به گزارش مرکز آمار در سالهای 84 تا 91 متوسط اشتغال ایجاد شده، سالی 64 هزار شغل بود در حالی که طی سال 94 تا 95 تعداد 615 هزار شغل ایجاد شد.
به گزارش جی پلاس، چند دختر و پسر جوان دور یک میز بزرگ جمع شدهاند، روبهرویشان دفترهای کلاسور گذاشتهاند و بحث داغی در یکی از کلاسهای دانشکده علوم اجتماعی در دانشگاه تهران میانشان شکل گرفته است. یکی از پسرها میگوید:«من الان اگر دانشگاه نیایم، چه کار کنم؟ سال بعد که مدرک ارشدم را بگیرم، باز چه کار کنم؟ کارهای دانشجویی در طرحهای تحقیقاتی هست ولی پولی که برایشان میدهند، به اندازهای کم است که قبولش تحقیر است.»
استادی که در آستانه 60 سالگی به سر میبرد و تمام سالهای عمرش را در کنج دنج دانشگاه گذرانده است، از آن سوی میز میگوید:«درستش این است که دانشجو فقط درس بخواند، کار کردن شما خدمت نیست، خیانت است. ما هم این دورهها را گذراندهایم ولی حالا که شرایط کشور و اقتصاد ما طور دیگری است، شما هم نباید دلخوش به مدرکتان و دولت بمانید.»
در همین دانشکده، 4 سال پیش علی ربیعی پیش از آنکه به کرسی وزارت کار، تعاون و رفاه اجتماعی تکیه بزند، در گروه علوم ارتباطات اجتماعی مشغول تدریس بود. او یک سال بعد از تصدی سمت جدیدش برای شرکت در برنامهای به محل کار سابق خود برگشته بود و در جمعی خودمانی با چند دانشجویش گفته بود: «همین خودتان و فارغالتحصیلهای سالهای نزدیکتان را ببینید، چند سال دیگر شما هم از دانشگاه بیرون میآیید و به بازار کار اضافه میشوید. تا 8 سال دیگر، 10 میلیون نفر در بازار کار داریم که برایشان شغلی نیست و مسأله این دولت هم نیست. از سالهای قبل، برای این جمعیت فکری نشده و شرایط مناسب ایجاد نشده است. برای من که به این جایگاه آمده ام، این مسأله واقعاً بزرگترین نگرانیام است. هیچ کاری نیست که بشود انجام داد و در فکر انجامش نباشیم.»
حالا سه سال از آن روزها میگذرد و اشتغال به دغدغه اصلی سال جدید تبدیل شده است؛ مسألهای که فقط دولتی نیست و به توافق جمعی همه نهادها و همه مردم نیاز دارد. مسعود نیلی، مشاور اقتصادی رئیس جمهوری چند وقت پیش در گفتوگو با «ایران» درباره همین نیاز به وفاق جمعی گفته بود:«بنده معتقدم مهمترین مسأله کنونی مسأله اقتصادی است.
شاید اگر معیار اقتصاد را رها کنیم، رسیدن به وفاق، کار بسیار سختی باشد. اکنون نسبت به گذشته هزینه عدم وفاقمان بسیار بالاست. برای مثال یکی از این هزینهها مشکل اشتغال جوانان است. در مقام مقایسه هیچ وقت مشکل بیکاری را به اندازه امروز نداشتیم و اگر از این فرصت تاریخی که برای اشتغال به دست آمده است بدرستی استفاده نکنیم، هزینههای جبرانناپذیری برای ما در بر خواهد داشت.»
او ادامه میدهد: «اقتصاد نخ تسبیح است نه خود تسبیح. با این مؤلفه میشود گفتوگوها را برای رسیدن به وفاق جمعی آغاز کرد. ظرف ۱۰ سال گذشته حدود ۸ میلیون نفر به جمعیت کشور افزوده شدند. در حالی که حدود ۶۰۰ هزار نفر به شاغلین کشور اضافه شدهاند. حدود شش و نیم میلیون نفر که به جمعیت فعال و سن اشتغال رسیدند، اشتغالی برای آنها صورت نگرفت. آیا شما قبول دارید که این یک بمب ساعتی زیر نظام امنیتی و کلاً نظام سیاسی کشور است؟میشود بگویید چند کشور در دنیا بودند که این اتفاق برای آنها افتاده است و به همین روال عادی ادامه دادند؟»
پنجره جمعیتی توسعه تا سال 1430 باز است
بر اساس گزارش بانک جهانی، ایران در دسته کشورهای جوان جهان قرار میگیرد و 30.5 درصد از جمعیت کشور، جوان هستند. ایران از نظر ساختار سنی جمعیت در شرایطی قرارگرفته که جمعیتشناسان آن را با عبارت «پنجره جمعیتی» تبیین میکنند، ایران از سال 1385 در این وضعیت قرار گرفته که عنوان «هدیه جمعیتی» نیز برای آن استفاده میشود. این شرایط تا سال 1430 طول میکشد. در این دوران نسبت جمعیت در سنین فعالیت افزایش یافته و به حداکثر خود یعنی بالای 70 درصد میرسد.
