. من با توجه به اطلاعاتی که از این افراد به دست آوردم موضوع را با ارکان ستادی و همچنین چهرههای تاثیرگذار جریان اصلاحطلب در میان گذاشتم و آنها هم از موضوع اطلاع کامل دارند و میدانند چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است. این افراد با توجه به روحیات خاصی که دارند، قصد و نیت شان در رفتارهای عادیشان بروز پیدا میکند و دیگران متوجه میشوند که چه در سر دارند!
جریان اصلاحطلب اگر میخواهد در استان روند تکاملی داشته باشد و اهداف مردمی خود را پیش ببرد، بیتردید باید یک آسیب شناسی درونی داشته باشد. یعنی افرادی که در جهت مقاصد شخصی خود گام برمیدارند و قصد و نیت شان منفعت طلبی است باید بدون تعارف برای همیشه کنار گذاشته شوند. برخی میگویند بیان این موارد شاید برای جریان اصلاحطلب مشکلساز شود و شاید جریان مقابل اینها را به چماقی تبدیل کند و به سر ما بکوبد؛ من اصلاً به این حرف اعتقادی ندارم. ما نباید به جهت اینکه شاید جریان مقابل بخواهد از ما سوءاستفاده کند، از آسیبهای درونی جریان خود غافل شویم، اصلاً اینگونه فکر نکنیم. وجود آسیبهای درونی در جریان بسیار خطرناکتر از جراحی آن است. این جراحی باید هرچه زودتر صورت بگیرد. ما آسیبهای فراوانی از این منفعت طلبیها دیدهایم.
** شما برای اینکه بخواهید چهره این افراد را بشناسانید و یا بهتر بگویم شما برای اینکه به عنوان رئیس ستاد جوانان دکتر روحانی در کرمانشاه بخواهید از سوءاستفاده برخی افراد از جوانان جلوگیری کنید مجبور به روشنگری شدید. این شفافسازی شاید به مذاق عدهای خوش بیاید و حتی از شما و افرادی همچون شما هم تشکر کنند؛ اما آن طرف ماجرا را هم ببینیم، مثلا افرادی که به هر دلیلی نمیخواستند بپذیرند که فلان خانم یا فلان آقا سوءنیت دارند، ممکن بود در مقابل شما گارد بگیرند و حتی ذهنیتهایی هم نسبت به شما ایجاد شود. اینگونه نیست؟
دقیقاً. البته این اتفاق هم افتاد و برخی نسبت به بنده ذهنیت پیدا کردند؛ اما یک جاهایی وقتی میبینیم فردی در مقابل من گارد دارد و هر کاری هم بکنم نسبت به من بیاعتماد است؛ نمیتوانم بیش از این برای او وقت بگذارم و بحث کنم. در روابط سیاسی و اجتماعی بسیاری از اتفاقات رخ میدهد و برای شما معلوم و مشخص است که این اتفاقات از کجا نشات میگیرد؛ اما توان اثبات آن را ندارید، اینجا باید سکوت کنید تا موضوع پیش خودتان محفوظ بماند؛ لذا این را نمیتوانید همه جا بیان کنید.
من شاید بتوانم با بسیاری از جوانان که رابطه نزدیکی با آنها دارم راحتتر بحث و گفت و گو کنم؛ چرا که آنها به من اعتماد کامل دارند و میدانند که بیجهت حرفی را نمیزنم و یا کاری را انجام نمیدهم. اما در مقابل هم افرادی هستند که به صحبتهای من توجه نمیکنند و باید برای پذیرفتن یک موضوع چندین دلیل برایشان بیاورم، اینجا دیگر بحث کردن بیفایده است و در این مرحله است که ذهنیتهای منفی نسبت به افراد ایجاد میشود. اینجا شما ترجیح میدهید صحبتهای خود را با چه کسانی در میان بگذارید؟ افرادی که مورد وثوق تان هستند و یا کسانی که در مقابل شما گارد دارند؟ طبیعی است که به نزدیکان خودتان اعتماد میکنید. حرفهایی که برای خودتان محرز شده است را با این افراد در میان میگذارید. میآیید و به این نزدیکان خودتان هشدار میدهید که فلانی میخواهد برای رسیدن به منافع شخصیاش از توان و ظرفیت جوانان سوءاستفاده کند. در اینجا خیال خودت راحت است؛ چرا که رسالت خود را بجا آوردهای و در جهت روشنگری گام برداشتهای. اینجا فردی که به من اعتماد دارد متوجه میشود که قصد و نیت من چه بوده است و در مقابل کسی که در برابر من گارد دارد، متوجه نمیشود که انگیزه من برای انجام فلان کار چه بوده است. اینجا 2 دسته افراد داریم، افرادی که همراه و همسو هستند و به هم اعتماد داریم؛ در مقابل هم افرادی هستند که نسبت به من سوءظن دارند. اینجا دیگر فضای تفسیر و تحلیل بر اساس برداشتهای درونی افراد باز میشود. هرکس آنگونه که میخواهد من را قضاوت میکند، بدون آنکه بداند اصل ماجرا از چه قرار است.
** این بحث را ببندیم. در مورد برنامههای آینده خود با جوانان بگویید. اکنون میزان ارتباط تان با آنها در چه وضعیتی است؟
من تلاشم این بوده که کماکان ارتباط خود را با جوانان حفظ کنم؛ حالا شاید در پارهای از مواقع لازم بوده است که به برخی موارد درونی جوانان ورود کرده باشم و تذکراتی داده باشم؛ اما منحیثالمجموع در جهت حفظ ارتباط خود با جوانان گام برداشتهام. در تلاش هستم که نقش جوانان در معادلات سیاسی و اجتماعی استان بیش از گذشته شود. من به واسطه ارتباطی که با آنها داشتهام شناخت کافی را از این افراد به دست آوردهام و میدانم که کدام فرد میتواند در کدام عرصه نقشآفرینی کند. ولی این را هم بگویم که اقدام هایی که ما انجام دادهایم، اقداماتی اولیه است و ما باید برای بهرهگیری از نیروی جوانی تلاش بیشتری از خود نشان بدهیم.
**به چه شکل؟
به صورت اینکه به آنها بهاء بدهیم. ما نباید بهگونهای رفتار کنیم که جوانان گمان کنند فقط میخواهیم در عرصه انتخابات از آنها استفاده کنیم. امروز اگر بناست فعالیت ستادهای انتخاباتی به شکل دیگری ادامه پیدا کند، باید نقش جوانان در این عرصه پررنگ باشد. لازم است این را اینجا بگویم که کار عمده ایام انتخابات بر دوش جوانان بود و آنها به بهترین شکل ممکن از پس کار برآمدند و هیچکس نمیتواند این موضوع را انکار کند. من ستاد جوانان بودم و میدیدم که جوانان چگونه شبانهروزی تلاش میکنند، اکنون ما نباید تلاشهای آنها را نادیده بگیریم. امروز که چهار سال تمام عرصه بازی در اختیار ماست باید فضا نقشآفرینی برای جوانان همانند عرصه انتخابات باز باشد که آنها بتوانند تواناییهای خود را به منصه ظهور بگذارند. ما باید جوانان اهل فکر و تحلیل را به عرصه مدیریتی ورود بدهیم، مگر این جوانان از مدیرانی که اکنون در رأس امور هستند چه کم دارند؟
متاسفانه طی سالهای گذشته (8 سال دولتهای نهم و دهم را فاکتور بگیرید) اهمیت چندانی به جوانان داده نشده است و خود این آسیبهایی را به بار میآورد؛ دود این ماجرا در ابتدا به چشم مردم میرود، یعنی مردم از نیرو و توان جوانی بهرهای نخواهند برد. شما استان خود ما را ببینید، بسیاری از مدیران ما ناتوان هستند، مدیرانی هستند که براساس شایستگی به مدیریت نرسیدهاند و بلکه از طریق رانت، میزهای مدیریتی را به دست آوردهاند؛ عمدتا اینها از رانت نمایندگان مجلس استفاده کردهاند و به پستها رسیدهاند. پس شایستهسالاری کجا رفت؟ پس کی میخواهیم از توان جوانان صاحب فکر و تحلیل استفاده کنیم؟ مگر میشود ما در ایام انتخابات به سراغ اینها برویم بگوییم به فکرتان نیاز داریم؛ اما همین که انتخابات تمام شد بگوییم خدانگهدار؟ وقتی جوانان خوشفکر اصلاح طلب ما اینگونه به ناحق در عرصه مدیریتی بیرون میمانند، در ابتدا دودش به چشم مردم میرود و بعد هم خود اصلاحطلبان.
