به گزارش خبرنگار ایرنا، یک دختر و یک پسر حاصل زندگی مشترکش بود، در بارداری دوباره صاحب فرزند پسری شد که بر اثر نرسیدن اکسیژن به مغز دچار نوعی فلج مغزی شد.
این بیماری، بسته به میزانی که خون و اکسیژن به مغز نرسیده باشد می تواند عوارضی قبل از تولد بر جای بگذارد.
او در بدو تولد نیازمند تزریق خون اهدا کنندگان دیگر نبود و به گفته پزشکان با تزریق بخشی از خون مادر به فرزند از مشکلات او کاسته می شد اما 9 ساعت پس از تولدش دچار کما شد و این حالت چهل روز به طول انجامید.
در این 40 روز بارها پزشکان از ادامه حیاتش قطع امید کردند اما علائم حیاتی او بعد از روز چهلم تغییر کرد و امیدها در دل زنده شد.
ادامه مداوای او در مراکز درمانی استان کردستان میسر نبود بنابراین او و نوزادش به بیمارستان کودکان مفید در تهران منتقل شدند.
** نیاز به خون O منفی
می گوید: در آستانه دومین سالروز تولد پسرم، برای چندمین بار در بیمارستان بستری شد و این بار بیمارستان تامین اجتماعی سنندج میزبان او بود.
پزشکان تزریق خون را تجویز کردند و بانک خون مرکز درمانی درخواست خون O منفی را به انتقال خون کردستان ارسال کرد اما بدلیل برودت هوا و کاهش ذخایر خونی بویژه در گروه های منفی تامین همه واحدهای درخواستی نیازمند زمان بود.
نگران بودیم و از آشنایان دارای گروه خون O منفی درخواست اهدای خون کردیم و خوشبختانه جمع زیادی از اهدا کننده شدند و مرکز انتقال خون کردستان نیز خون مورد نیاز را با کمک اهدا کنندگان بومی و استان های مجاور تامین کرد.
** نذر خون
پس از آنکه واحدهای خون به بالین پسرم رسید و پرستاران در حال تزریق بودند برای لحظه ای تصور کردم چه تعداد مادر و کودک دیگر ممکن است در همین لحظه نیازمند خون باشند و نذر کردم از این پس به صورت مستمر خون اهدا کنم تا خون من نیز نجات بخش کودکان این چنین باشد و امید را به نگاه های مضطرب مادران آنها باز گرداند.
** تیم سیار انتقال خون استان همدان
پس از گذشت درمان های اولیه و چند بار بستری در سنندج، تهران و گذشت چند روز از تزریق خون به فرزندم ادامه مداوای او در مراکز درمانی استان ممکن نبود.
در مسیر سفر به تهران برای اولین بار خون خود را در محل استقرار تیم سیار خونگیری در شهر همدان اهدا کردم و نذری که تنها چند روز از نیت آن می گذشت را بدون هیچ مشکلی ادا کردم.
** جراحی پیوند عضو و نیاز مجدد به خون
درمان فرزندم وارد سومین سال خود شد، او نیازمند پیوند روده بود، این عمل جراحی در طول چند سال و هشت بار انجام شد که هفت بار اول آن موفقیت آمیز نبود و در دفعه هشتم بالاخره عمل پیوند رضایت تیم پزشکی را جلب کرد، 13 واحد خون و فرآورده های آن در طول این اعمال جراحی به پسرم تزریق شد.
خوشبختانه هیچ مشکلی برای تامین این 13 واحد وجود نداشت و این تنها بدلیل مهربانی اهدا کنندگان خون و حضور مستمر آنها بود.
** اهدای خون مستمر
در مناسبت های تقویمی همچون ایام فاطمیه، تاسوعا و عاشورا و بر اساس برنامه های زمان بندی شده که برای بسیاری از والدین و همراهان بیمار مشخص بود تیم های سیار اهدای خون در محل بیمارستان مفید تهران مستقر می شدند و این امکان وجود داشت تا برای یاری بخشیدن به همه بیماران نیازمند خون اهدا کنم، در طول 5 سال حدود 10 بار خون خود را اهدا کردم.
