یک روایت خطی از تولد تا شهادت دکتر بهشتی با عقبگردهای کوتاه، توانسته ذهن مخاطب را در زمان های مختلف جا به جا کند. اسمش شده: پشت شیشه های مات.
جماران - منصوره جاسبی: روایتی داستانی با استفاده از اسنادی که درباره زندگی آیتالله شهید دکتر سید محمد حسینی بهشتی موجود است، کتاب 104 صفحه ای شده که آن را عزت الله الوندی نوشته است.
«پشت شیشه های مات» از سلسله کتاب هایی است که با عنوان قهرمانان انقلاب و محوریت شخصیت های اثرگذار انقلاب اسلامی مانند آیت الله سید محمود طالقانی، شهیدان محمد علی رجایی، محمد جواد باهنر، آیت الله اشرفی اصفهانی، مفتح، دستغیب، سعیدی و...به همت سوره مهر برای رده سنی نوجوان تدارک دیده شده و نکته های خوبی برای قشر بزرگسال و تحقیق و تفحص بیشتر آنها دارد.
ویژگی این کتاب، علاوه بر حجم کم آن، تقسیم بندی اش به فصل های مختلف است که کار مطالعه را راحت تر کرده است.
یک روایت خطی از تولد تا شهادت دکتر بهشتی با عقبگردهای کوتاه، توانسته ذهن مخاطب را در زمان های مختلف جا به جا کند.
راوی داستان، سام نوه لینگن یکی از 53 گروگان لانه جاسوسی امریکاست که برای تحقیق درس خود به اسنادی که پدربزرگش یعنی لینگن درباره شهید بهشتی جمعآوری کرده مراجعه میکند. علاوه بر سام، با دو شخصیت دیگر به نامهای ماهان و هامون نیز مواجهیم که در تونل زمان حرکت میکنند.
در این روایت، لینگن مدعی است که برای دیدار با شهید بهشتی، به تحقیقاتی درباره ایشان پرداخته است. او در این پژوهش، جزئیترین مسائل را فراموش نکرده حتی محله تولد شهید بهشتی را و همین تحقیق، دستمایه ای برای این کتاب شده است.
در بخشی از کتاب می خوانیم:
بله، دوازدهمین سالگرد واقعهی 15 خرداد بود. عدهای از طلبههای حوزهی علمیهی قم برای یادآوری خاطرهی شهدای 15 خرداد 42 جمع شدند و بر ضد شاه و دار و دستهاش شعار دادند. آن روز، وضع قم که خیلی سیاسی بود، به هم ریخته بود. آنها جلو در ورودی مدرسهی فیضیه شعار میدادند و به سمت مأموران سنگ پرتاب میکردند. مأموران به سمت آنها حمله کردند و 26 نفر آنها را با خود به کلانتری بردند.
دو روز بعد، عدهای دیگر از طلبهها، در حالی که با عبا و عمامه صورت خود را پوشانده بودند، روی بام مدرسهی فیضیه رفتند و برای آزادی دوستانشان شعار دادند و به سمت مأموران سنگ پرتاب کردند. فرمانده مأموران، با بلندگوی دستی به طلبهها هشدار داد که اگر از شعار دادن دست بر ندارند، عواقب جبرانناپذیری در انتظار آنان است؛ اما آنها همچنان شعار میدادند. فرمانده، بیسیماش را روشن کرد و نیروی کمکی خواست. چند دقیقهی بعد، پلیس تقویتی وارد میدان شد.
آنها مدرسهی فیضیه و مدرسهی دارالشفا را محاصره کردند و چند دقیقهی بعد، هر پلیس یک طلبه را گرفته بود تا او را به زندان منتقل کند. آنها 240 طلبه را بازداشت کردند. یک روز بعد، آیت الله مرعشی نجفی و آیت الله گلپایگانی و آیت الله شریعتمداری در خانهی فرزند آیت الله حائری جلسهای تشکیل دادند تا 240 طلبهی دستگیر شده را آزاد کنند و به واقعه پایان بدهند.