بگذارید این را بیشتر باز کنم. ما اکنون در اغلب آسیبهای اجتماعی رتبه اول را داریم، در بیکاری اولیم و... علت این چیست؟ بیشک، حضور سالیان سال مدیران ناتوان در عرصه مدیریتی باعث شده است این اتفاقات بیفتد. من اینجا با قاطعیت میگویم بعضی از جوانان خوشفکر ما از بسیاری از مدیران مان توانمندتر هستند و اگر جوانان بجای این مدیران در رأس امور بودند، اوضاع ما به این شکل نبود، ولی افسوس که از این توان و فکر جوانی بهره نبردهایم.
شما وضعیت اصلاحطلبان در انتخابات اخیر را بررسی کنید. اینها نشان دادند که توان و ظرفیت بالایی دارند و همچنین دارای پایگاه اجتماعی عظیمی هستند. مثلا اختلاف رأی دکتر روحانی با برخی استانها را مشاهده کنید؛ برخی میگویند نتایج انتخابات را موجهایی که ایجاد میشود تعیین میکنند، من هم میگویم درست است؛ اما چه کسی تلاش میکند که این موج فروکش نکند و پایدار بماند؟ مگر غیر از این است که ستادهای انتخاباتی این نقش را ایفا میکنند؟ مگر غیر از این است که ستادهای دکتر روحانی را اصلاحطلبان مدیریت میکردند؟ اینجاست که اصلاحطلبان و همچنین جوانان میآیند و توان خود را به رخ میکشند. حالا به نظر شما شایسته است که بزرگان سنی ما در عرصه سیاست، به جوانان توانمند بهاء ندهند؟ مگر توان و ظرفیت شان را ندیدیم؟ این همگرایی که در انتخابات در بین اصلاحطلبان ایجاد شد و همه ما ماحصل آن را دیدیم میتواند به مانند تلنگری باشد که دوستان ما زین پس از فکر جوانان بیشتر استفاده کنند و آنها را به عرصه ورود بدهند، نه اینکه آنها را برای مقاطعی بخواهند و تمام!
** شما نگاه کنید، همه قبول دارند که شور و نشاط انتخاباتی از جوانان برمیخیزد، همه قبول دارند که برخی از جوانان ما دارای فکر و تحلیل هستند، همه میگویند اینها را میدانیم و ما میخواهیم از این ظرفیت و توان جوانی در مسائل مختلف بهره بگریم. اما واقعیت این است که در عمل چنین نمیشود. جوانان فردای انتخابات فراموش میشوند. هر زمان کاری داشته باشیم به سراغ آنها میرویم و میگوییم لطفاً ما را در فلان کار کمک کنید. به نظرتان این قضیه بها دادن به جوانان کمی شعاری نشده است؟ تا کی حرفی بزنیم اما در عمل بهگونهای دیگر رفتار کنیم؟
بنده در اینجا 2 مسیر را در نظر دارم و پیشنهاد میدهم این 2 مسیر طی شود. اگر این اتفاقات بیفتد دیگر بخش عظیمی از کار انجام شده است و جنبه شعاری بودن موضوع نیز محلی از اعراب ندارد.
یک، خود اصلاحطلبان به جوانان بیشتر بهاء بدهند و از آنها در مسیر جدیدی که ستاد میخواهد پی بگیرد، استفاده نماید. من شک ندارم که اگر در این راه به جوانان بهاء بدهیم بسیار زود نمود مثبت آن را در مناسبات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی استان شاهد خواهیم بود و شاید هیچ مجموعهای به قدرت این نباشد. من تمام تلاشم را خواهم کرد که تمامی جوانان در این مجموعه نقشآفرینی کنند؛ تمام جوانانی که همه ما میشناسیم و میدانیم که توان شان چقدر است و نیت آنها برای حضور در عرصههای مختلف فقط خدمتگزاری است و بس، جوانانی که همه میدانند منافع جمعی را به منافع شخصیشان ترجیح میدهند؛ من قطعا این مورد را پیگیری خواهم کرد تا زمینههای حضور این دوستان در آنجا فراهم شود.
ما نهادهای مدنی نیز داریم که به جوانانی که نمیخواهند کار سیاسی انجام بدهند پیشنهادش را دادهام و به آنها گفتهام که من و مجموعه «بنیاد باران» از حضور این دوستان استقبال میکنیم و در آن مجموعه تلاش خواهیم کرد که حاصل اندیشه و تلاش آنها در جامعه ظهور و بروز داشته باشد.
دوم، مسیر دیگر نیز اتصال جوانان به مراجع تصمیمگیری در دستگاههای دولتی است. یعنی اینها به شکلی به دولت وصل شوند و دولت از توان و ظرفیت آنها استفاده کند.
**منظور این است که به عنوان مشاور از آنها استفاده شود یا اینکه مستخدم دولت شوند؟
هردوی این موارد. مثلا از توانایی این دوستان به عنوان مشاوران جوان مدیران استفاده کنند، که البته این مستلزم این است که مدیران دولتی و در رأس آن استاندار کرمانشاه زمینههای ورود این جوانان را فراهم کنند که مطمئناً این مورد با رایزنی و گفت و گو عملی خواهد شد؛ کما اینکه صحبتهای اولیهای صورت گرفته است و وعدههایی مبنی بر استفاده جوانان به عنوان مشاوران جوان داده شده است.
مورد بعدی نیز بحث ورود جوانان به عرصه مدیریتی است. باید زمینههای ورود جوانان توانمند و صاحب فکر و خلاق به دستگاههای دولتی و اجرایی، عملی شود. پیشتر نیز گفتم اگر این کار را کردیم، سودش را مردم خواهند برد. ما باید با بهرهگیری فکر و توان جوانان، خون تازهای را به رگهای بدنه دستگاههای دولتی تزریق کنیم. اکنون آقای رئیس جمهور هم خود این اعتقاد را دارد که باید از توان جوانان بهره ببریم؛ پس دیگر جای هیچ بهانهای برای مدیران باقی نمیماند و آنها باید تمام تلاش خود را برای عملی ساختن این مهم به کار ببندند، که اگر غیر از این باشد این پیام را میرساند که آن مدیر قائل به موفقیت و به کرسی نشاندن منافع دولت نیست.
**رئیسجمهور میآید در میتینگهای انتخاباتی خود وعده میدهد که میخواهیم در دولت بعدی از جوانان و توان آنها استفاده کنیم، ارکان ستادی هم میگویند ما به توان جوانان اعتقاد داریم، دولت هم که چهار سال در اختیار اصلاحطلبان و اعتدالیون است، مسیرهای به کارگیری جوانان نیز مشخص است، در یک کلام میتوان گفت که تمامی بسترها فراهم است؛ اما اگر با تمام این موارد نتوانستیم کاری انجام بدهیم چگونه میخواهیم بازهم به سراغ جوانان برویم؟
در آن شرایط دیگر میتوان گفت بسیار بسیار ظلم و ستم است که بخواهیم به سراغ جوانان برویم. اگر کسی به سراغ جوانان رفت و آنها دست رد به سینه آن فرد گذاشتند، ما نباید از جوانان خرده بگیریم.
همانگونه که شما فرمودید تمامی بسترها فراهم است و دیگر هیچ بهانهای وجود ندارد. وقتی ما در بیکاری و آسیبهای اجتماعی در صدر هستیم این یعنی فرصتهای سرمایهگذاری در استان ما وجود ندارد و ما نتوانستهایم زمینههای اشتغال را برای این نیروهای خوش فکر و خلاق مهیا کنیم. آیا ظلم نیست که اینها را رها کنیم و هر چهار سال یکبار به سراغ شان برویم که فلانی بیا و کار کن تا من استاندار، فرماندار و یا مدیرکل باقی بمانم؟ اینجا که به آن جوان بها نمیدهیم توقع داریم که تفکر اصلاحطلبی او در جامعه بسط پیدا کند؟ مشخص است که جوان سرخورده و منفعل میشود، مشخص است که درجا میزنیم.
