در این یادداشت آمده است: چند روز پیش خبری به نقل از یکی از نمایندگان تهران در باره گرمخانههای تهران برای افراد بیسرپناه منتشر شد که نیمی از جمعیت 15هزارنفری افراد حاضر در این گرمخانهها، کرمانشاهی هستند، یعنی حدود هفت هزار و 500 نفر. خبری که به سهولت در شبکههای اجتماعی تکثیر و پخش گردید.
این خبر با اینکه صحت نداشت و نماینده مذکور تنها گفته بود در بازدید از گرمخانه خاوران متوجه شده نیمی از آنها کرمانشاهی هستند، اما آنچه برای مردم باورپذیر بود همان کرمانشاهی بودن نیمی از جمعیت گرمخانههای تهران بود. با این حال، حتی اصل خبر هم نشان میداد که حدود 750 نفر از جمعیت یک هزار و 500 نفری گرمخانه خاوران کرمانشاهی هستند.
اینجا مسئله دارای 2 جنبه است. یکی باورپذیر بودن وجود بیش از پنج هزار کارتن خواب کرمانشاهی در تهران و دیگری وجود همین یک قلم 750 کرمانشاهی حاضر در گرمخانه خاوران. با در نظر گرفتن این 2 جنبه، هر چقدر هم که بخواهیم این خبر را نادیده بگیریم، باز هم نمیشود. هر اندازه که تلاش کنیم خود را بیتفاوت نشان داده و موضوع را کماهمیت جلوه دهیم باز هم نمیشود. ما اگر هم بیخیال شویم جامعه این اتفاقات را رصد میکند، حتی اگر در ظاهر هم واکنشی نشان ندهد آن را درونی میکند تا در زمانی که نمیدانیم چه وقت است، خشم ناشی از آن را بروز دهد.
واقعیت این است که کرمانشاه، بیش از یک دهه است که شرایط پرتنشی به لحاظ اجتماعی و اقتصادی را تجربه میکند. بحرانی که حل آن نیاز به تغییر نگاه ویژه مسئولان در ابعاد ملی نسبت به کرمانشاه دارد.
هر اندازه مسئولان محلی از استاندار تا مدیران و کارشناسان جزء هم تلاش کنند تا نوع نگاه به کرمانشاه تغییر نکند و خاص بودن موضوعات و چالشهای آن به امری ملی تبدیل نشود باید هر روز منتظر اخباری بد در باره کرمانشاه یا باورپذیر شدن انواع و اقسام شایعات از این دست نزد مردم باشیم.
شما ببینید برای مثال چه بر سر راهآهن کرمانشاه آمده و آنچه در همدان و رشت به وقوع میپیوندد را در همین یک مورد ساده با کرمانشاه مقایسه کنید تا دریابید چرا میگوییم باید نوع نگاه تغییر یابد.
ما بارها هشدار دادهایم و بار دیگر هشدار میدهیم که با تداوم این روند، هم سرمایه اجتماعی به شدت کاهش یافته و هم همبستگی اجتماعی و به تبع ملی در کرمانشاه به شرایطی مخاطرهآمیز خواهد رسید. هفت هزار و 500 نفر یا 750 نفر فقط یک عدد نیست.
8066
این خبر با اینکه صحت نداشت و نماینده مذکور تنها گفته بود در بازدید از گرمخانه خاوران متوجه شده نیمی از آنها کرمانشاهی هستند، اما آنچه برای مردم باورپذیر بود همان کرمانشاهی بودن نیمی از جمعیت گرمخانههای تهران بود. با این حال، حتی اصل خبر هم نشان میداد که حدود 750 نفر از جمعیت یک هزار و 500 نفری گرمخانه خاوران کرمانشاهی هستند.
اینجا مسئله دارای 2 جنبه است. یکی باورپذیر بودن وجود بیش از پنج هزار کارتن خواب کرمانشاهی در تهران و دیگری وجود همین یک قلم 750 کرمانشاهی حاضر در گرمخانه خاوران. با در نظر گرفتن این 2 جنبه، هر چقدر هم که بخواهیم این خبر را نادیده بگیریم، باز هم نمیشود. هر اندازه که تلاش کنیم خود را بیتفاوت نشان داده و موضوع را کماهمیت جلوه دهیم باز هم نمیشود. ما اگر هم بیخیال شویم جامعه این اتفاقات را رصد میکند، حتی اگر در ظاهر هم واکنشی نشان ندهد آن را درونی میکند تا در زمانی که نمیدانیم چه وقت است، خشم ناشی از آن را بروز دهد.
واقعیت این است که کرمانشاه، بیش از یک دهه است که شرایط پرتنشی به لحاظ اجتماعی و اقتصادی را تجربه میکند. بحرانی که حل آن نیاز به تغییر نگاه ویژه مسئولان در ابعاد ملی نسبت به کرمانشاه دارد.
هر اندازه مسئولان محلی از استاندار تا مدیران و کارشناسان جزء هم تلاش کنند تا نوع نگاه به کرمانشاه تغییر نکند و خاص بودن موضوعات و چالشهای آن به امری ملی تبدیل نشود باید هر روز منتظر اخباری بد در باره کرمانشاه یا باورپذیر شدن انواع و اقسام شایعات از این دست نزد مردم باشیم.
شما ببینید برای مثال چه بر سر راهآهن کرمانشاه آمده و آنچه در همدان و رشت به وقوع میپیوندد را در همین یک مورد ساده با کرمانشاه مقایسه کنید تا دریابید چرا میگوییم باید نوع نگاه تغییر یابد.
ما بارها هشدار دادهایم و بار دیگر هشدار میدهیم که با تداوم این روند، هم سرمایه اجتماعی به شدت کاهش یافته و هم همبستگی اجتماعی و به تبع ملی در کرمانشاه به شرایطی مخاطرهآمیز خواهد رسید. هفت هزار و 500 نفر یا 750 نفر فقط یک عدد نیست.
8066
کپی شد