با گذشت سالی دیگر در دنیای ارزهای دیجیتال، تصمیم گرفتم پیرامون «وضعیت ارزهای دیجیتال» و پیشبینیهایی که داشتم، به سرمایهگذاران و دوستان نزدیکم ایمیلی بنویسم. هر چه بیشتر میگذشت، این مقاله نیز به یک مطلب طولانی و مفصلتر تبدیل میشد.
در اینجا لازم میبینم چند نکته را یادآور شوم:
این نوشته دربرگیرنده مسائل متنوعی بوده و کاملاً مشخص است که دیدگاه متعصبانه من نیز در آن دخیل است؛ از این رو به هیچ وجه نباید آن را مقالهای با اعتبار علمی دانست. پس بهتر است ایراد بیجا از آن نگیرید.
زمانی که نوبت به پیشبینیهایم میرسد، سعی میکنم تا جایی که امکان دارد دقیق باشم (این را مدیون شیوهای هستم که slatestarcodex از آن بهره گرفته). از طرفی صحت تمام پیشبینیهای من قابل سنجش نیست. برخی از آنها به وقوع نخواهند پیوست و بسیاری نیز احتمالاً در جهت عکس اتفاق خواهند افتاد. از نظر من این اشکالی ندارد.
در صورتی که مشخص نکرده باشم، در نظر داشته باشید که معیار من برای «در حال مرگ» تلقیکردن یک پروژه که به صورت فعال معامله میشود و نقدینگی دارد، دو مورد خواهد بود. اولاً اینکه حجم معاملات آن از ۱۰۰ هزار دلار کمتر شود یا حجم بازارش زیر ۲۰ میلیون دلار باشد. ثانیاً اینکه در مراحل اولیه توسعه رها شده باشد. هرکدام از اینها برای «در حال مرگ» دانستن یک پروژه کافی است.
بیت کوین هیچ یک از پیشبینیها بر اساس قاعده یا اصول کلی انجام نشده است. در بسیاری از موارد تنها مطرح شدن دورهای محصولات یا رویکردهایشان را اساساً مشکل دار دیدهام. به هر حال، این هم به نوبه خود تلاشی برای توصیف چشماندازی از سال ۲۰۱۹ خواهد بود.
به نظرم شبکه لایتنینگ پس از شروع به کار قدرتمندانه در سال ۲۰۱۸، رشد خود را در سال ۲۰۱۹ نیز ادامه خواهد داد. طبق پیشبینی من تعداد نودهای کانالدار لایتنینگ که تعداد آنها در حال حاضر نزدیک به ۲,۱۰۰ عدد است، به دلیل افزایش سختافزارهای موردنیاز یک نود و راهحلهای هاستینگ مانند Nodl.it و Casa Node و همچنین گسترش آسان واسطهای گرافیکی (GUIs) مانند نود لانچر پیر ریچارد، به بیش از ۱۰ هزار عدد میرسد. (۶۰ درصد اطمینان) پیشبینی دیگر من افزایش ظرفیت شبکه از ۲ میلیون دلار به بیش از ۲۵ میلیون دلار است. دلیل آن نیز بالا بردن بیشینه محدودیت کانالها، کانالهای تامین شده از دوسو و مسائل دیگر است. (۷۵درصد اطمینان)
از آنجایی که معتقدم پایداری و امنیت شبکه طی سال ۲۰۱۹ افزایش مییابد، دستکم یک صرافی بزرگ به قطب شبکه لایتنینگ برای کاربرانش تبدیل خواهد شد. (۵۰ درصد اطمینان) در صورتی که این اتفاق بیافتد، من بایننس (به دلیل سرعت ترقی و محصولات متنوع آنها) یا کوینبیس (که بر روی مقبولیت و کاربردپذیری ارزهای دیجیتال تمرکز کرده) را پیشگام این حرکت میدانم. همچنین درباره برنامه کشاپ نیز هیجانزدهام. چرا که آنها کسبوکارهایی هستند که بیت کوین را درک کردهاند. دوم اینکه جک دورسی بیت کوین را مسیری برای فراگیری مالی میداند و سوم اینکه او در سال ۲۰۱۸ در آزمایشگاههای لایتنینگ سرمایهگذاری کرده است.