نگاه کنید، مردم در انتخابات آمدند و به این تفکر رأی دادند، یعنی مردم خواهان اصلاح امور هستند، یعنی مردم تغییر را فریاد میزنند؛ ما اگر با تزریق فکر جوانی در جهت منافع مردم گام برنداریم ظلم کردهایم، همه به مردم و هم به جوانان مان. من بازهم میگویم که با شما همعقیدهام که ظرفیتها و بسترها فراهم است و بهانهای وجود ندارد. رئیس جمهور و معاون اول ایشان هم به نتیجه رسیدهاند که باید از جوانان استفاده کنند و این فقط به نگاه مدیران استانی بازمیگردد.
شما اگر امروز عملکرد برخی از مدیران ادارات را مورد ارزیابی قرار دهید متوجه میشوید که سالهاست در به روی یک پاشنه میچرخد و اینها فکر نویی را ارائه نکردهاند. اینجاست که اگر آقای استاندار بخواهد استان در مسیر توسعه قرار بگیرد باید جوانان را وارد بازی کند. باید فکر جوان را جایگزین این فکرهای قدیمی و ناکارآمد بکند؛ آنگاه متوجه میشویم که با جوانان توانستهایم بر ریل توسعه قرار بگیریم.
**البته اینجا باید این مورد را بیان کنیم که اکثریت جوانان ما سهم خواه نبوده و نیستند. اگر گفته میشود که باید به جوانان توجه بیشتری بشود دال بر سهم خواهی آنها نیست؛ موضوع این است که اگر ما خواهان تغییر هستیم، اگر میخواهیم به رأی مردم احترام گذاشته باشیم، باید از توان جوانان بهره بگیریم تا بتوانیم تغییرات در جامعه را لمس کنیم.
دقیقاً اینگونه است. جوانان ما بسیار نجیب و شریف هستند. اینها در هر حالتی پایکار بوده و هستند. ما هیچگاه نباید جوانان را صرفاً برای هزینه دادن و حضور در خط مقدم بخواهیم. پیشتر هم عرض کردم که استفاده از جوانان به نفع مردم است، به نفع جامعه است، به نفع توسعه استان و کشورمان است. بحث استفاده از جوانان که بحث سهم خواهی و طلبهای شخصی نیست؛ هدف چیز دیگری است. شما کشورهای توسعه یافته جهان را ببینید، نخست وزیر کانادا، رئیس جمهور فرانسه و ... همه اینها نشان میدهد گرایش مردم به استفاده از جوانان در سطوح عالی مدیریت است. این نگاه ثابت میکند که مردم دریافتهاند فکر جوانی، قدرت خلاقیت، توان جسمی و ظرفیت علمی جوانان بالاست و برای جامعه مفید است. ما اگر امروز میگوییم باید به جوانان اعتماد کنیم به جهت این است که نگران آینده کشورمان هستیم و با جوانان میتوانیم در ریل توسعه قرار بگیریم.
**در مورد وظایف مسئولان در قبال جوانان گفتید. نکته ی دیگری که حائز اهمیت است و میطلبد که نگاهها به این مسئله نیز تغییر کند بحث اعتماد نیروهای سیاسی اصلاحطلب به جوانان است. سالهاست برخی از همفکران ما در این استان محور هستند و به نیروی جدیدی اجازه ورود به عرصه تصمیم گیری را نمیدهند. در خلال صحبتهای خودتان هم به تغییر نگاه این دوستان اشاره داشتید؛ اما کمی موضوع را بازتر کنید، آیا زمان آن نرسیده است که دوستان ما در مورد جوانان تجدیدنظری بکنند و به آنها اعتماد داشته باشند؟
نه تنها وقت این موضوع رسیده است، بلکه خیلی هم از وقت آن گذشته است. ما دوستانی را در این عرصه داریم که یا به فکر جوانان باور ندارند و یا اینکه معتقدند حضور جوانان عرصه را بر اینها تنگ میکند. آنهایی که به جوانان باور ندارند را میشود قانع کرد، اگر با این دوستان گفت و گو کنیم و همچنین خود اینها عملکرد جوانان را در عرصههای مختلف مشاهده کنند، به این باور میرسند که حضور جوانان در عرصههای تصمیمگیری در جامعه مدنی و اجرایی لازم و ضروری است. این نکته را بگویم که حضور افراد باتجربه و جوان در کنار یکدیگر باعث میشود که اثربخشی در کارها بیشتر شود؛ یعنی افراد باتجربه بیایند تجربیات خود را در اختیار نیروهای خوشفکر، خلاق و توانمند جوان قرار بدهند و با این کارشان اجازه ندهند که کم تجربگی جوانان به جریان اصلاحطلبی آسیب برساند؛ در این حد باید فضا را کنترل کنند و اندک اندک به جوانان اجازه بدهند که ابتکار عمل را در دست بگیرند.
اما آنهایی که با سوءنیت میدانند که حضور جوانان عرصه را بر آنها تنگ میکند و دیگر مجالی برای عرضاندام آنها وجود ندارد را باید بدون تعارف کنار گذاشت و خود جوانان باید این افراد را کنار بگذارند. من این توان را در جوانان مان میبینم و میدانم اگر بخواهند میتوانند کار را پیش ببرند. البته اینجا نقش افرادی همچون دکتر صحرایی ریاست ستاد دکتر روحانی در استان کرمانشاه، مشخص میشود، چون شخص ایشان به دنبال منفعت طلبی نیست و هیچگاه به دنبال این نبوده که با حذف افراد برای خودش عرصهای باز بکند. افراد تاثیرگذار دیگری نیز هستند که میتوانند این نقش را بهخوبی ایفا کنند؛ چرا که دنبال منافع شخصی نبودن یک آیتم بسیار خوب است که امثال دکتر صحرایی و دیگر دوستان تاثیرگذار این قابلیت را دارند. این دوستان میتوانند پرچمدار بحث ورود جوانان به عرصههای جامعه مدنی و مدیریت اجرایی شوند.
**گفتید که جوانان بیایند و خودشان را نشان دهند، یعنی توانمندیهای خود را بیشتر در معرض دید بگذارند، به چه شکل؟ آیا راهکار خاصی مدنظر شماست؟
جوانان میتوانند قدرتمند باشند، منوط و مشروط بر اینکه اختلافات درونی خود را کنار بگذارند، سر موضوعات کماهمیت، پریشان و ازهم گسیخته نشوند. جوانها باید یکدیگر را تحمل کنند و مدارا را در درون خودشان تمرین کنند. اینها اگر انجام بشود جوانان هم مجرب تر میشوند هم میتوانند به کمک یکدیگر موانع سر راه را کنار بزنند. من نمیگویم که این بار تمام و کمال بر دوش جوانان باشد و خودشان به عرصه بیایند و خود را قالب کنند؛ پس اینجا نقش ما و دوستان مان چه میشود؟ ما باید موانع را برای جوانان کنار بگذاریم و آنها بیایند و در مسیر قرار بگیرند. دوستانی در ستاد مرکزی و همچنین در بین احزاب ما هستند که نیت شان خیر است و همیشه دستگیر جوانان بودهاند، اینجا میتواند یک رابطه دوسویه بین این افراد و جوانان ایجاد شود که در نهایت تلاشها منتج به نتیجه شود.
جوانان باید فرصتها را مغتنم بشمارند و یکدیگر را کمک کنند؛ اگر فردی به کار گرفته شد، دیگران بیایند و او را کمک کنند. اگر جوانان باهم متحد باشند، میتوانند موانع را از سر راه بردارند. بازهم تکرار میکنم که جوانان باید از هر اختلافی در درون خودشان بپرهیزند. وقتی در درون یک مجموعه اختلاف وجود داشته باشد باعث میشود که این بهانه را به دست هر فردی بدهد که نگاه حذفی به این گروه داشته باشد.
**پس باید جوانان یک بازنگری در رفتار خودشان داشته باشند.
صد در صد. همه این پروسه تا به حال آبستن مشکلات و خطاهای فراوانی بوده است؛ هم در دل جوانان خطا وجود داشته است و هم خارج از مجموعه که میطلبد نگاهها تغییر کند.
**بههرحال ما در این گفت و گو بحثهای مختلفی را در مورد فرصتها و تهدیدهای حوزه جوانان و همچنین نگاه خارج از این مجموعه به درون را داشتیم. اگر ناگفتهای باقیمانده است بیان بفرمایید.