13 واحد خون در لحظاتی که تنها کور سویی از امید برای نجات جان فرزندم باقی مانده بود همانند شمعی فروزان راه زندگی بر کودکم را روشن می ساخت و توان دوباره ای برای ادامه روند درمان به من و همسرم می داد.
من اهدا کننده مستمر خون هستم و در مرکز انتقال خون سنندج 15 بار خون اهدا کرده ام.
** توکل به خدا در سخت ترین شرایط
در طول درمان فرزندم بارها کد 99 از بلندگوهای بیمارستان اعلام شد چرا که پسرم دچار ایست قلبی یا تنفسی می شد و با احیا به زندگی باز می گشت.
او دو بار کمای طولانی را تجربه کرد، دستگاه گوارش خود را از دست داد و از طرفی حواس چشایی، بویایی و شنوایی اش از دست رفته و قدرت راه رفتن نیز نداشت.
پزشکان نه، اما من و همسرم امیدوار بودیم، هر چند که محتمل هزینه های سنگین درمان هم شدیم.
** چهره های سرشناس در بیمارستان
در طول هفت سال حضورم در مراکز درمانی بسیاری از چهره های سرشناس عرصه های ورزشی، سینما و تلویزیون، فرهنگ و هنر با هدف عیادت از کودکان بیمار در مرکز درمانی مفید حضور می یافتند.
بسیاری از آنان اهدا کننده خون بودند و یا در بنیادهای خیریه فعالیت می کردند و حتی اسباب بازی یا هدیه ای کوچک برای شاد کردن بیماران به همراه داشتند.
همراهی آنان نه تنها کودکان را خوشحال می کرد بلکه برای والدین بیماران نیز قوت قلبی دو چندان بود.
** داستان یک مادر
بهار محمدپناه، اهدا کننده کردستانی خون گروه اُ منفی است که تاکنون 25 بار خون اهدا کرده است، این میراثی است که از پدرش به اراث برده، آقای محمدپناه سابقه ای به درازای اهدای 100 واحد خون دارد.
وی درباره ادامه زندگی پسرش می گوید: هفت سال گذشت و پسرم در آستانه ورود به مدرسه بود بدلیل حضور در بیمارستان امکان گذراندن پیش دبستانی نداشت و من نه تنها مادر و پرستار بلکه معلم او نیز بودم و با هماهنگی هایی که با معلمان مدرسه داشتم کلیه آموزه های پیش دبستانی را در بیمارستان به او انتقال دادم تا اینکه در مهر سال بعد جشن پایان پیش دبستانی را برگزار کردیم و فرزندم روانه مدرسه شد.
** نجات جان فرزندم معجزه بود
محمدپناه می گوید: پسرم اکنون در پایه ششم ابتدایی تحصیل می کند؛ او تنها 6 ماه در مدرسه کودکان استثنایی بود چون بهره هوشی اش این اجازه را داد تا تحصیلش را در مدارس عادی ادامه داد، دستگاه گوارشش بهبود یافت و حواس خود را نیز باز یافته و اکنون به زندگی عادی خود ادامه می دهد.
** پدرم اهدا کننده مستمر خون است
می گوید: پدرم متولد سال 1330 است و از آغاز جوانی تا زمانی که به سن 65 سالگی رسید به صورت مستمر خون اهدا می کند و از رکورد داران اهدای خون در استان کردستان است.
محمدپناه اضافه می کند: از سال 1382 که اطلاعات اهدا کنندگان خون توسط رایانه به ثبت رسیده تا زمانی که با توصیه پزشکان از اهدای مستمر خون بازنشسته شد 25 بار اهدای خون سالم داشته است.
مسئولین انتقال خون کردستان می گویند: او اهدای خون را از سال ها پیش آغاز کرده و عدد اهدای خون او نزدیک به 100 است ولی در سیستم تنها یک چهارم این میزان ثبت شده است.
