ICO ها نوعی سرطان هستند!

​امروزه بسیاری از استارتاپ‌ها تمایل زیادی به جذب سرمایه از طریق ICO ها (عرضه اولیه سکه) نشان می‌دهند و تصور می‌کنند سود سرشاری از این طریق عایدشان به دست خواهند آورد. اما متأسفانه بسیاری از آنها بدون مطالعه و تحقیق کافی وارد این حوزه می‌شوند و مسلما پس از مدتی با شکست مواجه خواهند شد.

لینک کوتاه کپی شد

امروزه بسیاری از استارتاپ‌ها تمایل زیادی به جذب سرمایه از طریق ICO ها (عرضه اولیه سکه) نشان می‌دهند و تصور می‌کنند سود سرشاری از این طریق عایدشان به دست خواهند آورد. اما متأسفانه بسیاری از آنها بدون مطالعه و تحقیق کافی وارد این حوزه می‌شوند و مسلما پس از مدتی با شکست مواجه خواهند شد.

ورود به این حوزه ریسک‌ها و مخاطرات خاص خودش را به همراه دارد. به همین دلیل تصمیم گرفتیم در این مطلب، حقایقی را درباره‌ی ICO ها ارائه کنیم. در بخش اول این مطلب، توضیح خواهیم داد که ICO ها تلاش می‌کنند کدام مشکلات را حل کنند و بخش دوم به این مسئله اختصاص دارد که چگونه ICO ها طی تلاش برای حل این مشکلات، دردسرهای دیگری را ایجاد می‌کنند.

مشکل

عرضه اولیه سکه (ICO) معمولا برای حل ۴ مشکل موجود در بازار تلاش می‌کند، اما هیچ مسیر و هدف از پیش تعیین‌شده‌ای برای این کار ندارد. این ۴ مشکل به شرح زیر هستند:

مقررات دولتی

قوانین و مقررات که برای حفاظت از قشر ضعیف جامعه از سرمایه‌گذاری‌های پرمخاطره طراحی می‌شود، در نهایت فقط به نفع ثروتمندان تمام شده است.

[ICO ها نوعی سرطان هستند!]

دلیلش این است که این قوانین به افراد متمول جامعه اجازه می‌دهد در بسیاری از سرمایه‌گذاری‌های پرمنفعت شرکت کنند. از نظر دولت اگر شما کمتر از ۱ میلیارد دلار پول داشته باشید، سرمایه‌گذار معتبری نیستید و نمی‌توان به تصمیم‌گیری‌های مهم مالی‌تان اعتماد کرد.

دسترسی به نقدشوندگی

هدف بعدی ICO ایجاد امکان نقدشوندگی برای سرمایه‌گذاران اولیه است. هنگامی که در یک استارتاپ سرمایه‌گذاری می‌کنید، حتی در بهترین حالت ممکن است چند سال طول بکشد تا مبلغی هرچند ناچیز از سرمایه‌گذاری‌تان برگردد. دستیابی به سود در سرمایه‌گذاری خطرپذیر معمولا به زمان نیاز دارد و اغلب بیش از ۸ سال به طول می‌انجامد.

سرمایه‌گذاری بیشتر برای استارتاپ‌ها

شروع یک کسب‌وکار اصلا ساده نیست. ICO‌ ابزاری است که موجب ایجاد ارتباطات بیشتر بین سرمایه‌گذاران و استارتاپ‌ها می‌شود.

مشارکت در سوددهی پلتفرم‌ها [ICO ها نوعی سرطان هستند!]

کاربران پیشگام که سهمی در موفقیت یک شبکه‌ی اجتماعی مانند فیس بوک/ توییتر/ اینستاگرام/ واتس‌اپ/ رددیت و نظایر آنها داشتند، هیچ پاداش اضافی به‌خاطر کمک به آن شرکت برای دستیابی به موفقیت دریافت نمی‌کنند. ICO‌ امکان کسب سود از مشارکت اولیه را فراهم می‌سازد.

