چهارشنبه آخر سال بود و یک دنیا شور، شوق، همدلی و همبستگی طوری که تمام مردان اهالی روستا از 2 روز پیش از آغاز این جشن برای جمع کردن هیزم و درست کردن آتش های بزرگ به صورت تیمی به کوه های اطراف می رفتند.
پس از جمع آوری هیزم های مورد نیاز پسران و دختران جوان روستا در بلندترین نقطه روستا آتشی بزرگتر از تمام آتش های دیگری که در روستا برپا می شود روشن می کردند و با خواندن سرودهای مختلف و رقص و پایکوبی تا ساعت ها این آیین را گرامی می داشتند و آرزوهایشان را برای سال آینده در آن بلندی به گوش خدا می رساندند.
این پسران و دختران جوان بعد از به جا آوردن رسم آتش در بلندترین نقطه روستا با روشن کردن مشعل های که از چند روز قبل خودشان آنها را درست کرده بودن مشعل به دست از آنجا پایین می آمدند و به صورت یک دست و متحد پشت سر هم به طرف مرکز روستا که همه اهالی در آن جمع بودند و منتظر پایین آمدن آنان برای روشن کردن بزرگترین آتش حرکت می کردند.
با رسیدن این جوان ها به مرکز روستا همگی با مشعل های روشن دور هیزم هایی که برای آتش زدن جمع شده بود، حلقه می زدند و با خواندن سرودهای مخصوص این شب و انجام نیایش و دعا خوانی کهن سال ترین فرد روستا با طلب سالی پر از صلح، صفا، دوستی و پر از برکت برای همه اهالی روستا کوره آتش را روشن و مردم همگی دور آتش شروع به رقص و پایکوبی می کردند.
در همان جا آتش های کوچکتری درست می شود و جوان ترهای روستا با پریدن از روی آن و خواندن شعر (زردی من از تو و سرخی تو از من) در گوش سالی که داشت ساعت های پایانی عمرش را سپری می کرد زمزمه می کردند که غم برو شادی بیا، محنت برو روزی بیا.
این مراسم و شادی در مرکز روستا ادامه داشت تا زمانی که آتش رو به خاموشی می رفت بعد از آن در هر محله از روستا مردم آن محله هیزم های برای درست کردن آتش در محله خودشان جمع کرده بودند که توسط یکی از جوانان آن محله از آتشی که در مرکز روستا بود یک مشعل روشن و با آن هیزم محله خود را روشن می کرد و تا پاسی از شب با همه اهالی محله دور هم جمع بودن و شادی کنان به استقبال سال نو می رفتند.
این آیین و سنت زیبا که نشان دهنده تقویت روحیه برادری، نوع دوستی، همدلی، همکاری و اتحاد است در میان کُردهای ایران دارای جایگاه و ارزش خاصی بوده که جوانان امروز با ناآگاهی از این سنت های ارزشمند فرهنگی بدعت های خطرناکی پایه ریزی کردند که نتیجه و محصول آن رسوا کردن این آیین کهن است.
آیین چهارشنبه سوری در گوشه گوشه ایران دارای آداب و رسوم خاص هر منطقه ای است که در بررسی همه آنها می توان به این نتیجه رسید که فلسفه چهارشنبه سوری برقراری صلح، صفا، نوع دوستی، تجدید اتحاد و برادری میان مردم آن منطقه بوده است اما امروز ما مانند برخی از زمینه های دیگر که نتوانستیم از تکنولوژی و صنعت به نفع احیا و حفظ سنت های باارزش خود استفاده کنیم در حال نابودی این آیین چند هزار ساله هستیم.
در گذشته مردم از اواسط بهمن ماه روزها را برای رسیدن چهارشنبه آخر سال شمارش می کردند این در حالی است که امروز چهارشنبه سوری در ذهن تمام خانواده به ویژه آنانی که دختر و پسر جوان دارند آن چنان ترس و دلهرای ایجاد می کند که هیچ کس آرزوی زودتر رسیدنش را ندارد و این شب تبدیل به یکی از پر کابوس ترین شب های سال برای والدین شده است.
با نگاهی مختصر به آمار کشته ها و مصدومان چهارشنبه سوری چند سال اخیر میتوان به راحتی به میزان عمق رسوا کردن چهارشنبه سوری این آیین کهن و زیبای نیاکانمان در اذهان جهانیان توسط خودمان پی ببریم.
اینجاست که وظیفه نهادهای فرهنگی سنگین تر می شود و جا برای به چالش کشیدین عملکردشان در حوزه حفظ سنت ها و آیین های کهن باز می شود.