** فرهنگ اهدای خون را در خانواده آموختم
محمدپناه از فرهنگی می گوید که از خانواده آموخته و می گوید: فرهنگ اهدای خون در خانواده ما نهادینه شده و پدرم اهدا کننده مستمر و مادرم کارمند دانشگاه علوم پزشکی بود و از این طریق با اهمیت اهدای خون و چگونگی انجام آن آشنا شدم.
وی گفت: برادرم و همسرم نیز اهدا کننده خون هستند و برخلاف بسیاری از بانوان که ممکن است اعضای خانواده یا همسرانشان آنان را از اهدای خون منع کنند خانواده ام همیشه مرا تشویق به این کار خیر می کنند.
** اهدای خون ناشناخته مانده است
از غربت اهدای خون هم سخن می گوید و عقیده دارد این امر خدا پسندانه در محیط بیمارستان، در فضای مراکز بهداشتی و درمانی و یا حتی در فضای شهری آنطور که باید به چشم نیامده است.
این بانوی فعال در اهدای خون، این را هم گفت که شرکت های تجاری محصولات خود را تبلیغ می کنند اما اهدای خون در لا به لای این تبلیغات گم شده و معتقدم اگر تبلیغات چشمگیر باشد می تواند جان بیماران دیگری را بسیار ساده تر از گذشته نجات داد.
** خود مراقبتی سرلوحه زندگی اهداکنندگان خون
کسانی که جان خود یا عزیزترین افراد زندگی شان را مدیون اهدای خون سالم هستند بیش از دیگران از ارزش خون سالم آگاهی دارند.
این اعتقاد خانم محمدپناه است و معتقد است اهدا کنندگان خون سالم و آنانی که خون شان را نذر می کنند، باید همیشه از سلامت خود مراقبت کنند تا خون سالم به بیماران نیازمند هدیه دهند.
وی درباره خود می گوید: من حتی از خوردن غیر ضروری یک قرص مسکن اجتناب می کنم و سعی دارم سالم ترین تغذیه را داشته باشم تا خونی سالم اهدا کنم.
** مادران فرهنگ اهدای خون را نوسازی کنند
وی اضافه می کند: بسیاری از جوانان باورهای غلطی درباره اهدای خون در سر دارند که برخاسته از تفکرات غیر علمی است.
محمدپناه افزود: برای مقابله با این آموخته های ناصحیح و جلوگیری از انتقال آنها به نسل های بعد اهداکنندگان خون، مادران آموزش دیده باید فرهنگ اهدای خون را نوسازی کنند و به نظرم بهترین مکان برای این شروع از درون خانواده ها است چرا که مادران اولین الگوی فرزندان هستند.
** وظیفه سنگین کارشناسان بخش اهدا کنندگان خون
بسیاری از کارشناسان سازمان انتقال خون من را می شناسند و این شناخت از همان دقایق حضور بر تخت خونگیری حاصل شده است.
این توفیق را بعد از 25 بار اهدای خون بدست آورده و می گوید: به نظرم کارشناسان سازمان انتقال خون وظیفه ای سنگین را عهده دار هستند و آن انتقال آموزه های صحیح به داوطلبین اهدای خون است.
وی از مشاروه کارشناسان انتقال خون هم رضایت دارد و می گوید: آنان با آرامش و دقت بهترین مشاوره را ارائه می دهند و حضورشان در کنار تخت خونگیری و شنیدن صحبت های آنان از دلچسب ترین لحظات حضورم در انتقال خون است.
** آمار مهربانی پنهان نماند
در سال های اخیر فعالیت های خوبی برای تبلیغ و اطلاع رسانی در زمینه فرهنگ اهدای خون انجام شده اما کافی نیست.
این را هم خانم محمپناه به عنوان پیشنهادی مطرح می کند تا رسانه ها درباره آگاهی بخشی در این زمینه فعالانه تر عمل کنند.