مشکل شماره‌ی ۱، یک مشکل واقعی است که بلاک چین نمی‌تواند آن را حل‌وفصل کند. مشکل شماره‌ی ۲، به دلایلی به وجود می‌آید که نگران‌کننده نیستند زیرا نیروهای بازار بدون ICO‌ به طور طبیعی آنها را برطرف می‌کنند. در نهایت، مشکل شماره‌ی ۳ و شماره‌ی ۴ مواردی هستند که بیشتر از آنکه راه‌حلی برای مشکلات پیشین باشند، خودشان باعث و بانی دردسرهای بیشتری می‌شوند.

قوانین دولتی

قوانین سرمایه‌گذاری در ایالات متحده واقعا عجیب و غریب است. از یک سو، خودِ دولت تبلیغاتی را در تلویزیون ارائه می‌کند که مردم را به خریدن بلیط‌های بخت‌آزمایی (لاتاری) تشویق می‌کند، اما از سوی دیگر سرمایه‌گذاری در فعالیت‌های پرخطر مانند سرمایه‌گذاری خطرپذیر را ممنوع می‌کند. این مقررات بسیار خودسرانه و ناکارامد هستند. همچنین دولت آمریکا قوانین سخت‌گیرانه‌ای را برای سرمایه‌گذاران خارجی که می‌خواهند در استارتاپ‌های آمریکایی سرمایه‌گذاری کنند در نظر می‌گیرد که فقط به خود آمریکایی‌ها ضرر می‌رساند. گفته می‌شود تنها راه‌حل این است که ایالات متحده این رویه را کنار بگذارد. خوشبختانه ICO ها ایده‌ی متفاوتی را به قانونگذاران ارائه کرده‌اند که با ذهنیت آنها که بر اساس «کنترل داشتن بر همه‌چیز» استوار است، سازگار نیست و ما اکنون می‌توانیم زیان ناشی از اِعمال اجبار به برخی شرکت‌های قانونی به سمت ICO ها را ببینیم.

[ICO ها نوعی سرطان هستند!]

صرف‌نظر از اینکه مقررات دولتی جهان را بهتر می‌کنند یا بدتر، ICO ها نمی‌توانند از این مقررات چشم‌پوشی کنند. ساتوشی ناکاموتو فقط به این دلیل بلاک چین را اختراع کرد (و تصمیم گرفت ناشناس بماند) که چیزی را به جهان عرضه کند که در برابر سانسور دولت و واسطه‌ها مقاوم باشد. ویژگی منحصربه‌فرد بیت کوین (برخلاف توکن‌های دیگر) این است که ماهیت آن به شدت غیرمتمرکز است. فقط در صورتی‌که توکن‌ها را از منبع کاملا ناشناس (که مدیران آن شناخته‌شده نباشند) و بدون حساب کاربری معتبر خریده باشید، دولت می‌تواند در صورت مشاهده‌ی هر گونه اقدامات خلاف قانون مانند عدم پیروی از مقررات امنیتی به آن منبع فشار وارد کند. پروژه‌ای که دولت آن را پیگیری می‌کند، باید منتظر ارزش توکن‌های خود باشد. اگر از بنیانگذاران لیبرتی رزرو (Liberty Reserve) بپرسید، به شما خواهند گفت که چه بر سر خودشان و سرمایه‌گذاران‌شان آمد. (توضیح: لیبرتی رزرو قدیم‌ترین و محبوب‌‌ترین صرافی متمرکز ارز دیجیتال دنیا در کاستاریکا بود که به علت فشارهای ایالات متحده در سال ۲۰۱۳ تعطیل شد.)

استفاده از بلاک چین بدون مقاوم‌سازی آن در برابر سانسور عملا کارایی چندانی ندارد.