این انتخابات یک نکته را بیش از گذشته به من اثبات کرد. جوانان به دلیل ظرفیت بالایی که دارند اگر حرمت، شأن و احترام آنها حفظ شود، میتوانند اقدامات مثبتی را برای جامعه انجام دهند. در کل باید این نکته را عنوان کنم که اگر بخواهیم در مدار توسعه قرار بگیریم و در بخشهای مختلف، رو به جلو حرکت کنیم تنها راه این است که جوانان به عرصه فراخوانده شوند.
ما در انتخابات تنگناهای بسیاری داشتیم، تنگناهای مادی، رسانهای و ... که همه اینها را لمس کردیم، ولی ابتکاری که جوانان به خرج دادند باعث شد که در نهایت پیروزی حاصل شود. مثلا اقدامات جوانان ما در روستاها و حاشیه شهرها بینظیر بود. آنها با تحلیلی که از اوضاع داشتند دریافتند که در روستاها و حاشیه شهرها دارای مشکل هستیم و ممکن است از آن نقاط آسیب ببینیم. اینجا بود که در قالب تیمهای مختلف همراه با «سفیر امید» عازم روستاها میشدند و خدمات دولت تدبیر و امید را به گوش روستاییان میرساندند. مثلا موجهای خیابانی را مدیریت میکردند؛ یا بخش اعظم کار را تیم رسانهای ما در ستاد جوانان انجام دادند.همه دیدند که تیم رسانهای ما چگونه ابتکار عمل را به دست گرفته بود و بهگونهای اقدام میکردند که اقدامات طرف مقابل اصلاً به چشم نمیآمد؛ اینها واقعیتهای موجود است که ما در ستاد با آنها روبرو بودیم، یعنی بسیاری از مردم ما از روشنگریهایی که در فضای مجازی اتفاق افتاد استقبال نمودند و بسیاری از تصمیمهای خود را به واسطه این روشنگریها و شفافیتها میگرفتند.
در پایان این نکته را هم اعلام میکنم که کمرنگترین نقش را در ستاد جوانان «من» به عهده داشتم؛ تمامی کارها به دوش خود جوانان بود، جوانانی که از همه طیف و سلیقهای در کنار ما بودند، این دوستان خودشان ابتکار عمل را در دست داشتند. این جوانان پرتلاش و فهیم نه تنها در همه حال کمک حال ما بودند. این جوانان کاری کردند کارستان و بنده این را با تمام وجود لمس کردم و از همه آنها ممنونم؛ برای همه آنها آرزوی موفقیت میکنم و اینجا این قول اخلاقی را به آنها میدهم که تا جایی که در توانم باشد در کنار آنها خواهم بود و مطالبات شان را پیگیری خواهم کرد.
8066 انتشاردهنده:علی مولوی
یکی از مهمترین ستادهایی که فعالین سیاسی همیشه در ایام انتخابات روی آن حساب ویژهای باز میکنند ستاد جوانان و دانشجویان است که انتظار میرفت مسئولین ستاد مرکزی دکتر روحانی در استان کرمانشاه این بار نیز با ظرافت خاصی رئیس این ستاد را انتخاب کنند.
پس از بررسیهای صورت گرفته این بار قرعه به نام دکتر شهاب تجری افتاد. یکی از نکاتی که مسئولان ستاد مرکزی دکتر روحانی برای انتخاب تجری به عنوان ریاست ستاد جوانان و دانشجویان در نظر گرفته بودند رابطهی حسنه وی با جوانان استان کرمانشاه بود.
خود تجری معتقد است این ارتباط تنگاتنگ با جوانان استان به واسطه سالها حضور او در دانشگاه به عنوان مدرس، عضویت در بنیاد باران و عضویت در کمیسیون حقوق بشر کانون وکلای دادگستری استان کرمانشاه به دست آمده است.
با توجه به اینکه تجری در بین جوانان استان کرمانشاه دارای مقبولیت خاصی است، انتظار میرفت که ستاد جوانان و دانشجویان دکتر روحانی در ایام انتخابات خوش بدرخشد که اینگونه نیز شد.
البته مشکلات و مصائبی هم در طول مسیر برای وی و ستاد جوانان پیش آمد که خود تجری این مشکلات را ناشی از 2 عامل مهم میداند. وی این 2 عامل را اینگونه برمیشمرد: فشارهای که به جهت تضعیف جوانان از بیرون به داخل ستاد وارد میشد و همچنین منفعت طلبیهای برخی که به دنبال یارکشی در بین جوانان بودند.
به هر صورت او تا توانست در مقابل این فشارها ایستاد و تمام توان خود را صرف این نمود که فشارها در روند کار وی و اعضای ستادش تاثیری نداشته باشد.
به هر ترتیب، به منظور بررسی فرصتها و تهدیدهای موجود در ستاد جوانان و دانشجویان دکتر حسن روحانی در استاد کرمانشاه، با دکتر شهاب تجری رئیس این ستاد به گفت و گو نشستهایم که متن آن در ادامه میآید.
** شما در دوازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری به عنوان ریاست ستاد جوانان و دانشجویان دکتر روحانی در استان کرمانشاه منصوب شدید. به عنوان فردی که با جوانان کار کرده است از نقش این گروه در ایام انتخابات برای ما بگویید.
همه ما نیک میدانیم که جوانان در ایام انتخابات یک ظرفیت محسوب میشوند. جوانان، هم توان تحلیل سیاسی - اجتماعی بالایی دارند، هم شور و نشاط انتخاباتی از این طیف سرچشمه میگیرد.هردوی این موارد لازمه کار انتخابات است؛ به نحوی که بتوان آن تحلیل درست را به وسیله شور مبتنی بر شعور، به جامعه منتقل کرد که جوانان این ظرفیت و پتانسیل را دارند. با توجه به اینکه اصلاحطلبان از برخی امکانات و ظرفیتهای متعددی که دیگران بهرهمندند، بیبهرهاند؛ این جوانان هستند که به عنوان رکنی اساسی در ایام انتخابات ایفای نقش میکنند و به نحوی یاری گر جریان اصلاحطلب هستند.
جوانان اصلاحطلب کرمانشاهی نیز از این قاعده مستثنی نیستند و طبیعی بود که مورد توجه باشند و روی آنها حساب ویژهای باز کنند.
**با توجه به اینکه رابطه شما با جوانان اصلاحطلب استان صمیمی است، این صمیمیت و تعامل تان با جوانان چه میزان در روند کارهای ستادی شما تاثیرگذار بود؟
رابطه بنده با جوانان اصلاحطلب استان یک رابطه صمیمی است و از دیرباز تاکنون در بخشهای مختلفی با آنها کار کردهام. خب، بخشی از کار بنده در دانشگاه است که خود این باعث میشود طی سالیان متمادی عمدتا با جوانان و دانشجویان در ارتباط باشم. یا زمانی که کمیسیون حقوق بشر کانون وکلای دادگستری که در سال 88 به همت دوستان مان فعال شد، ما بخشی از کار را به جوانان و دانشجویان اختصاص دادیم که آنها نیز به عنوان عضو افتخاری ما را یاری میدادند؛ به واسطه حضور جوانان در آن کمیسیون، من با آنها آشنا شدم.
پس از آن نیز به واسطه همین کارهای تشکیلاتی مثل بنیاد باران، با جوانان دیگری آشنا شدم. منحیثالمجموع، ارتباط عاطفی خوبی با این بخش داشتهام و به همین دلیل نیز ریاست ستاد جوانان و دانشجویان دکتر حسن روحانی به بنده پیشنهاد شد و من نیز به واسطه شناختم از ظرفیتها و توان جوانان، این مسئولیت را پذیرفتم. البته این را لازم میدانم اینجا عنوان کنم که کار کردن با جوانان برای هرکسی از جمله خود من باعث افتخار است؛ چرا که جوانان دارای یک سری از خصوصیات اخلاقی هستند که شاید در سایر افراد حوزه سیاسی نباشد؛ مثلا آن صداقت و پاکی که در اکثر جوانان وجود دارد، باعث میشود کار کردن با آنها لذتبخش و شیرین باشد. به هر ترتیب، تعامل و ارتباط دوسویهی ما با جوانان باعث شد که در ایام انتخابات روزهای خوبی باهم داشته باشیم.