در پایان باید گفت به کجا چنین شتابان؟
خبرنگار ایرنا مرکز سنندج
پس از جمع آوری هیزم های مورد نیاز پسران و دختران جوان روستا در بلندترین نقطه روستا آتشی بزرگتر از تمام آتش های دیگری که در روستا برپا می شود روشن می کردند و با خواندن سرودهای مختلف و رقص و پایکوبی تا ساعت ها این آیین را گرامی می داشتند و آرزوهایشان را برای سال آینده در آن بلندی به گوش خدا می رساندند.
این پسران و دختران جوان بعد از به جا آوردن رسم آتش در بلندترین نقطه روستا با روشن کردن مشعل های که از چند روز قبل خودشان آنها را درست کرده بودن مشعل به دست از آنجا پایین می آمدند و به صورت یک دست و متحد پشت سر هم به طرف مرکز روستا که همه اهالی در آن جمع بودند و منتظر پایین آمدن آنان برای روشن کردن بزرگترین آتش حرکت می کردند.
با رسیدن این جوان ها به مرکز روستا همگی با مشعل های روشن دور هیزم هایی که برای آتش زدن جمع شده بود، حلقه می زدند و با خواندن سرودهای مخصوص این شب و انجام نیایش و دعا خوانی کهن سال ترین فرد روستا با طلب سالی پر از صلح، صفا، دوستی و پر از برکت برای همه اهالی روستا کوره آتش را روشن و مردم همگی دور آتش شروع به رقص و پایکوبی می کردند.
در همان جا آتش های کوچکتری درست می شود و جوان ترهای روستا با پریدن از روی آن و خواندن شعر (زردی من از تو و سرخی تو از من) در گوش سالی که داشت ساعت های پایانی عمرش را سپری می کرد زمزمه می کردند که غم برو شادی بیا، محنت برو روزی بیا.
این مراسم و شادی در مرکز روستا ادامه داشت تا زمانی که آتش رو به خاموشی می رفت بعد از آن در هر محله از روستا مردم آن محله هیزم های برای درست کردن آتش در محله خودشان جمع کرده بودند که توسط یکی از جوانان آن محله از آتشی که در مرکز روستا بود یک مشعل روشن و با آن هیزم محله خود را روشن می کرد و تا پاسی از شب با همه اهالی محله دور هم جمع بودن و شادی کنان به استقبال سال نو می رفتند.
این آیین و سنت زیبا که نشان دهنده تقویت روحیه برادری، نوع دوستی، همدلی، همکاری و اتحاد است در میان کُردهای ایران دارای جایگاه و ارزش خاصی بوده که جوانان امروز با ناآگاهی از این سنت های ارزشمند فرهنگی بدعت های خطرناکی پایه ریزی کردند که نتیجه و محصول آن رسوا کردن این آیین کهن است.
آیین چهارشنبه سوری در گوشه گوشه ایران دارای آداب و رسوم خاص هر منطقه ای است که در بررسی همه آنها می توان به این نتیجه رسید که فلسفه چهارشنبه سوری برقراری صلح، صفا، نوع دوستی، تجدید اتحاد و برادری میان مردم آن منطقه بوده است اما امروز ما مانند برخی از زمینه های دیگر که نتوانستیم از تکنولوژی و صنعت به نفع احیا و حفظ سنت های باارزش خود استفاده کنیم در حال نابودی این آیین چند هزار ساله هستیم.
در گذشته مردم از اواسط بهمن ماه روزها را برای رسیدن چهارشنبه آخر سال شمارش می کردند این در حالی است که امروز چهارشنبه سوری در ذهن تمام خانواده به ویژه آنانی که دختر و پسر جوان دارند آن چنان ترس و دلهرای ایجاد می کند که هیچ کس آرزوی زودتر رسیدنش را ندارد و این شب تبدیل به یکی از پر کابوس ترین شب های سال برای والدین شده است.
با نگاهی مختصر به آمار کشته ها و مصدومان چهارشنبه سوری چند سال اخیر میتوان به راحتی به میزان عمق رسوا کردن چهارشنبه سوری این آیین کهن و زیبای نیاکانمان در اذهان جهانیان توسط خودمان پی ببریم.
اینجاست که وظیفه نهادهای فرهنگی سنگین تر می شود و جا برای به چالش کشیدین عملکردشان در حوزه حفظ سنت ها و آیین های کهن باز می شود.
در پایان باید گفت به کجا چنین شتابان؟
خبرنگار ایرنا مرکز سنندج
کپی شد