بازگشت سرمایه

اغلب سرمایه‌گذاری‌های خطرپذیر غیرمعمول به نظر می‌رسند. دلیلش این است که حتی موفق‌ترین آنها اغلب تا چندین سال برای سرمایه‌گذاران‌شان سودی به همراه ندارند و این افراد باید مدت‌ها منتظر بمانند تا مقداری از سرمایه‌شان برگردد.

اما مشکل کجاست؟ واقعیت این است که راه‌اندازی یک شرکت میلیارد دلاری مسئولیت بزرگی است و سرمایه‌گذاران (و نیز کارکنان) اگر می‌خواهند به اهداف بلندپروازانه‌ی خودشان برسند، باید تحمل داشته باشند و چشم‌انداز طولانی‌مدتی را برای آن ترسیم کنند.

آیا حاضرید سهام شرکتی را بخرید که مدیر ارشد آن سهامش را به شکل سهل‌انگارانه به فروش می‌رساند؟

[ICO ها نوعی سرطان هستند!]

یکی از اصول مهم در ساختارهای سرمایه‌گذاری این است که منافع طرف‌های مختلف در نظر گرفته شود تا به این ترتیب از سوءاستفاده‌های احتمالی جلوگیری شود. معمولا، کارمندان داخلی (و نیز سرمایه‌گذاران اولیه) برای فروش فوری سهام‌شان قبل یا بعد از یک عرضه‌ی عمومی اولیه با محدودیت مواجه هستند. این رویکرد سبب می‌شود سرمایه‌گذاران برون‌سازمانی نیز در این میان اهمیت یابند.

بااین‌حال روش‌هایی دیگر هم برای نقد کردن سهام خریداری شده وجود دارد. فرد ویلسون (یکی از سرمایه‌گذاران خطرپذیر مشهور) از شرکت Union Square Ventures شرح می‌دهد که چگونه شرکت‌شان سهام را در توییتر و تعدادی از شرکت‌های دیگر درست پیش از عرضه‌ی عمومی اولیه‌ی آنها فروخت:

ما همین کار را در بسیاری از موقعیت‌های دیگر مانند زینگا، لندینگ کلاب، مونگو دی بی و تعدادی از سرمایه‌گذاری‌های دیگر انجام داده‌ایم. ما معمولا به دنبال این هستیم که ۱۰ تا ۳۰ درصد از سهام‌مان را در مرحله‌ی پیش از عرضه‌ی عمومی اولیه‌ی به فروش برسانیم. این کار به ما کمک می‌کند همزمان با کاهش ریسکِ کل سرمایه‌گذاری صورت گرفته از سوی ما، موقعیت نسبی‌مان را نیز حفظ کنیم.

سرمایه‌گذاری بیشتر برای استارتاپ‌ها

شاید جذب میلیون‌ها دلار سرمایه از سرمایه‌گذارانِ سراسر جهان برای استارتاپ‌ها عالی به نظر برسد، اما آیا باید تمام مشکلات موجود در این زمینه را به حساب عرضه اولیه سکه (ICO) بگذاریم؟

تجربه نشان داده است که هر قدر پول و سرمایه بیشتری وارد یک حوزه شود (که برای بنیانگذاران آن کسب‌وکار نیز جذاب‌تر باشد)، هزینه راه‌اندازی کسب‌وکار در آن حوزه نیز به همان میزان افزایش می‌یابد.

[ICO ها نوعی سرطان هستند!]

جذب سرمایه در دنیای استارتاپی شیوه‌های خاص خود را دارد. البته برخی در این میان هستند که فکر می‌کنند جذب سرمایه از طریق عرضه اولیه سکه (ICO) به مراتب ساده‌تر از متقاعد کردن سرمایه‌گذاران خطرپذیر برای انجام این کار است.

پیش از آنکه بگویید توکن‌ها می‌توانند صنعت سرمایه‌گذاری خطرپذیر را دور بزنند و شرایطی را فراهم کنند تا برخی افراد از افراد دیگر پشتیبانی کنند، این نکته مهم را باید در نظر بگیرید که معمولا دسته کوچکی از سرمایه‌گذاران خطرپذیر، نقشی فعال و گسترده در عرضه اولیه سکه (ICO) دارند.