او گفت: قطعا بانوان دیگری هم هستند که نذر خون دارند و باید داستان زندگی آنها را هم شنید، داستانی که امیدهای بسیاری در آن رنگ گرفته است.
9937/9102
این بیماری، بسته به میزانی که خون و اکسیژن به مغز نرسیده باشد می تواند عوارضی قبل از تولد بر جای بگذارد.
او در بدو تولد نیازمند تزریق خون اهدا کنندگان دیگر نبود و به گفته پزشکان با تزریق بخشی از خون مادر به فرزند از مشکلات او کاسته می شد اما 9 ساعت پس از تولدش دچار کما شد و این حالت چهل روز به طول انجامید.
در این 40 روز بارها پزشکان از ادامه حیاتش قطع امید کردند اما علائم حیاتی او بعد از روز چهلم تغییر کرد و امیدها در دل زنده شد.
ادامه مداوای او در مراکز درمانی استان کردستان میسر نبود بنابراین او و نوزادش به بیمارستان کودکان مفید در تهران منتقل شدند.
** نیاز به خون O منفی
می گوید: در آستانه دومین سالروز تولد پسرم، برای چندمین بار در بیمارستان بستری شد و این بار بیمارستان تامین اجتماعی سنندج میزبان او بود.
پزشکان تزریق خون را تجویز کردند و بانک خون مرکز درمانی درخواست خون O منفی را به انتقال خون کردستان ارسال کرد اما بدلیل برودت هوا و کاهش ذخایر خونی بویژه در گروه های منفی تامین همه واحدهای درخواستی نیازمند زمان بود.
نگران بودیم و از آشنایان دارای گروه خون O منفی درخواست اهدای خون کردیم و خوشبختانه جمع زیادی از اهدا کننده شدند و مرکز انتقال خون کردستان نیز خون مورد نیاز را با کمک اهدا کنندگان بومی و استان های مجاور تامین کرد.
** نذر خون
پس از آنکه واحدهای خون به بالین پسرم رسید و پرستاران در حال تزریق بودند برای لحظه ای تصور کردم چه تعداد مادر و کودک دیگر ممکن است در همین لحظه نیازمند خون باشند و نذر کردم از این پس به صورت مستمر خون اهدا کنم تا خون من نیز نجات بخش کودکان این چنین باشد و امید را به نگاه های مضطرب مادران آنها باز گرداند.
** تیم سیار انتقال خون استان همدان
پس از گذشت درمان های اولیه و چند بار بستری در سنندج، تهران و گذشت چند روز از تزریق خون به فرزندم ادامه مداوای او در مراکز درمانی استان ممکن نبود.
در مسیر سفر به تهران برای اولین بار خون خود را در محل استقرار تیم سیار خونگیری در شهر همدان اهدا کردم و نذری که تنها چند روز از نیت آن می گذشت را بدون هیچ مشکلی ادا کردم.
** جراحی پیوند عضو و نیاز مجدد به خون
درمان فرزندم وارد سومین سال خود شد، او نیازمند پیوند روده بود، این عمل جراحی در طول چند سال و هشت بار انجام شد که هفت بار اول آن موفقیت آمیز نبود و در دفعه هشتم بالاخره عمل پیوند رضایت تیم پزشکی را جلب کرد، 13 واحد خون و فرآورده های آن در طول این اعمال جراحی به پسرم تزریق شد.
خوشبختانه هیچ مشکلی برای تامین این 13 واحد وجود نداشت و این تنها بدلیل مهربانی اهدا کنندگان خون و حضور مستمر آنها بود.
** اهدای خون مستمر
در مناسبت های تقویمی همچون ایام فاطمیه، تاسوعا و عاشورا و بر اساس برنامه های زمان بندی شده که برای بسیاری از والدین و همراهان بیمار مشخص بود تیم های سیار اهدای خون در محل بیمارستان مفید تهران مستقر می شدند و این امکان وجود داشت تا برای یاری بخشیدن به همه بیماران نیازمند خون اهدا کنم، در طول 5 سال حدود 10 بار خون خود را اهدا کردم.