**همه میدانیم که جوانان همیشه در ایام انتخابات پیشرو بوده و هستند و هیجاناتی که در این طیف وجود دارد، در هیچ کجا دیده نمیشود و معمولا شور انتخاباتی از بخش جوانان به دیگر بخش های جامعه تزریق میشود؛ وجود این هیجانات در جوانان در پذیرفتن این مسئولیت شما تاثیرگذار بود؟
قطعا تاثیرگذار بوده است! یعنی اگر بخشهای دیگر ستادی و بخش جوانان را به بنده پیشنهاد میکردند و میگفتند انتخاب با خودت است، من بازهم بخش جوانان را انتخاب میکردم. بازهم میگویم که کار کردن با جوانان باعث افتخار است. شور، نشاط و انگیزههای آنها در ایام انتخابات مثال زدنی است و همین باعث میشد که بنده در پذیرفتن این مسئولیت درنگ نکنم.
البته این را هم بگویم که در مواقعی به واسطه همین هیجاناتی که در جوانان وجود دارد، مشکلاتی جزئی هم در کار به وجود میآید که باید آنها را مدیریت کرد.
** چه مشکلاتی؟ این مشکلات در روند کار انتخابات به وجود میآید یا پسا انتخابات؟
در روند کار پیش میآید و پس از انتخابات آثار خود را نشان میدهد. برخی از جوانان با تمام خصوصیات مثبتی که دارند، به فراخور سن جوانیشان در بعضی از تصمیمگیریها و قضاوتها عجول هستند. اجازه بدهید بحث را بیشتر باز کنم که مطلب جا بیفتد. جوانان در ایام انتخابات بسیار تاثیرگذار هستند؛ متاسفانه بعضی افراد در جریان اصلاحطلب که البته نادر هم هستند و همچنین افرادی خارج از این مجموعه، این تأثیرگذاری جوانان را برنمیتابند و نمیخواهند یک اجماع کامل در حوزه جوانان شکل بگیرد. بعضی ها انگیزهشان شخصی است و میخواهند از ظرفیت جوانان برای اهداف و منافع شخصی خودشان استفاده کنند و اگر ببینند که این ظرفیت در اختیار آنها نیست سعی در کارشکنی دارند؛ البته عرض کردم که تعداد این افراد زیاد نیست. من خیلی زود این افرادی که اشاره کردم را شناسایی کردم. اینها میخواستند با نزدیک شدن به جوانان اینگونه القا کنند که تنها حامی و پشتیبان جوانان هستند.
اما عمده مشکلات از بیرون جریان اصلاحطلب به درون جوانان تزریق میشد. این مشکلات به جهت فروپاشی انسجام جوانان بود که به اشکال مختلف بروز پیدا میکرد و متاسفانه در اغلب موارد خود جوانان متوجه این موضوع نبودند.
اینها که گفته شد مشکلاتی بودند که در کار وجود داشت. به هر ترتیب، وقتی مشکلات از بیرون هست، وقتی برخی از جوانان در تصمیم گیریها و قضاوتها عجول هستند، وقتی برخی خطاهای انسانی سهویای که شاید خود بنده نیز مرتکب بشوم، در کار وجود دارد؛ طبیعی است که مشکلات در روند کار خلل ایجاد میکردند و ما باید تمام سعیمان را میکردیم که این موارد بر روند کار ما تاثیر آنچنانی نداشته باشد.
**اشاره شد که فشارهایی از بیرون به درون بود، برخی افراد منفعتطلب نیز سعی در ایجاد تفرقه داشتند و بچهها هم از این ماجرا اطلاع نداشتند؛ چگونه موضوع را مدیریت کردید؟ آیا موضوع را با آن جوانانی که اشتباه بازی میکردند در میان گذاشتید؟
من در این مورد، بسیار کم با اعضای ستاد وارد بحث میشدم، چون میدانستم آنها از موضوع اطلاع ندارند و شاید در مقابل صحبتهای من گارد بگیرند، به همین جهت گفت و گو در این زمینه را بیفایده میدانستم. چون میدانستم این معضلات از کجا نشات میگیرد و این میتوانست برای من در مدیریت کار، یک برگ برنده محسوب شود؛ به همین جهت سعی میکردم به صورت نامحسوس و ناملموس موضوع را مدیریت کنم و مانع ایجاد رخنههای آسیبزا بشوم. تحت تاثیر کسی عمل نمیکردم و به کسی هم اجازه نمیدادم در کار جوانان دخالت کند و بخواهد آنها را تحریک کند.
مثلا میتوان برای نمونه به یک موضوع اشاره کرد که از بیرون در مورد برخی از ارکان ستاد جوانان که بسیار فعال هم بودند شایعاتی را به راه میانداختند که چهره و وجهه آنها را مخدوش کنند و اعتماد سایرین نسبت به آنها سلب شود؛ خب من در اینجا باید وارد عمل میشدم و تمام تلاشم را میکردم که بدون ذکر مستقیم موضوع، بحث را مدیریت کنم. یا مثلا اگر اختلافی بین برخی از اعضا پیش میآمد، سعی میکردم حوزه کاری دوستان را از یکدیگر جدا کنم؛ اینجا میدیدیم که هم اختلافات را مدیریت کردهایم و هم در بخشهای مختلفی از توان جوانان بهره بردهایم؛ همین باعث میشد بازدهی آنها در کار بالاتر برود و در عین حال آنها هم متوجه میشدند که ما همه جوانان فعال در ستاد را با یک چشم میدیدیم و همه آنها برای ما عزیز و محترم هستند. اینگونه بود که فشارها و شایعات و کارشکنیها رنگ میباخت و صمیمیت در کار نمود بیشتری پیدا میکرد.
البته من باید اینجا این نکته را متذکر شوم که گمان نکنید در بین ما اختلاف شدیدی وجود داشت، نه، این افراد همه جا هستند و در بین هر دسته و گروهی نیز یافت میشوند؛ اما مدیریت صحیح در کار است که آنها را ناکام میگذارد.
**خب، آنگونه که گفتید قصد برخی افراد منفعت طلبی و سوءاستفاده از جوانان بود. آیا در جهت روشنگری و شناساندن چهره واقعی این افراد اقدامی هم کردید؟
بله، بدون شک. من با توجه به اطلاعاتی که از این افراد به دست آوردم موضوع را با ارکان ستادی و همچنین چهرههای تاثیرگذار جریان اصلاحطلب در میان گذاشتم و آنها هم از موضوع اطلاع کامل دارند و میدانند چه اتفاقاتی در حال رخ دادن است. این افراد با توجه به روحیات خاصی که دارند، قصد و نیت شان در رفتارهای عادیشان بروز پیدا میکند و دیگران متوجه میشوند که چه در سر دارند!
جریان اصلاحطلب اگر میخواهد در استان روند تکاملی داشته باشد و اهداف مردمی خود را پیش ببرد، بیتردید باید یک آسیب شناسی درونی داشته باشد. یعنی افرادی که در جهت مقاصد شخصی خود گام برمیدارند و قصد و نیت شان منفعت طلبی است باید بدون تعارف برای همیشه کنار گذاشته شوند. برخی میگویند بیان این موارد شاید برای جریان اصلاحطلب مشکلساز شود و شاید جریان مقابل اینها را به چماقی تبدیل کند و به سر ما بکوبد؛ من اصلاً به این حرف اعتقادی ندارم. ما نباید به جهت اینکه شاید جریان مقابل بخواهد از ما سوءاستفاده کند، از آسیبهای درونی جریان خود غافل شویم، اصلاً اینگونه فکر نکنیم. وجود آسیبهای درونی در جریان بسیار خطرناکتر از جراحی آن است. این جراحی باید هرچه زودتر صورت بگیرد. ما آسیبهای فراوانی از این منفعت طلبیها دیدهایم.
** شما برای اینکه بخواهید چهره این افراد را بشناسانید و یا بهتر بگویم شما برای اینکه به عنوان رئیس ستاد جوانان دکتر روحانی در کرمانشاه بخواهید از سوءاستفاده برخی افراد از جوانان جلوگیری کنید مجبور به روشنگری شدید. این شفافسازی شاید به مذاق عدهای خوش بیاید و حتی از شما و افرادی همچون شما هم تشکر کنند؛ اما آن طرف ماجرا را هم ببینیم، مثلا افرادی که به هر دلیلی نمیخواستند بپذیرند که فلان خانم یا فلان آقا سوءنیت دارند، ممکن بود در مقابل شما گارد بگیرند و حتی ذهنیتهایی هم نسبت به شما ایجاد شود. اینگونه نیست؟
دقیقاً. البته این اتفاق هم افتاد و برخی نسبت به بنده ذهنیت پیدا کردند؛ اما یک جاهایی وقتی میبینیم فردی در مقابل من گارد دارد و هر کاری هم بکنم نسبت به من بیاعتماد است؛ نمیتوانم بیش از این برای او وقت بگذارم و بحث کنم. در روابط سیاسی و اجتماعی بسیاری از اتفاقات رخ میدهد و برای شما معلوم و مشخص است که این اتفاقات از کجا نشات میگیرد؛ اما توان اثبات آن را ندارید، اینجا باید سکوت کنید تا موضوع پیش خودتان محفوظ بماند؛ لذا این را نمیتوانید همه جا بیان کنید.
