می گویند: طولانی ترین شب سال است و ایرانی ها از قدیم الایام تاکنون افسانههای بسیاری سرشار از معنا و زیبایی درباره این شب گفتهاند، از قدیم رسم بر این بود مادربزرگها و پدربزرگها در خانه گرم خودشان دور کرسی مینشستند و روی کرسی را پر از تنقلات و چای تازه دم و میوه میکردند تا کوچکترها از راه برسند.
همیشه کوچکترها از مادربزرگ میخواستند برایشان قصه بگوید و او هم هر سال در شب یلدا قصه ننه سرما را میگفت، قصهای که سینه به سینه نقل شده و تا عصر پیشرفت و تکنولوژی هم رسیده، ننه سرما داستان پیرزن موسپیدی است که به شهرها میآید و به روستا هم سر می زند؛ میگویند خانهاش در آسمان است و دو پسر هم دارد.
هوا که سرد می شود این دو پسر همراه ننه سرما به زمین میآمدند نام یکی از آنها چله کوچک و دیگری چله بزرگ بود، چله بزرگ مرد مهربانی بوده که از روز اول زمستان برای ۴۰ روز بر زمین حکمفرمایی میکرده است.
با پایان حمکرانی چله بزرگ، پسر دوم ننه سرما یعنی چله کوچک حکمران میشد، او برعکس برادر مهربانش، بدجنس و سرد بود و با خودش برف و یخ و هوای بسیار سرد میآورد و برای همین هم فرمانروایی او کوتاه بود و تنها ۲۰ روز طول میکشید.
بالاخره، یک روز حاکم دیگری میآید و چله کوچیکه را در یک کوه یخی زندانی میکند ننه سرما غمگین و پریشان به کوه میرود و با نفس گرمش برف و یخ را آب میکند تا پسرش را آزاد کند و سرانجام در نبرد پیروز میشود، خوشحال و با آرامش تمام شروع به تمیز کردن خانه میکند تا همه چیز برای آمدن عمو نوروز آماده باشد همان کسی که پیام آور بهار و سال نو است.
در اولین روز بهار، ننه سرما لباس نو پوشیده، موهایش را شانه میزند و منتظر عمو نوروز میشود اما همان طور که منتظر بود، خوابش می برد و در همین زمان بود که عمو نوروز میرسد و کمی چای و شیرینی میخورد؛ بعد از آن برای ننه سرما چند شاخه گل می گذارد و میرود.
وقتی ننه سرما بیدار می شود، می بیند که دیدار با عمو نوروز را از دست داده است و تا سال دیگر او را نمیبیند، بعضی می گویند که این ۲ گاهی یکدیگر را دیدار می کنند و در این زمان، طوفان رخ میدهد.
داستان مادر بزرگ به اینجا که میرسد، بچه ها چشمهایشان سنگین شده و آرام به خواب میروند.
شاید این قصه و کرسی و مادربزرگهایی از این دست برایمان آروزیی قدیمی شده، حالا دیگر در کمتر خانهای کرسی هست مگر به عنوان تزیین شب یلدا و یا در روستاهایی که هنوز رنگ و بویی از پدر بزرگ و مادربزرگهای قدیمی دارند.
شب یلدا را در کردستان «شهو چله» (شب چله) یا «شهو زمسان» (شب زمستان) مینامند.
اصلیترین ویژگی شب چله، گرد آمدن خانوادهها با هماهنگی قبلی در کنار هم است و روزها قبل از یلدا مشخص میشود اهل فامیل شب چله این سال در خانه چه کسی جمع شوند.
بزرگان فامیل داستانها، متلها و افسانههای قدیمی تعریف میکنند رسمی که همچنان پابرجا مانده و پدربزرگها و مادربزرگها از رزم و بزمها و داستان های قدیمی در این شب طولانی و تاریک و سرد زمستانی تعریف میکنند.
انجیر خشک، برگ گلابی، برگ زردآلو، هستهی زردآلو همراه با سماق حرارت دیده، توت خشک، تخمه بو داده کدو و گندم برشته از جمله خشکبارهای پذیرایی از مهمانان شب چله است.