13 واحد خون در لحظاتی که تنها کور سویی از امید برای نجات جان فرزندم باقی مانده بود همانند شمعی فروزان راه زندگی بر کودکم را روشن می ساخت و توان دوباره ای برای ادامه روند درمان به من و همسرم می داد.
من اهدا کننده مستمر خون هستم و در مرکز انتقال خون سنندج 15 بار خون اهدا کرده ام.
** توکل به خدا در سخت ترین شرایط
در طول درمان فرزندم بارها کد 99 از بلندگوهای بیمارستان اعلام شد چرا که پسرم دچار ایست قلبی یا تنفسی می شد و با احیا به زندگی باز می گشت.
او دو بار کمای طولانی را تجربه کرد، دستگاه گوارش خود را از دست داد و از طرفی حواس چشایی، بویایی و شنوایی اش از دست رفته و قدرت راه رفتن نیز نداشت.
پزشکان نه، اما من و همسرم امیدوار بودیم، هر چند که محتمل هزینه های سنگین درمان هم شدیم.
** چهره های سرشناس در بیمارستان
در طول هفت سال حضورم در مراکز درمانی بسیاری از چهره های سرشناس عرصه های ورزشی، سینما و تلویزیون، فرهنگ و هنر با هدف عیادت از کودکان بیمار در مرکز درمانی مفید حضور می یافتند.
بسیاری از آنان اهدا کننده خون بودند و یا در بنیادهای خیریه فعالیت می کردند و حتی اسباب بازی یا هدیه ای کوچک برای شاد کردن بیماران به همراه داشتند.
همراهی آنان نه تنها کودکان را خوشحال می کرد بلکه برای والدین بیماران نیز قوت قلبی دو چندان بود.
** داستان یک مادر
بهار محمدپناه، اهدا کننده کردستانی خون گروه اُ منفی است که تاکنون 25 بار خون اهدا کرده است، این میراثی است که از پدرش به اراث برده، آقای محمدپناه سابقه ای به درازای اهدای 100 واحد خون دارد.
وی درباره ادامه زندگی پسرش می گوید: هفت سال گذشت و پسرم در آستانه ورود به مدرسه بود بدلیل حضور در بیمارستان امکان گذراندن پیش دبستانی نداشت و من نه تنها مادر و پرستار بلکه معلم او نیز بودم و با هماهنگی هایی که با معلمان مدرسه داشتم کلیه آموزه های پیش دبستانی را در بیمارستان به او انتقال دادم تا اینکه در مهر سال بعد جشن پایان پیش دبستانی را برگزار کردیم و فرزندم روانه مدرسه شد.
** نجات جان فرزندم معجزه بود
محمدپناه می گوید: پسرم اکنون در پایه ششم ابتدایی تحصیل می کند؛ او تنها 6 ماه در مدرسه کودکان استثنایی بود چون بهره هوشی اش این اجازه را داد تا تحصیلش را در مدارس عادی ادامه داد، دستگاه گوارشش بهبود یافت و حواس خود را نیز باز یافته و اکنون به زندگی عادی خود ادامه می دهد.
** پدرم اهدا کننده مستمر خون است
می گوید: پدرم متولد سال 1330 است و از آغاز جوانی تا زمانی که به سن 65 سالگی رسید به صورت مستمر خون اهدا می کند و از رکورد داران اهدای خون در استان کردستان است.
محمدپناه اضافه می کند: از سال 1382 که اطلاعات اهدا کنندگان خون توسط رایانه به ثبت رسیده تا زمانی که با توصیه پزشکان از اهدای مستمر خون بازنشسته شد 25 بار اهدای خون سالم داشته است.
مسئولین انتقال خون کردستان می گویند: او اهدای خون را از سال ها پیش آغاز کرده و عدد اهدای خون او نزدیک به 100 است ولی در سیستم تنها یک چهارم این میزان ثبت شده است.