من شاید بتوانم با بسیاری از جوانان که رابطه نزدیکی با آنها دارم راحتتر بحث و گفت و گو کنم؛ چرا که آنها به من اعتماد کامل دارند و میدانند که بیجهت حرفی را نمیزنم و یا کاری را انجام نمیدهم. اما در مقابل هم افرادی هستند که به صحبتهای من توجه نمیکنند و باید برای پذیرفتن یک موضوع چندین دلیل برایشان بیاورم، اینجا دیگر بحث کردن بیفایده است و در این مرحله است که ذهنیتهای منفی نسبت به افراد ایجاد میشود. اینجا شما ترجیح میدهید صحبتهای خود را با چه کسانی در میان بگذارید؟ افرادی که مورد وثوق تان هستند و یا کسانی که در مقابل شما گارد دارند؟ طبیعی است که به نزدیکان خودتان اعتماد میکنید. حرفهایی که برای خودتان محرز شده است را با این افراد در میان میگذارید. میآیید و به این نزدیکان خودتان هشدار میدهید که فلانی میخواهد برای رسیدن به منافع شخصیاش از توان و ظرفیت جوانان سوءاستفاده کند. در اینجا خیال خودت راحت است؛ چرا که رسالت خود را بجا آوردهای و در جهت روشنگری گام برداشتهای. اینجا فردی که به من اعتماد دارد متوجه میشود که قصد و نیت من چه بوده است و در مقابل کسی که در برابر من گارد دارد، متوجه نمیشود که انگیزه من برای انجام فلان کار چه بوده است. اینجا 2 دسته افراد داریم، افرادی که همراه و همسو هستند و به هم اعتماد داریم؛ در مقابل هم افرادی هستند که نسبت به من سوءظن دارند. اینجا دیگر فضای تفسیر و تحلیل بر اساس برداشتهای درونی افراد باز میشود. هرکس آنگونه که میخواهد من را قضاوت میکند، بدون آنکه بداند اصل ماجرا از چه قرار است.
** این بحث را ببندیم. در مورد برنامههای آینده خود با جوانان بگویید. اکنون میزان ارتباط تان با آنها در چه وضعیتی است؟
من تلاشم این بوده که کماکان ارتباط خود را با جوانان حفظ کنم؛ حالا شاید در پارهای از مواقع لازم بوده است که به برخی موارد درونی جوانان ورود کرده باشم و تذکراتی داده باشم؛ اما منحیثالمجموع در جهت حفظ ارتباط خود با جوانان گام برداشتهام. در تلاش هستم که نقش جوانان در معادلات سیاسی و اجتماعی استان بیش از گذشته شود. من به واسطه ارتباطی که با آنها داشتهام شناخت کافی را از این افراد به دست آوردهام و میدانم که کدام فرد میتواند در کدام عرصه نقشآفرینی کند. ولی این را هم بگویم که اقدام هایی که ما انجام دادهایم، اقداماتی اولیه است و ما باید برای بهرهگیری از نیروی جوانی تلاش بیشتری از خود نشان بدهیم.
**به چه شکل؟
به صورت اینکه به آنها بهاء بدهیم. ما نباید بهگونهای رفتار کنیم که جوانان گمان کنند فقط میخواهیم در عرصه انتخابات از آنها استفاده کنیم. امروز اگر بناست فعالیت ستادهای انتخاباتی به شکل دیگری ادامه پیدا کند، باید نقش جوانان در این عرصه پررنگ باشد. لازم است این را اینجا بگویم که کار عمده ایام انتخابات بر دوش جوانان بود و آنها به بهترین شکل ممکن از پس کار برآمدند و هیچکس نمیتواند این موضوع را انکار کند. من ستاد جوانان بودم و میدیدم که جوانان چگونه شبانهروزی تلاش میکنند، اکنون ما نباید تلاشهای آنها را نادیده بگیریم. امروز که چهار سال تمام عرصه بازی در اختیار ماست باید فضا نقشآفرینی برای جوانان همانند عرصه انتخابات باز باشد که آنها بتوانند تواناییهای خود را به منصه ظهور بگذارند. ما باید جوانان اهل فکر و تحلیل را به عرصه مدیریتی ورود بدهیم، مگر این جوانان از مدیرانی که اکنون در رأس امور هستند چه کم دارند؟
متاسفانه طی سالهای گذشته (8 سال دولتهای نهم و دهم را فاکتور بگیرید) اهمیت چندانی به جوانان داده نشده است و خود این آسیبهایی را به بار میآورد؛ دود این ماجرا در ابتدا به چشم مردم میرود، یعنی مردم از نیرو و توان جوانی بهرهای نخواهند برد. شما استان خود ما را ببینید، بسیاری از مدیران ما ناتوان هستند، مدیرانی هستند که براساس شایستگی به مدیریت نرسیدهاند و بلکه از طریق رانت، میزهای مدیریتی را به دست آوردهاند؛ عمدتا اینها از رانت نمایندگان مجلس استفاده کردهاند و به پستها رسیدهاند. پس شایستهسالاری کجا رفت؟ پس کی میخواهیم از توان جوانان صاحب فکر و تحلیل استفاده کنیم؟ مگر میشود ما در ایام انتخابات به سراغ اینها برویم بگوییم به فکرتان نیاز داریم؛ اما همین که انتخابات تمام شد بگوییم خدانگهدار؟ وقتی جوانان خوشفکر اصلاح طلب ما اینگونه به ناحق در عرصه مدیریتی بیرون میمانند، در ابتدا دودش به چشم مردم میرود و بعد هم خود اصلاحطلبان.
بگذارید این را بیشتر باز کنم. ما اکنون در اغلب آسیبهای اجتماعی رتبه اول را داریم، در بیکاری اولیم و... علت این چیست؟ بیشک، حضور سالیان سال مدیران ناتوان در عرصه مدیریتی باعث شده است این اتفاقات بیفتد. من اینجا با قاطعیت میگویم بعضی از جوانان خوشفکر ما از بسیاری از مدیران مان توانمندتر هستند و اگر جوانان بجای این مدیران در رأس امور بودند، اوضاع ما به این شکل نبود، ولی افسوس که از این توان و فکر جوانی بهره نبردهایم.
شما وضعیت اصلاحطلبان در انتخابات اخیر را بررسی کنید. اینها نشان دادند که توان و ظرفیت بالایی دارند و همچنین دارای پایگاه اجتماعی عظیمی هستند. مثلا اختلاف رأی دکتر روحانی با برخی استانها را مشاهده کنید؛ برخی میگویند نتایج انتخابات را موجهایی که ایجاد میشود تعیین میکنند، من هم میگویم درست است؛ اما چه کسی تلاش میکند که این موج فروکش نکند و پایدار بماند؟ مگر غیر از این است که ستادهای انتخاباتی این نقش را ایفا میکنند؟ مگر غیر از این است که ستادهای دکتر روحانی را اصلاحطلبان مدیریت میکردند؟ اینجاست که اصلاحطلبان و همچنین جوانان میآیند و توان خود را به رخ میکشند. حالا به نظر شما شایسته است که بزرگان سنی ما در عرصه سیاست، به جوانان توانمند بهاء ندهند؟ مگر توان و ظرفیت شان را ندیدیم؟ این همگرایی که در انتخابات در بین اصلاحطلبان ایجاد شد و همه ما ماحصل آن را دیدیم میتواند به مانند تلنگری باشد که دوستان ما زین پس از فکر جوانان بیشتر استفاده کنند و آنها را به عرصه ورود بدهند، نه اینکه آنها را برای مقاطعی بخواهند و تمام!
