چرا باید «آه» را خواند؟

شاید نفس المهموم شیخ عباس قمی برای جمعی سخت خوان باشد. یاسین حجازی نفس المهموم را پیش روی خود گذاشته و به پراکندگی ها سر و سامان داده و کتابی به نام آه را پیش رویمان گذاشته است.

لینک کوتاه کپی شد

جماران ـ منصوره جاسبی: کتاب «نَفَسُ‌المَهموم » از  شیخ المحدثین شیخ عباس قمی است که یاسین حجازی بر آن شد تا این کتاب را با نثری روان و ساده برای مخاطب امروز بازخوانی کند. نامش را «آه» گذاشت، درست برآمده از ترکیب زیبای نفس المهموم.

برخلاف روایت هایی که به صورت پراکنده از افراد و وقایع در نفس المهموم یاد شده است، حجازی سعی بر آن داشته تا در کتاب «آه» این پراکندگی را سر و سامان دهد. خودش در این باره گفته است: 

«من در این بازخوانی، خط حادثه را پررنگ کردم و به ترتیب و توالی وقوع حادثه ها دقت کردم و گشتم آدم هایی را که اسمشان در اول حادثه یک چیز بود و در اثنای حادثه یک چیز و در انتها یک چیز دیگر، یکی کردم و نقل های پراکنده در جای جای کتاب را تجمیع کردم و رد نقل هایی را که با هم نمی خوانند، در کتاب های دیگر گرفتم تا نقل معقول تر و مشهودتر را بیاورم و تاریخ ها را همخوان کردم.»

یاسین حجازی همه ابهامات کتاب را رفع و نقل هایی را که ترجمه نادرست داشته یا بدون ترجمه بوده، ترجمه و خوشخوان کرده است.

داستان «آه» با مرگ معاویه شروع می شود و تا بعد از واقعه عاشورا ادامه پیدا می کند. در این کتاب مباحث مهمی همچون بیعت مردم با یزید، بیعت گرفتن از سیدالشهدا سلام الله علیه و سر باز زدن ایشان از بیعت، حرکتشان به سمت مکه و پس از آن حرکت به سوی عراق، شهادتشان و اسارت خاندانشان روایت می شود.

داشتن نقشه ای از مکان های حادثه کربلا این کتاب را از کتاب های دیگر متمایز کرده است. در انتهای کتاب هم واژه نامه بسیار به مخاطب می تواند کمک کند.

حجت‌الله جودکی، مترجم و منتقد درباره آه گفته است: من کتاب «آه» را خوانده‌ ام اگر آقای حجازی به دیگر متون کلاسیک بپردازد و چنین کاری را درباره آن‌ها هم انجام دهد، بسیار شایسته و قابل استفاده خواهد بود؛ به ویژه برای نسل فعلی. چون این نسل از کلماتی استفاده می‌ کند که شاید برای ما غریب باشد و احتمالا کلمات و عباراتی را هم که در عصر قاجاریه به کار می‌ رفته، نمی‌ شناسد.

 

گوگل را زیر و رو کردم تا چند خطی درباره زندگی یاسین حجازی هم به متن معرفی کتاب آه اضافه کنم. دریغ و افسوس از زندگینامه حتی به سبک ویکی پدیا. هیچ وقت مبتلا به این نبودم که بخواهم از زندگی خصوصی اش چیزی بدانم که مثلا متولد چه سالی است و کجا زندگی می کند و اهل کجاست. اما حالا نیاز بود تا این چند سطر را از آنچه مخاطب دوست دارد برایش خط خطی کنم. تنها به این چند خط بسنده شده بود:

«یاسین حجازی متولد 1357 است.کتاب های او بیشتر درباره مضامین دینی و تاریخی نوشته شده اند. هر دو کتاب حجازی از بهترین کتاب های چاپ شده در قاب موضوعی خود هستند و جزء پرفروش های بازار کتاب به شمار می آیند.»

حتی به خود زحمت اینکه بگویند این دو کتاب چیست را هم نداده بودند. خودمان که می دانیم منظورشان «قاف» و «آه» است.

برای من همین بس بود که ساعت ها پادکست هایش را گوش بسپارم یا پای برنامه کتاب باز بنشینم تا برایم بیهقی بخواند. چه فرقی می کرد اهل تهران است یا مشهد. خرمشهر یا زنجان. متولد دهه چهل است یا پنجاه یا شصت. برای مهم این بود که او دغدغه دارد. دغدغه زبان و ادبیات شیوای فارسی.

دیدگاه تان را بنویسید