یک استثنای مهم در این میان، استارتاپ‌های غیرآمریکایی هستند. این استارتاپ‌ها از دیرباز نتوانسته‌اند حضور چندان موفقی در بازار جذب سرمایه اولیه داشته باشند، چرا که بیشترین تعداد سرمایه‌گذاران و زیرساخت استارتاپ تاکنون در اختیار ایالات متحده بوده است. سرسخت‌ترین بنیانگذاران همیشه با حضور در کشورهای مختلف، شانس موفقیت خود را افزایش دهند. البته احتمالا این موضوع همیشگی نخواهد بود. با این حال باز هم به نظر می‌رسد خرید سهام یک شرکت بهتر از خرید توکن‌های آن باشد.

مشارکت در سوددهی پلتفرم‌ها

در کسب‌وکاری که اثر شبکه‌ای قوی دارد، استفاده از توکن‌های کاربردی می‌تواند به گروهی از کاربران انگیزه بدهد تا با تبلیغ یک پلتفرم به رشد و توسعه‌ی آن کمک کنند. (توضیح: اثر شبکه‌ای به این معناست که افزایش تعداد کاربران به افزایش درآمد و سود شرکت می‌انجامد). کاملا مشخص است چرا تقریبا همه‌ی شرکت‌هایی که دامنه فعالیت‌شان عمومی است، طرح خرید سهام توسط کارمندان خود را اجرا می‌کنند. توکن‌های کاربردی همین مدل را به جای کارمندان به مشتریان (با منافعی متفاوت) تعمیم داده‌اند.

نگاهی دقیق‌تر به این توکن‌ها نشان می‌دهد هیچ دلیل منطقی برای کسب درآمد با آنها در درازمدت وجود ندارد:

۱- بسیاری از شرکت‌ها در واقع پلتفرم‌های با اثر شبکه‌ای قوی نیستند. بنابراین ارزشی که کاربران پیشگام‌شان به آنها می‌دهند به معنای مالکیت آنها در شرکت نیست. به خاطر داشته باشید وقتی کاربرانی که داوطلبانه ثبت‌نام می‌کنند (و در برخی موارد بابت امتیازشان پول می‌پردازند) به این معناست که به خاطر مزایای این خدمات ثبت‌نام کرده‌اند.

۲- اگر مدل کسب‌وکاری که توکن کاربردی بر اساس آن ساخته شده است بر اساس پیش‌بینی پیش نرود، تغییر یا تنظیم آن مدل کسب‌وکار بسیار مشکل است. زیرا مسلما ذی‌نفعان راضی به تغییر اصول اقتصادی که با آن توافق کرده‌اند نخواهند شد. به عنوان نمونه، اگر یک استارتاپ تصمیم بگیرد محصول دیگری (که ارتباط معناداری برای آن توکن‌ها ندارد) را تولید کند، باید پاسخگوی همه‌ی ذی‌نفعان خود باشد. با این کار ارزش توکن‌های شرکت نیز سقوط خواهد کرد.

۳- طراحی یک پروتکل ارز دیجیتال بسیار پیچیده است و ارتباط چندانی با مباحث فنی راه‌اندازی یک شرکت ندارد. تقریبا فقط ۱۰۰۰ نفر در سراسر جهان می‌توانند چنین پروتکلی را طراحی کنند. فقط کافی است بدانید چه مسائل مهمی را در طراحی آن باید در نظر گرفت تا به عمق ماجرا پی ببرید. امنیت، نحوه ارتباط میان گره‌های شبکه، مقیاس‌پذیری، اثبات انجام کار / سهام / ظرفیت / اجماع، مطابقت با قانون و ثبات شبکه فقط برخی از این مسایل هستند که باید مد نظر قرار گیرند.