** شما نگاه کنید، همه قبول دارند که شور و نشاط انتخاباتی از جوانان برمیخیزد، همه قبول دارند که برخی از جوانان ما دارای فکر و تحلیل هستند، همه میگویند اینها را میدانیم و ما میخواهیم از این ظرفیت و توان جوانی در مسائل مختلف بهره بگریم. اما واقعیت این است که در عمل چنین نمیشود. جوانان فردای انتخابات فراموش میشوند. هر زمان کاری داشته باشیم به سراغ آنها میرویم و میگوییم لطفاً ما را در فلان کار کمک کنید. به نظرتان این قضیه بها دادن به جوانان کمی شعاری نشده است؟ تا کی حرفی بزنیم اما در عمل بهگونهای دیگر رفتار کنیم؟
بنده در اینجا 2 مسیر را در نظر دارم و پیشنهاد میدهم این 2 مسیر طی شود. اگر این اتفاقات بیفتد دیگر بخش عظیمی از کار انجام شده است و جنبه شعاری بودن موضوع نیز محلی از اعراب ندارد.
یک، خود اصلاحطلبان به جوانان بیشتر بهاء بدهند و از آنها در مسیر جدیدی که ستاد میخواهد پی بگیرد، استفاده نماید. من شک ندارم که اگر در این راه به جوانان بهاء بدهیم بسیار زود نمود مثبت آن را در مناسبات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی استان شاهد خواهیم بود و شاید هیچ مجموعهای به قدرت این نباشد. من تمام تلاشم را خواهم کرد که تمامی جوانان در این مجموعه نقشآفرینی کنند؛ تمام جوانانی که همه ما میشناسیم و میدانیم که توان شان چقدر است و نیت آنها برای حضور در عرصههای مختلف فقط خدمتگزاری است و بس، جوانانی که همه میدانند منافع جمعی را به منافع شخصیشان ترجیح میدهند؛ من قطعا این مورد را پیگیری خواهم کرد تا زمینههای حضور این دوستان در آنجا فراهم شود.
ما نهادهای مدنی نیز داریم که به جوانانی که نمیخواهند کار سیاسی انجام بدهند پیشنهادش را دادهام و به آنها گفتهام که من و مجموعه «بنیاد باران» از حضور این دوستان استقبال میکنیم و در آن مجموعه تلاش خواهیم کرد که حاصل اندیشه و تلاش آنها در جامعه ظهور و بروز داشته باشد.
دوم، مسیر دیگر نیز اتصال جوانان به مراجع تصمیمگیری در دستگاههای دولتی است. یعنی اینها به شکلی به دولت وصل شوند و دولت از توان و ظرفیت آنها استفاده کند.
**منظور این است که به عنوان مشاور از آنها استفاده شود یا اینکه مستخدم دولت شوند؟
هردوی این موارد. مثلا از توانایی این دوستان به عنوان مشاوران جوان مدیران استفاده کنند، که البته این مستلزم این است که مدیران دولتی و در رأس آن استاندار کرمانشاه زمینههای ورود این جوانان را فراهم کنند که مطمئناً این مورد با رایزنی و گفت و گو عملی خواهد شد؛ کما اینکه صحبتهای اولیهای صورت گرفته است و وعدههایی مبنی بر استفاده جوانان به عنوان مشاوران جوان داده شده است.
مورد بعدی نیز بحث ورود جوانان به عرصه مدیریتی است. باید زمینههای ورود جوانان توانمند و صاحب فکر و خلاق به دستگاههای دولتی و اجرایی، عملی شود. پیشتر نیز گفتم اگر این کار را کردیم، سودش را مردم خواهند برد. ما باید با بهرهگیری فکر و توان جوانان، خون تازهای را به رگهای بدنه دستگاههای دولتی تزریق کنیم. اکنون آقای رئیس جمهور هم خود این اعتقاد را دارد که باید از توان جوانان بهره ببریم؛ پس دیگر جای هیچ بهانهای برای مدیران باقی نمیماند و آنها باید تمام تلاش خود را برای عملی ساختن این مهم به کار ببندند، که اگر غیر از این باشد این پیام را میرساند که آن مدیر قائل به موفقیت و به کرسی نشاندن منافع دولت نیست.
**رئیسجمهور میآید در میتینگهای انتخاباتی خود وعده میدهد که میخواهیم در دولت بعدی از جوانان و توان آنها استفاده کنیم، ارکان ستادی هم میگویند ما به توان جوانان اعتقاد داریم، دولت هم که چهار سال در اختیار اصلاحطلبان و اعتدالیون است، مسیرهای به کارگیری جوانان نیز مشخص است، در یک کلام میتوان گفت که تمامی بسترها فراهم است؛ اما اگر با تمام این موارد نتوانستیم کاری انجام بدهیم چگونه میخواهیم بازهم به سراغ جوانان برویم؟
در آن شرایط دیگر میتوان گفت بسیار بسیار ظلم و ستم است که بخواهیم به سراغ جوانان برویم. اگر کسی به سراغ جوانان رفت و آنها دست رد به سینه آن فرد گذاشتند، ما نباید از جوانان خرده بگیریم.
همانگونه که شما فرمودید تمامی بسترها فراهم است و دیگر هیچ بهانهای وجود ندارد. وقتی ما در بیکاری و آسیبهای اجتماعی در صدر هستیم این یعنی فرصتهای سرمایهگذاری در استان ما وجود ندارد و ما نتوانستهایم زمینههای اشتغال را برای این نیروهای خوش فکر و خلاق مهیا کنیم. آیا ظلم نیست که اینها را رها کنیم و هر چهار سال یکبار به سراغ شان برویم که فلانی بیا و کار کن تا من استاندار، فرماندار و یا مدیرکل باقی بمانم؟ اینجا که به آن جوان بها نمیدهیم توقع داریم که تفکر اصلاحطلبی او در جامعه بسط پیدا کند؟ مشخص است که جوان سرخورده و منفعل میشود، مشخص است که درجا میزنیم.
نگاه کنید، مردم در انتخابات آمدند و به این تفکر رأی دادند، یعنی مردم خواهان اصلاح امور هستند، یعنی مردم تغییر را فریاد میزنند؛ ما اگر با تزریق فکر جوانی در جهت منافع مردم گام برنداریم ظلم کردهایم، همه به مردم و هم به جوانان مان. من بازهم میگویم که با شما همعقیدهام که ظرفیتها و بسترها فراهم است و بهانهای وجود ندارد. رئیس جمهور و معاون اول ایشان هم به نتیجه رسیدهاند که باید از جوانان استفاده کنند و این فقط به نگاه مدیران استانی بازمیگردد.
شما اگر امروز عملکرد برخی از مدیران ادارات را مورد ارزیابی قرار دهید متوجه میشوید که سالهاست در به روی یک پاشنه میچرخد و اینها فکر نویی را ارائه نکردهاند. اینجاست که اگر آقای استاندار بخواهد استان در مسیر توسعه قرار بگیرد باید جوانان را وارد بازی کند. باید فکر جوان را جایگزین این فکرهای قدیمی و ناکارآمد بکند؛ آنگاه متوجه میشویم که با جوانان توانستهایم بر ریل توسعه قرار بگیریم.
**البته اینجا باید این مورد را بیان کنیم که اکثریت جوانان ما سهم خواه نبوده و نیستند. اگر گفته میشود که باید به جوانان توجه بیشتری بشود دال بر سهم خواهی آنها نیست؛ موضوع این است که اگر ما خواهان تغییر هستیم، اگر میخواهیم به رأی مردم احترام گذاشته باشیم، باید از توان جوانان بهره بگیریم تا بتوانیم تغییرات در جامعه را لمس کنیم.
دقیقاً اینگونه است. جوانان ما بسیار نجیب و شریف هستند. اینها در هر حالتی پایکار بوده و هستند. ما هیچگاه نباید جوانان را صرفاً برای هزینه دادن و حضور در خط مقدم بخواهیم. پیشتر هم عرض کردم که استفاده از جوانان به نفع مردم است، به نفع جامعه است، به نفع توسعه استان و کشورمان است. بحث استفاده از جوانان که بحث سهم خواهی و طلبهای شخصی نیست؛ هدف چیز دیگری است. شما کشورهای توسعه یافته جهان را ببینید، نخست وزیر کانادا، رئیس جمهور فرانسه و ... همه اینها نشان میدهد گرایش مردم به استفاده از جوانان در سطوح عالی مدیریت است. این نگاه ثابت میکند که مردم دریافتهاند فکر جوانی، قدرت خلاقیت، توان جسمی و ظرفیت علمی جوانان بالاست و برای جامعه مفید است. ما اگر امروز میگوییم باید به جوانان اعتماد کنیم به جهت این است که نگران آینده کشورمان هستیم و با جوانان میتوانیم در ریل توسعه قرار بگیریم.