در حال حاضر در کشور 71 درصد جمعیت در سنین فعالیت 64-15 سال قرار دارد. آنطور که کتابهای جمعیت شناسی گواهی میدهند، کشورهایی مانند چین و ژاپن درست زمانی که در این ساختار جمعیتی قرار گرفتند، توانستند به توسعه برسند اما بررسی آرشیو گزارشهای مرکز آمار نشان میدهد حداقل طی 10 سال گذشته که این پنجره جمعیتی رو به اقتصاد ایران باز شد، از آن خلاف جهت وزش نسیم توسعه استفاده شده است.
آمارهای رسمی نشان میدهد در زمانی که ادعا میشد 7 میلیون شغل ایجاد شده است، تنها سالانه 64 هزار نفر به جمعیت شاغل کشور اضافه شد. مسعود نیلی، اقتصاددانِ نام آشنا درباره این وضعیت میگوید: «از سال ۱۳۷۵ تا ۱۳۸۵ برای ۶۵۰ هزار نفر از جمعیت کشور شغل پیشبینی کرده بودیم. اگرچه این پیشبینی صحیح بود اما دولت از سال ۸۵ تا ۹۱ برای جمعیتی که به سن اشتغال رسیده بودند شغلی ایجاد نکرد. امروز متولدان دهه ۶۰ که جذب دانشگاهها شده و تحصیلکردههای بیکار هستند ۴۱ درصد از سهم بیکاران کل کشور را به خود اختصاص دادهاند. این گروه هنوز در ۳۵سالگی بیکار هستند که این مشکل ریشه در اشکالات اقتصادی و نبود برنامهریزی صحیح کارشناسان آماری در این حوزه دارد.»
جدیدترین گزارش مرکز آمار ایران نیز نشان میدهد در سال 95، 25 میلیون و 791 هزار نفر از جمعیت بالای 10 سال کشور، از نظر اقتصادی فعال بودهاند. از این میزان، سه میلیون و 200 هزار نفر بیکار هستند.
2 میلیون و 191 هزار نفر از آنها مرد و یک میلیون و 11 هزار نفرشان نیز زن هستند. بیشترین میزان بیکاری نیز مربوط به گروه سنی 15 تا 29 سال میشود که فارغالتحصیلان دانشگاهی نیز در میان آنها جای میگیرند. نرخ بیکاری در میان جوانان با 25.9 درصد دو برابر نرخ بیکاری عمومی کشور است. البته در این میان، زنهای جوان اوضاع نامناسب تری دارند و نرخ بیکاری شان 42.3 درصد است. به طور کلییک میلیون و 182 هزار نفر از جوانان 15 تا 29 سال، بیکار هستند.
بر اساس روایت مرکز آمار، طی سال گذشته، 615 هزار شغل ایجاد شده است اما به خاطر تعداد بالای بیکاران، این ایجاد اشتغال چندان به چشم نمیآید. در چنین شرایطی تأکید همه کارشناسان رسیدن به وفاق و همتی جمعی است؛ وفاقی که از خردترین سطوح مردمی برای خرید کالای تولید داخلی شروع میشود و به بالاترین مقامهای تصمیمگیری میرسد. مسعود نیلی، اقتصاددان و مشاور اقتصادی رئیس جمهوری با بیانی ساده و صریح چنین توضیح میدهد:«۵/ ۶ میلیون نفری که در 10 سال گذشته به جمعیت سن اشتغال کشور اضافه شدهاند الان کجا هستند؟ میگوید ۵ میلیون نفر از اینها در دانشگاهها هستند.
این جمعیت بعد از دانشگاه چه میشوند؟ فکر اینجای کار را کردهایم یا نه؟ راجع به ۲۰ سال دیگر صحبت نمیکنیم بلکه راجع به دو یا سه سال دیگر حرف میزنیم!چه تعداد در سال باید اشتغال ایجاد کنیم؟ مثلاً میگوییم ۶۰۰ هزار نفر باید سالانه شغل ایجاد کنیم. آن هم صرفاً برای اینکه شرایط را بتوانیم تحمل کنیم. این ۶۰۰ هزار نفر یعنی چقدر رشد اقتصادی؟
میگوییم حداقل ۶ درصد رشد اقتصادی. این ۶ درصد رشد اقتصادی چقدر منابع میخواهد؟ با حساب و کتاب به اعدادی مانند ۷۰۰ هزار میلیارد تومان در سال میرسیم. یعنی بالای ۴۰ درصد جیدیپی سرمایهگذاری نیاز داریم. با یک بررسی ساده میگوییم که هیچ کشوری تاکنون این میزان سرمایهگذاری را نداشته است. مسألهای که پیش میآید این است که چه باید کرد؟ میگوییم هر کاری که باید انجام دهیم و هرگونه تجهیز منابعی که لازم است صورت دهیم تا بتوانیم به نتیجه برسیم ولی باز هم کم میآید!»