۴- در حال حاضر روش‌های مؤثر متعددی برای پاداش‌دهی و انگیزه دادن به کاربران اولیه وجود دارد. به عنوان مثال داشتن یک نام کاربری کوتاه در توییتر یک مزیت بزرگ برای کاربران اولیه‌ی توییتر بود. همچنین شرکت‌های نوپای ارائه‌دهنده‌ی خدمات پولی نیز می‌توانند طرح‌های پولی خود را با قیمتی پایین‌تر و برای مدتی طولانی‌تر به کاربران اولیه‌ی خود عرضه کنند. بسیاری از استارتاپ‌ها یک لیست انتظار دارند و پاداش‌هایی را به سودمندترین کاربران خود (مثلا کسانی که بیشتر از بقیه به اشتراک‌گذاری استارتاپ مورد نظر در شبکه‌های اجتماعی پرداخته‌اند) اختصاص می‌دهند.

۵- پول در اصل برای این به وجود آمد که نیازهایی را که از طریق دادوستد کالا به کالا نمی‌توانستیم انجام بدهیم برطرف کند. درخواست از مشتریان برای خرید توکن‌ها به منظور استفاده از خدمات‌تان مانع بزرگی در برابر پذیرش جریان اصلی بازار است.

۶- این موضوع سبب می‌شود نتوانیم به راحتی جایگاه ارزش را دریابیم. آیا مشتریان شما محصولات شما را به این دلیل استفاده می‌کنند که به آن علاقه دارند (و بنابراین تمایل دارند برای آن پول پرداخت کنند) یا اینکه امیدوارند هر کس دیگری از آن استفاده خواهد کرد و توکن‌های آنها ارزشمند خواهد شد؟ اگر حالت اول درست باشد، زمینه‌ای برای شکل‌گیری یک شرکت باثبات خواهد بود. اما حالت دوم صرفا موجب شکل‌گیری انبوهی از انتظارات نادرست و رشد بی‌ثبات می‌شود. توکن‌ها ممکن است بنیانگذاران را از مسیر درست منحرف کرده و توجه آنها را به مشتریان غیرواقعی معطوف کنند.

راه حل

[ICO ها نوعی سرطان هستند!] حتی اگر ICO‌ بتواند این مشکلات را حل کند، باز هم خودش مشکلات اساسی به وجود می‌آورد که شرایط را بدتر از قبل می‌کند. شش مشکل اساسی آن به شرح زیر هستند:

عدم پشتیبانی واقعی از سرمایه‌گذار

[ICO ها نوعی سرطان هستند!]

ICO‌ استانداردهای حمایت از سرمایه‌گذار که ده‌ها سال است سرمایه‌گذاران خطرپذیر از آن برخوردارند را ندارد. استانداردهایی مانند برنامه‌های چهارساله‌ی واگذاری سهام، تأیید هیئت‌مدیره برای حقوق‌ها / هزینه‌های کلان، ممنوعیت برای تجارت سرمایه‌گذاران داخلی و حسابرسی مالی در حوزه‌ی ICO‌ مسائلی هستند که عملا به آنها توجهی نشده است.

این که یک بنیانگذار ممکن است به سرعت پول سرمایه‌گذارانش را از دست بدهد، سرمایه‌گذاران کارکشته را می‌ترساند، اما این امر برای افراد متقلب جذاب است. واقعا شگفت‌آور است که چه تعداد از فروشندگانِ توکن این را مسئله‌ی مهمی نمی‌دانند. ویتالیک بوترین در هنگام عرضه‌ی اولیه‌ی اتریوم گفت:

نمی‌توانستیم اولویت نقدینگی را از همان ابتدا تضمین کنیم و به همین دلیل تصمیم گرفتیم اگر همه‌چیز خوب پیش رفت این موضوع را در نظر بگیریم.