اما میوههای شب چله هندوانه، سیب، گلابی، به، انار و «آنو» هستند که از ضروریات شب چله است، آنو انگوری است که به صورت رشته ای به نخ بسته شده و در جای خنکی تا شب یلدا نگهداری میشود.
در برخی از خانهها برای خوردن میوههای شب چله سفره میاندازند و در برخی دیگر انجام مهمانی به روال امروزی است.
انار و هندوانه از جمله میوههایی است که باید در شب یلدا باشد، گاهی هندوانه ها زیاد خوب از آب در نمیآید، چون فصلش نیست اما با این حال باز هم بدون هندوانه یلدا نمیشود، خوردن این میوه به معنای خداحافظی با گرما و پیشوازی از سرماست.
اجاق داغ خاطرات
آقای بابایی می گوید: هر سال به خانه مسن ترین فرد فامیل میرویم، پسرعموی پدرم میزبان شب یلدای هر سال است.
او ادامه می دهد: کرسی را از اول زمستان دارند و از مهمانان با قیسی (برگه زردآلو)، توت، هلو، گردو و کشمش خشک شده پذیرایی میکنند و بزرگان از خاطرات گذشته خود مانند جدال با گرگ و خرس برایمان میگویند.
شیرین دختر جوانی است که از آداب و رسوم ویژه کردستانی ها برای تازه عروسها می گوید.
او اضافه می کند: هندوانه، دلمه برگ مو، کالک ترش، مرغ شکم پر، آجیل ویژه شب یلدا، خشکبار، پارچه و لباس گرم ازجمله هدایایی است که خانواده داماد برای عروسشان می برند.
آقای عزیزی اهل آذربایجان و همسرش اهل کردستان است، شب یلدا امسال اولین سالگرد عقد آنهاست، درباره رسم و رسوم خودشان میگوید: ما در طبق هدایایی که برای عروس میبریم هندوانه نداریم و کدو حلوایی را به شکل عروس و داماد تزیین میکنیم.
او افزود: خوراکیهای ما در این طبق به هفت لون مشهور است و حلوای سنگی، حلوای نخودچی، کشکش، چغندر، گردو، بادام، انواع کشمش و کدوحلوایی را شامل می شود.
رسوم شب یلدا در کردستان
سنندجیها چند ماه قبل از شب چله، خربزههای کوچکی را از روستای سراب قامیش تهیه و در سرکه می اندازند تا برای این شب کالَک تورش (خربزه ترش) درست کنند، این ترشی از ملزومات سفره شب یلداست.
در فصل انگور برخی از اهالی خوشههای انگور را در زیرزمین یا در سایه، نخ کرده و از سقف آویزان میکنند که به آن «آنو» میگویند.
غذای این شب در بیشتر خانه ها دلمه برگ مو و کلم است که گوشت را لابه لای آن میگذارند، سفره شب چله علاوه بر دلمه، شامل رب انار و شیره انگور، دوغ، ماست، روغن و کره محلی، پیاز و خربزه ترش است.
یلدا اگر چه آغاز فصل سرماست اما مهربانی را با خود دارد و در هر محلهای اگر خانوادههایی باشند که استطاعت مالی مناسبی برای برگزاری این مراسم نداشته باشند، همسایه ها برایشان از خوراکیهای این شب خود سوغات میبرند، بعضی ها هم برای زنان باردار محله کاسه هاوسا می برند، کاسه همسایه معمولا از غذاها و کالک ترشی است، که دارند.
یلدا یعنی یک دقیقه بیشتر
یلدا یعنی یک شب هر قصه ای که داری بلندتر، در جمع خویشان و دوستان شادی هایت یک دم فزون تر، اگر پا به راه سفری، جاده ات یک قدم دورت و اگر خوابی رویایت یک پلک دیرتر.
این شب هر رسم و رسومی هم داشته باشد اگر در کنار هم سپری نشود، یلدا نیست و می شود کوتاهترین شب سال برایت.
یک دقیقه بیشتر باهم بودن را قدر بدانیم.