** فرهنگ اهدای خون را در خانواده آموختم
محمدپناه از فرهنگی می گوید که از خانواده آموخته و می گوید: فرهنگ اهدای خون در خانواده ما نهادینه شده و پدرم اهدا کننده مستمر و مادرم کارمند دانشگاه علوم پزشکی بود و از این طریق با اهمیت اهدای خون و چگونگی انجام آن آشنا شدم.
وی گفت: برادرم و همسرم نیز اهدا کننده خون هستند و برخلاف بسیاری از بانوان که ممکن است اعضای خانواده یا همسرانشان آنان را از اهدای خون منع کنند خانواده ام همیشه مرا تشویق به این کار خیر می کنند.
** اهدای خون ناشناخته مانده است
از غربت اهدای خون هم سخن می گوید و عقیده دارد این امر خدا پسندانه در محیط بیمارستان، در فضای مراکز بهداشتی و درمانی و یا حتی در فضای شهری آنطور که باید به چشم نیامده است.
این بانوی فعال در اهدای خون، این را هم گفت که شرکت های تجاری محصولات خود را تبلیغ می کنند اما اهدای خون در لا به لای این تبلیغات گم شده و معتقدم اگر تبلیغات چشمگیر باشد می تواند جان بیماران دیگری را بسیار ساده تر از گذشته نجات داد.
** خود مراقبتی سرلوحه زندگی اهداکنندگان خون
کسانی که جان خود یا عزیزترین افراد زندگی شان را مدیون اهدای خون سالم هستند بیش از دیگران از ارزش خون سالم آگاهی دارند.
این اعتقاد خانم محمدپناه است و معتقد است اهدا کنندگان خون سالم و آنانی که خون شان را نذر می کنند، باید همیشه از سلامت خود مراقبت کنند تا خون سالم به بیماران نیازمند هدیه دهند.
وی درباره خود می گوید: من حتی از خوردن غیر ضروری یک قرص مسکن اجتناب می کنم و سعی دارم سالم ترین تغذیه را داشته باشم تا خونی سالم اهدا کنم.
** مادران فرهنگ اهدای خون را نوسازی کنند
وی اضافه می کند: بسیاری از جوانان باورهای غلطی درباره اهدای خون در سر دارند که برخاسته از تفکرات غیر علمی است.
محمدپناه افزود: برای مقابله با این آموخته های ناصحیح و جلوگیری از انتقال آنها به نسل های بعد اهداکنندگان خون، مادران آموزش دیده باید فرهنگ اهدای خون را نوسازی کنند و به نظرم بهترین مکان برای این شروع از درون خانواده ها است چرا که مادران اولین الگوی فرزندان هستند.
** وظیفه سنگین کارشناسان بخش اهدا کنندگان خون
بسیاری از کارشناسان سازمان انتقال خون من را می شناسند و این شناخت از همان دقایق حضور بر تخت خونگیری حاصل شده است.
این توفیق را بعد از 25 بار اهدای خون بدست آورده و می گوید: به نظرم کارشناسان سازمان انتقال خون وظیفه ای سنگین را عهده دار هستند و آن انتقال آموزه های صحیح به داوطلبین اهدای خون است.
وی از مشاروه کارشناسان انتقال خون هم رضایت دارد و می گوید: آنان با آرامش و دقت بهترین مشاوره را ارائه می دهند و حضورشان در کنار تخت خونگیری و شنیدن صحبت های آنان از دلچسب ترین لحظات حضورم در انتقال خون است.
** آمار مهربانی پنهان نماند
در سال های اخیر فعالیت های خوبی برای تبلیغ و اطلاع رسانی در زمینه فرهنگ اهدای خون انجام شده اما کافی نیست.
این را هم خانم محمپناه به عنوان پیشنهادی مطرح می کند تا رسانه ها درباره آگاهی بخشی در این زمینه فعالانه تر عمل کنند.
او گفت: قطعا بانوان دیگری هم هستند که نذر خون دارند و باید داستان زندگی آنها را هم شنید، داستانی که امیدهای بسیاری در آن رنگ گرفته است.
9937/9102
کپی شد