این دقیقا مانند این است که بگویید «من نمی‌توانم قول بدهم که استارتاپ‌مان موفق خواهد شد. بنابراین اگر موفق نشدیم نه تنها نمی‌توانم پولی را که از دست داده‌ام به شما برگردانم، هر چه را از پولتان باقی مانده است را نیز نمی‌توانم پس بدهم. بعدا درباره‌ی این موضوع تصمیم خواهم گرفت».

مشوق‌های نامتناسب برای شرکت

[ICO ها نوعی سرطان هستند!]

طراحی ICO‌ به این منظور است که اولین سرمایه‌گذاری بزرگ آخرین آنها هم باشد. این بدان معناست که در ابتدا تا جایی که می‌توانید پول زیادی جذب می‌کنید، اما پس از آن اگر باز هم به پول بیشتری نیاز داشته باشید دیگر امکان‌پذیر نخواهد بود چرا که بازار تحریم‌تان خواهد کرد. شاید به نظر غیرعادی برسد؛ اما جذب مقدار زیادی سرمایه بدون تشخیص نیاز بازار به محصول، یک مشکل بزرگ است که می‌تواند شرکت‌ها را نابود کند. این اتفاق در استارتاپ‌های سنتی و توکن‌های کاربردی نادر است. زیرا استارتاپ‌های سنتی معمولا به پول بیشتری در آینده نیاز پیدا نمی‌کنند و در مورد توکن کاربردی می‌توان گفت تغییر مسیر آن در آینده بسیار دشوار است و بنابراین این موضوع در آن رخ نمی‌دهد.

عدم وجود سرمایه‌گذاری واقعی

[ICO ها نوعی سرطان هستند!]

سهام در حقیقت مطالبه‌ی سود یک شرکت و توانایی آن برای مدیریت استخدام / اخراج به منظور بهبود جریان نقدی است. دارندگان توکن از تمام حقوق‌شان چشم‌پوشی می‌کنند. واقعا تعجب‌آور است که چرا مردم برای سرمایه‌گذاری در توکن سر و دست می‌شکنند. حتی اگر منتشرکنندگان توکن با صراحت اعلام کنند که این توکن ارزش چندانی ندارد، انتظار افزایش قیمت در آینده را نداشته باشید و حق هیچ ادعایی درباره‌ی جریان نقدی/دارایی شرکت و نظایر آن را ندارید، باز هم مردم این کار را انجام می‌دهند.

مقررات بسیار پیچیده و ایجاد اختلال در عملکرد

[ICO ها نوعی سرطان هستند!]

حتی اگر به حوزه‌ی فعالیت یک شرکت علاقه داشته باشید، باز هم ICO ارتباط چندانی با این علاقه ندارد. یک استارتاپ برای ایجاد یک کسب‌وکار موفق نه تنها به عملیات متهورانه نیاز دارد، بلکه ملزم به رعایت قوانین امنیتی پیچیده، روابط بانکی، مدیریت کلید خصوصی، مشارکت با سامانه‌های پرداخت، آموزش کاربران، نرم‌افزار حسابرسی ارز دیجیتال، مواضع قانونی پیچیده، برنامه‌های تورم، پروتکل‌های دولتی و نظایر آن نیز هست.

ناسازگاری اساسی با نظام حقوقی

[ICO ها نوعی سرطان هستند!]

با اینکه شعار «رمزنگاری یک قانون است» در جامعه‌ی اتریوم از محبوبیت زیادی برخوردار است، این شعار در دنیای دارایی‌های متمرکز (و مسلما قابل سانسور) چندان به ICO‌  قابل تعمیم نیست. چرا که ماهیت این دارایی‌ها حول شرکت / مؤسسات غیرانتفاعی‌شان و نیز بنیانگذاران متمرکز است. به عنوان نمونه، هنگامی که یک تراکنش به قوانین قضایی نیاز دارد تا به عقب برگردد، بلاک چین چه کار می‌تواند بکند؟ (شاید یکی از طرفین با وجود داشتن کلید خصوصی‌اش مجوز مناسب برای انجام آن تراکنش را نداشته باشد یا اینکه درآمد آن از اموال سرقتی حاصل شده باشد.)

