در ادامه این مطلب به قلم هیوا احمدی آمده است: شاید امروزه اگر اسم بانه شنیده شود و در رسانه‌ اسمی از آن برده می شود و یا به صورت مکتوب درباره آن شهرستان مطالبی وجود دارد، در اذهان خواننده و شنونده، تنها برند‌های مختلف، تابلوهای تبلیغات، پاساژ و مراکز داد و ستد اقتصادی و خصوصا تابلوهای تجاری خود نمایی می‌کنند. اگر مدتی در شهرستان بانه قدم بردارید متوجه محصور بودن قسمتی از شهر بوسیله مجتمع‌های تجاری و هر آنچه محصول این مجتمع‌هاست همچون دست‌فروشان، باربرها و نظایر آن، می‌شوید. مجتمع‌هایی آن‌چنان تجملی که نظر هر بیننده‌ای را به خود جلب می‌کنند و در یک معنا قدرت سرمایه‌دار بودن را به رخ می‌کشند.
بدین معنا جدا از تعداد ساختمانها، اگر با قدری دقت نگریسته شود، متوجه این امر می‌شوید که مالکیت و شأن اقتصادی حتی در وجه‌تسمیه این مجتمع‌ها نهفته است و اکثر آنان با اسامی چون شافعی، خدری، ابراهیمی و نظایر آن شناخته می‌شوند. به طور کلی دیگر نگاه تاریخی و فقری که همیشه دامن‌گیر مردمان این شهرستان بوده، حالت غریبه پیدا کرده است و دیگر اثری از آن نیست. به چه دلیل و چه سازوکاری باعث شده که شهرستانی با این پیشینه فقر به قطب اقتصادی هر چند ناپایدار مناطق کردستان و یا حتی غرب کشور بدل شود، مباحث تاریخی زیادی را می‌طلبد. اما می‌توان آن را محصول سیاست‌هایی دانست که در قبال رفاه آن مناطق اعمال شده است؛ که با احداث بازارچه‌های مرزی استارت خورد، هر چند به شدت تحت تاثیر مبنای تجارت آزاد مناطق کردنشین عراق قرار گرفت و وجهه ماهیتی خود را تا حدودی از دست داد.
آنچه حایز اهمیت است معناکاوی نوع برخورد مردم با این اقتصاد ناپایدار است. جای هیچ شکی نیست بازار تجاری بانه نه تنها مزیت‌هایی برای مردمان بومی خود آن منطقه داشته و اثری از زندگی سخت قدیم (که تنها خودشان می‌توانند درک کنند) دیده نمی‌شود، بلکه حتی برای کل استان و سایر استانها نیز بی تاثیر نبوده است. چنان که از جذب کاسبان تا جذب معلمانی که از شهرستان‌های مختلف به آنجا می‌آیند، می‌توان نام برد. به‌طور مثال محسوس بودن، حضور معلمین غیربومی در مدارس این شهرستان، یکی از نتایج تحقیقاتی ست که در حوزه بانه انجام گرفته است (احمدی، 1395).
طی تحقیقات مختلفی ثابت شده (احمدی، 1395؛ خیرالدین و همکاران، 1395؛ باینگانی، 1393؛ سعیدی و همکاران، 1393؛ رمضانی، 1391) که بازار و مبادلات مرزی بر کل حیطه‌های کالبدی، زیستی و فرهنگی-اجتماعی در این شهر اثرگذاشته و چنبره انداخته است. از مشکلات زیست‌محیطی گرفته تا برهم خوردن تعادل سنی، افزایش نابرابری‌ها، تغییر مرجعیت‌های مهم دینی و فرهنگی، خانواده و ارزش زدایی از تحصیلات را در بر می‌گیرد. قدم گذاشتن پول در جوامع مختلف، ذهنیت‌های خاصی را با خود به همراه دارد. این ذهنیت شامل محاسبه عقلانی، هزینه‌ها و فایده‌هاست. اقتصاد بر مبنای احساسات، رسوم، اخلاقیات و ارزش‌ها نیست، بلکه بر اساس چیزی است که امروزه آن را نتیجه می‌نامیم. داشتن ثروت، پایه متداول اعتبار و پایگاه سربلندی جامعه است.