**در مورد وظایف مسئولان در قبال جوانان گفتید. نکته ی دیگری که حائز اهمیت است و میطلبد که نگاهها به این مسئله نیز تغییر کند بحث اعتماد نیروهای سیاسی اصلاحطلب به جوانان است. سالهاست برخی از همفکران ما در این استان محور هستند و به نیروی جدیدی اجازه ورود به عرصه تصمیم گیری را نمیدهند. در خلال صحبتهای خودتان هم به تغییر نگاه این دوستان اشاره داشتید؛ اما کمی موضوع را بازتر کنید، آیا زمان آن نرسیده است که دوستان ما در مورد جوانان تجدیدنظری بکنند و به آنها اعتماد داشته باشند؟
نه تنها وقت این موضوع رسیده است، بلکه خیلی هم از وقت آن گذشته است. ما دوستانی را در این عرصه داریم که یا به فکر جوانان باور ندارند و یا اینکه معتقدند حضور جوانان عرصه را بر اینها تنگ میکند. آنهایی که به جوانان باور ندارند را میشود قانع کرد، اگر با این دوستان گفت و گو کنیم و همچنین خود اینها عملکرد جوانان را در عرصههای مختلف مشاهده کنند، به این باور میرسند که حضور جوانان در عرصههای تصمیمگیری در جامعه مدنی و اجرایی لازم و ضروری است. این نکته را بگویم که حضور افراد باتجربه و جوان در کنار یکدیگر باعث میشود که اثربخشی در کارها بیشتر شود؛ یعنی افراد باتجربه بیایند تجربیات خود را در اختیار نیروهای خوشفکر، خلاق و توانمند جوان قرار بدهند و با این کارشان اجازه ندهند که کم تجربگی جوانان به جریان اصلاحطلبی آسیب برساند؛ در این حد باید فضا را کنترل کنند و اندک اندک به جوانان اجازه بدهند که ابتکار عمل را در دست بگیرند.
اما آنهایی که با سوءنیت میدانند که حضور جوانان عرصه را بر آنها تنگ میکند و دیگر مجالی برای عرضاندام آنها وجود ندارد را باید بدون تعارف کنار گذاشت و خود جوانان باید این افراد را کنار بگذارند. من این توان را در جوانان مان میبینم و میدانم اگر بخواهند میتوانند کار را پیش ببرند. البته اینجا نقش افرادی همچون دکتر صحرایی ریاست ستاد دکتر روحانی در استان کرمانشاه، مشخص میشود، چون شخص ایشان به دنبال منفعت طلبی نیست و هیچگاه به دنبال این نبوده که با حذف افراد برای خودش عرصهای باز بکند. افراد تاثیرگذار دیگری نیز هستند که میتوانند این نقش را بهخوبی ایفا کنند؛ چرا که دنبال منافع شخصی نبودن یک آیتم بسیار خوب است که امثال دکتر صحرایی و دیگر دوستان تاثیرگذار این قابلیت را دارند. این دوستان میتوانند پرچمدار بحث ورود جوانان به عرصههای جامعه مدنی و مدیریت اجرایی شوند.
**گفتید که جوانان بیایند و خودشان را نشان دهند، یعنی توانمندیهای خود را بیشتر در معرض دید بگذارند، به چه شکل؟ آیا راهکار خاصی مدنظر شماست؟
جوانان میتوانند قدرتمند باشند، منوط و مشروط بر اینکه اختلافات درونی خود را کنار بگذارند، سر موضوعات کماهمیت، پریشان و ازهم گسیخته نشوند. جوانها باید یکدیگر را تحمل کنند و مدارا را در درون خودشان تمرین کنند. اینها اگر انجام بشود جوانان هم مجرب تر میشوند هم میتوانند به کمک یکدیگر موانع سر راه را کنار بزنند. من نمیگویم که این بار تمام و کمال بر دوش جوانان باشد و خودشان به عرصه بیایند و خود را قالب کنند؛ پس اینجا نقش ما و دوستان مان چه میشود؟ ما باید موانع را برای جوانان کنار بگذاریم و آنها بیایند و در مسیر قرار بگیرند. دوستانی در ستاد مرکزی و همچنین در بین احزاب ما هستند که نیت شان خیر است و همیشه دستگیر جوانان بودهاند، اینجا میتواند یک رابطه دوسویه بین این افراد و جوانان ایجاد شود که در نهایت تلاشها منتج به نتیجه شود.
جوانان باید فرصتها را مغتنم بشمارند و یکدیگر را کمک کنند؛ اگر فردی به کار گرفته شد، دیگران بیایند و او را کمک کنند. اگر جوانان باهم متحد باشند، میتوانند موانع را از سر راه بردارند. بازهم تکرار میکنم که جوانان باید از هر اختلافی در درون خودشان بپرهیزند. وقتی در درون یک مجموعه اختلاف وجود داشته باشد باعث میشود که این بهانه را به دست هر فردی بدهد که نگاه حذفی به این گروه داشته باشد.
**پس باید جوانان یک بازنگری در رفتار خودشان داشته باشند.
صد در صد. همه این پروسه تا به حال آبستن مشکلات و خطاهای فراوانی بوده است؛ هم در دل جوانان خطا وجود داشته است و هم خارج از مجموعه که میطلبد نگاهها تغییر کند.
**بههرحال ما در این گفت و گو بحثهای مختلفی را در مورد فرصتها و تهدیدهای حوزه جوانان و همچنین نگاه خارج از این مجموعه به درون را داشتیم. اگر ناگفتهای باقیمانده است بیان بفرمایید.
این انتخابات یک نکته را بیش از گذشته به من اثبات کرد. جوانان به دلیل ظرفیت بالایی که دارند اگر حرمت، شأن و احترام آنها حفظ شود، میتوانند اقدامات مثبتی را برای جامعه انجام دهند. در کل باید این نکته را عنوان کنم که اگر بخواهیم در مدار توسعه قرار بگیریم و در بخشهای مختلف، رو به جلو حرکت کنیم تنها راه این است که جوانان به عرصه فراخوانده شوند.
ما در انتخابات تنگناهای بسیاری داشتیم، تنگناهای مادی، رسانهای و ... که همه اینها را لمس کردیم، ولی ابتکاری که جوانان به خرج دادند باعث شد که در نهایت پیروزی حاصل شود. مثلا اقدامات جوانان ما در روستاها و حاشیه شهرها بینظیر بود. آنها با تحلیلی که از اوضاع داشتند دریافتند که در روستاها و حاشیه شهرها دارای مشکل هستیم و ممکن است از آن نقاط آسیب ببینیم. اینجا بود که در قالب تیمهای مختلف همراه با «سفیر امید» عازم روستاها میشدند و خدمات دولت تدبیر و امید را به گوش روستاییان میرساندند. مثلا موجهای خیابانی را مدیریت میکردند؛ یا بخش اعظم کار را تیم رسانهای ما در ستاد جوانان انجام دادند.همه دیدند که تیم رسانهای ما چگونه ابتکار عمل را به دست گرفته بود و بهگونهای اقدام میکردند که اقدامات طرف مقابل اصلاً به چشم نمیآمد؛ اینها واقعیتهای موجود است که ما در ستاد با آنها روبرو بودیم، یعنی بسیاری از مردم ما از روشنگریهایی که در فضای مجازی اتفاق افتاد استقبال نمودند و بسیاری از تصمیمهای خود را به واسطه این روشنگریها و شفافیتها میگرفتند.
در پایان این نکته را هم اعلام میکنم که کمرنگترین نقش را در ستاد جوانان «من» به عهده داشتم؛ تمامی کارها به دوش خود جوانان بود، جوانانی که از همه طیف و سلیقهای در کنار ما بودند، این دوستان خودشان ابتکار عمل را در دست داشتند. این جوانان پرتلاش و فهیم نه تنها در همه حال کمک حال ما بودند. این جوانان کاری کردند کارستان و بنده این را با تمام وجود لمس کردم و از همه آنها ممنونم؛ برای همه آنها آرزوی موفقیت میکنم و اینجا این قول اخلاقی را به آنها میدهم که تا جایی که در توانم باشد در کنار آنها خواهم بود و مطالبات شان را پیگیری خواهم کرد.
8066 انتشاردهنده:علی مولوی
کپی شد