مراجع قضایی همیشه قادر خواهند بود از طریق ابزارهای قانونی مانند بستن حساب‌های بانکی، تصرف دارایی‌های فیزیکی و / یا دستگیری مدیران مسئول بر بلاک چین غلبه کنند. در واقع شرکت‌هایی که ICO دارند نیز در نهایت با این تناقض روبرو می‌شوند.

مدیریت کلید خصوصی واقعا دشوار است

[ICO ها نوعی سرطان هستند!]

برآورد نشان می‌دهد ۱% از تمام ارزهای دیجیتال هر سال به دلیل مدیریت نامناسب کلید خصوصی از بین می‌روند و در سایر موارد هم خدمات آنها نسبت به خدمات وب سنتی چنان افتضاح است که کاربر با تجربه‌ی منفی روبه‌رو می‌شود. درباره‌ی بیت کوین این به معنای نیاز به کاربران واقعی است تا بتواند کلیدهای خصوصی‌شان را مدیریت کند، زیرا این تنها روشی است که کاربران می‌توانند به شکل الگوریتمی مالکیت‌شان را نسبت به بیت کوین‌ها به شبکه ثابت کنند (که برای مقاومت در برابر سانسور ضروری است). در مورد نهادهای به شدت متمرکز، هیچ دلیلی برای تحمیل این هزینه تحت عنوان تمرکززدایی وجود ندارد؛ زیرا ماهیت این نهادها به‌گونه‌ای است که نمی‌توانند غیرمتمرکز باشند.

آیا واقعا می‌ارزد؟

راه‌اندازی یک شرکت هرگز تا این اندازه ارزان و ساده نبوده است و جذب سرمایه از طریق ابزارهای سنتی این روزها برای کارآفرینان بسیار آسان است. اگر به فکر انجام ICO‌  هستید، باید به دقت آن را بررسی کنید و از خودتان بپرسید چرا این کار باید برای ذی‌نفعان بسیار مهم باشد. وارن بافت می‌گوید:

۲۰ سال طول می‌کشد تا شهرت کسب کنید، اما ۵ دقیقه برای خراب کردن آن کافی است. اگر در مورد آن فکر کنید، کارها را به شکل متفاوتی انجام خواهید داد.

کلام آخر

مشکل اینجاست که منتشرکنندگان توکن می‌گویند از «فناوری انقلابی بلاک چین» استفاده می‌کنند و به همین دلیل تازه‌واردان فکر می‌کنند اینها را می‌توان از نظر قانونی با بیت کوین مقایسه کرد. بیت کوین از همان اولین روزهای شروع فعالیتش فروشندگان متقلب و فریبکار را به خود جلب کرده است، اما توکن‌ها حجم زیادی از انواع بازاریابی چندسطحی (multi-level-marketing) را تقریبا با هر رویداد بلاک چین به ارمغان آورده‌اند.

هنگامی‌که این توکن‌ها بی‌تردید میلیاردها دلار ارزش سرمایه‌گذاران خودشان را از بین می‌برند (در حالی‌که بنیانگذاران آنها ثروتمند می‌شوند) مردم خشمگین به دنبال کسی می‌گردند که او را سرزنش کنند و عواقب ناخوشایند این موضوع دامنگیر بیت کوین می‌شود. بیت کوین اولین و بهترین ذخیره‌ساز اینترنتی ارزش است که قابلیت مقاومت در برابر سانسور را دارد و توانایی فوق‌العاده‌ای برای جهان از طریق کمک به افراد برای کسب مجدد مجوزهای مالی خودشان را نیز دارد. بیت کوین شبیه این توکن‌های ICO نیست.

منبع: medium

دیدگاه تان را بنویسید