بر طبق این، دیگر فرد در آن بافت عقلانی نمی‌توانست که سود اقتصادی که در لابه‌لای بازار وجود داشت را انتخاب نکند و دنبال کتاب در کتابخانه‌های مختلف و سر کلاس اساتید برود. چون عادات فکری برگرفته از بافت اجتماعی موجود در بانه، پیوسته این ذهنیت را بازتولید می‌کند که پول مبنای ارزش‌گذاری بر همه‌چیز است و فرد تنها در حوزه مادیات است که می‌تواند به قدرت دست ‌یابد و منزلتی که این بافت تایید می‌کند، را کسب می نماید.
بنابراین روی آوری به آموزش در فرهنگی که چشم‌ و هم‌چشمی بر آن سلطه دارد، کاری عبث و بیهوده است؛ و باید بر قدرت پول پناه برد. این دیدگاه یادآور این مصرع که: «به زر هر آنچه برآید به‌زور نتوان کرد» است.
ولی این نگاه تک علتی، خطاهای مختلفی با خود به همرا دارد. در کنار بازار و سیطره آن؛ به طور جدی نباید از کم و کاستی‌های نظام آموزشی بعنوان بعد دیگر، چرایی سلطه بازار در ذهنیت جوانان چشم پوشید. با توجه به تجاری شدن دانشگاه‌های دنیا و بالأخص ایران، شاهد وفور مدرک گرایی افراد هستیم که در منصب ها و فرصت‌های استخدام جایی برای آن‌ها تعریف نشده‌ و به نوعی سرمایه فرهنگی آن‌ها به سرمایه اقتصادی تبدیل نگردیده است.
بطور مثال، ازدیاد مدارک دانشگاهی می‌‌تواند تبدیل‌پذیری سرمایه‌ آموزشی به سرمایه اقتصادی را کاهش دهد (تورم مدرک). با این ذهنیت دیگر مدرک دانشگاهی حرف زیادی برای گفتن ندارند، بلکه کمیت آن‌ها مدنظر است که در هرجایی قابل دست‌یابی و خریدوفروش است. جامعه‌ای که دارای ویژگی‌هایی چون تورم ناموزون و کنترل نشده در آموزش عالی، رشد و گسترش بیکاری و کم‌کاری محصلین در جامعه، هویت‌های پولی، تایید منزلت‌های پولی، ذهنیت‌های تسخیر شده پولی و غیره می‌باشد در طولانی مدت دیگر نمی‌تواند تحصیل را پاسخگوی زندگی اقتصادی فرد دانست.
فرد در جامعه‌ای با ویژگی‌های ذکر شده، راهبرد خاص خود را دارد. دایما در ذهنیت خود بازاری شدن را تجسم می‌کند و کنشگری اقتصادی را بر‌می‌گزیند و دوست دارد او نیز همانند سرمایه‌داران مورد تایید جامعه قرار گیرد. او نیز که عطش منزلت دارد، سعی می‌کند، از زندگی رفاهی سهمی داشته باشد.
به همین دلیل سود جوی عقلانی، به یکی از مولفه‌های اصلی شخصیت او تبدیل می‌شود و به دنبال آن بجای محصل بودن، کنش گری اقتصادی و بازاری شدن را انتخاب می‌کند.
با این انتخاب زندگی فرد، خصوصا حوزه تحصیلات او به شدت تحت تاثیر قرار می‌گیرد. پیامدهای این تفسیر از موفقیت می‌تواند افت تحصیل، ترک تحصیل، رنگ باختگی اقتدار فرهنگی و غیره را با خود به همراه ‌آورد. موارد این افت را می‌توان در قبولی کنکور افراد جستجو کرد. در شهرستان بانه بنابر وجود شرایط علی و دیگر شرایط مداخله‌ای این روند سیر هندسی به خود گرفته است، تا جایی که اکثراً از زوال ارزش دانش در این شهرستان می‌گویند (احمدی، 1395؛ باینگانی، 1393). هر چند امروزه به‌خاطر ناپایداری بازار ومشکلات مرزی و سرمایه‌بر بودن تجارت‌های موفق؛ بازار دیگر آن جذابیت یک دهه و حتی 5 سال قبل را برای جوانان ندارد.
1904
**انتشار دهنده: مسعود احمدی

منبع ‫:‬ ایرنا
انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
0 نفر این پست را پسندیده اند

موضوعات داغ

نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.