یک پیادهسازی برای امضاهای شنور (Schnorr signature) که پیتر ویل پیشنویس BIP (طرح بهبود بیت کوین) آن را در ماه جولای ارائه داد، راهش را در انتهای سال ۲۰۱۹ توسط سافتفورکی به سوی پروتکل بیت کوین باز خواهد کرد که کمتر از ۵ درصد نودها آن را به کار خواهند گرفت. (۷۵ درصد اطمینان)
نوسان اندک و قیمتهای پایین همیشه ترولهای نگران و مردمی را جذب میکند که عقیده دارند میتوانند بیت کوین را به شکل بهتری تغییر دهند. در دوسال گذشته، بیت کوین شاهد فورکهای زیادی بوده که کد اصلی آن تغییر یافته اما مدل پرداخت بیت کوین (UTXO) دستنخورده باقی مانده است. در سال ۲۰۱۹ انتظار چیز دیگری را دارم: فورکهایی که فناوری در آنها دست نخورده باقی مانده (تا با تغییرات بالادستی در آینده ادغام شوند) و سیاست پولی یا همان مدل UTXO اصلاح شده است. برای نمونه میتوان به فورک زیکلاسیک از زیکش اشاره کرد که در آن پاداش موسسان حذف شده بود. پیشبینی میکنم که در سال ۲۰۱۹، شاهد یک طرح پیشنهادی فورک بزرگ از سوی توسعهدهندگان بیت کوین در راستای تثبیت کارمزدهای شبکه با بازطراحی بیت کوین ارائه شده توسط ساتوشی (که نام آن به نظرم چیزی شبیه به «Bitcoin Freedom» است) باشیم یا اینکه مقدار قابل پیشبینی با تورم پایین، به نفع بازار آزاد کارمزدها اضافه شود. (۵۰ درصد اطمینان)
سال ۲۰۱۸ برای پژوهشهای در زمینه حریم شخصی و تعویضپذیری بیت کوین سال بزرگی بود. در سه ماهه اول سال، شاهد طرحهای پیشنهادی تپروت (Taproot) و گرفتروت (Graftroot) از سوی گریگوری مکسول بودیم. پیشنویس طرح بهبود بیت کوین برای پروتکل دندلیون (Dandelion) در ماه می ارائه و مسیر تازهای برای بروزرسانی سافت فورک امضایهای مبتنی بر شنور یافت شد. تا اواخر سال ۲۰۱۹، نقشهراه واضح و تقریباً خوبی برای مسئله تعویضپذیری و محرمانگی بیت کوین درمیان برخی بدهبستانهای معنادار (از جمله سرعت، سطح اطمینان و غیره) در لایه اصلی وجود خواهد داشت. (۵۰ درصد اطمینان)
اتریوم سال ۲۰۱۸ پروژههای امیدوارکننده زیادی در کنار و یا بر روی لایتنینگ شکل گرفت. انتظار دارم در سال ۲۰۱۹، تجربه کاربری (UX) نیز برای توسعهدهندگانی که بر روی بیت کوین کار میکنند، به طور چشمگیری بهبود پیدا کند. این شامل استفاده از Wrapperهای جاوا اسکریپت در محیط ترافلمانند وب ۳، خدمات میزبانی نود، مستندسازیهای (داکیومنتیشن) غنیتر، آموزشها و غیره خواهد بود که درباره آن هیجانزدهام.
چینسیف سیستمز (ChainSafe Systems)؛ که بر روی یک پیادهسازی جاوا اسکریپت به نام لودستار (Lodestar) کار میکنند.تیم ۵۰ نفره از کانسنسیس به نام پگاسیس (PegaSys)، که یک پیادهسازی در سطح سازمانی بر روی جاوا را مدنظر قرار دادهاند.گروه مستقلی به نام هارمونی که بر روی یک پیادهسازی جاوا که مبتنی بر کلاینت اصلی اتریومجی است، کار میکنند.پریتی تکنالجیز (Parity Technologies)؛ که در حال ساخت نسخه دوم اتریوم بر روی Rust است.پریزماتیک لبز (Prysmatic Labs)؛ که در حال طراحی نسخه کلاینت را با زبان گو (Go) است. (اخیرا نیز رائول جردن اعلام کرده که آزمایش کامل این نسخه انجام شده است)سیگما پرایم که در حال ساخت نسخه دوم کلاینت در Rust است.استاتوس (Status)؛ که سازنده نرمافزار پیامرسان مبتنی بر اتریوم است که اولین کلاینت بومی گوشی را با زبان نیم (Nim) پیاده کرد.ترینیتی، که تیم همیشه مورد حمایت بنیاد اتریوم است و کلاینتی را به زبان پایتون میسازد. سال ۲۰۱۸ اتفاق بزرگی در زمینه پژوهشی اثبات سهام با ارائه EIP شماره ۱۰۱۱ در ماه ژوئن افتاد؛ ایده استفاده ترکیبی از اثبات سهام و اثبات کار (hybrid PoW/PoS) برای رسیدن به یک سازوکار خالص مبتنی بر اثبات سهام، تقریباً دور انداخته شد. گام بزرگ بعدی اتریوم که شسپر (ترکیب کسپر و شاردینگ) نام داشت و به سرنیتی (اتریوم ۲) تغییرنام داد، از ۶ فاز مختلف تشکیل شده که برای انجام آن چندین سال در نظر گرفته شده است. هماکنون ۸ تیم توسعه در حال کار بر روی پیادهسازیهای مستقلی هستند که شامل این موارد است:
علیرغم برخی عدم موفقیتها و تغییرات در نقشه راه اتریوم ۲، به نظرم فاز اول تغییرات در سه ماهه آخر سال ۲۰۱۹ رخ خواهد داد. (۷۰ درصد اطمینان)
یک سال کار کردن بیوقفه بر روی این پروژهبهبود تجربه کاربری برای کلاینتهاافزایش آگاهی درباره برندتقاضای موجود برای بازارهای پیشبینییکپارچهسازی با ارزهای دیجیتال باثباتبازار گردانی و فراهم بهتر نقدینگی آئوگر (Augur) که بسیاری منتظر راهاندازی آن بودند، به نظر میرسد تا حدودی (خارج از بازارهای نوظهور پیشبینی انتخاباتی) توجهات را به سوی خود جلب کرده است. احتمالا مقدار مبالغ پیشبینی شده در این برنامه غیرمتمرکز پرسروصدای سال ۲۰۱۹ ، از ۱.۵ تا ۲ میلیون دلار تا بیش از ۱۰ میلیون دلار افزایش یابد. (۷۰ درصد اطمینان) نظر مثبت من در این باره به خاطر ۶ دلیل زیر است:
روایت ارزهای دیجیتال کلکسیونی که در نیمه اول سال ۲۰۱۸ سروصدا کرد و بطوریکه در ماه مارس ۱۲ میلیون دلار برای بازی کریپتوکیتیز صرف شد، علیرغم باقی ماندن علاقه به مبادله آیتمهای داخل بازی، توجهات را نسبت به خود از دست خواهد داد. در حالی که این توکنهای کلکسیونی به نظر جالب میرسند، اما حس راهحلی را دارند که به دنبال مشکل است. مورد پذیرش گیمرها واقع شدن نیز از آنجا که شرکتها علاقه ندارند انحصار خود را به هم بزنند، بیشتر به یک نقشه خیالی میماند. به نظرم بازیهای شبیه به کریپتوکیتیز که در ۲۰۱۸ پدیدار شدند و سرمایه زیادی ندارند، سال آینده تعطیل خواهند شد. (۸۵ درصد اطمینان)
علیرغم هایپی که در سال جدید نیز ادامه خواهد یافت، پذیرش از سوی مشتریان برای صرافیهای غیرمتمرکز (DEX) بیش از این به تأخیر خواهد افتاد. افرادی که به زیرواکس (۰x) باور دارند و از نظر آنها بهترین پروتکل برای ایجاد صرافیهای غیرمتمرکز است، باید توجه کنند که حجم معاملات در بیشتر روزهای ۲۰۱۸ کمتر از ۲ میلیون دلار بوده است. پیشبینی میکنم که مجموع حجم معاملات انجام شده بر روی زیرو اکس در دسامبر ۲۰۱۹، با حجم معاملات یک روز کوینبیس برابری کند. (۹۰ درصد اطمینان) بزرگترین مشکل پیشروی پذیرش صرافیهای غیرمتمرکز در ۲۰۱۸ این بود که کاربر هدف بر روی آن مشخص نبود.
در حالی که معامله بدون سرویسهای نگهداری کیف پول مانند یک موهبت به نظر میرسد اما در طرف مقابل میتواند به برخی مشکلات اعم از سرعت پایین پیداکردن سفارش و تطبیق آن، پیشدستی در معامله، حریم خصوصی ضعیف، دشواریهای حسابداری و غیره موجب شود. محصولی که حتی بدون در نظر گرفتن منحنی تجربه کاربری برای سرمایهگذاران نهادی جالب نیست. هرچند ماندگاری محصول به دلیل مشارکت سرمایهگذاران خرد در بلندمدت موردی است که باید بررسی شود. علاوه بر آن، بسیاری از پروتکلهای صرافی غیرمتمرکز مبتنی بر مدل توکنهای کارمزد (به عنوان نمونه ۰x)، دچار فورک خواهند شد. از این جهت عقیده دارم که موج خروشانی برای حرکت به سوی مبادلات بین زنجیرهای و گزینههای معامله، بدون نیاز به سرویسهای نگهداری عاری از توکن شکل خواهد گرفت.
بسیاری از پروژههای برجسته نوید انواع جدیدی از بازارها را دادند؛ برای مثال بازار محاسبه یا ذخیرهسازی از جمله این موارد بود. همراه با ظهور توکنهای کاربردی، تقاضا برای راهحلهای پیشرو نابودشده به نظر میرسد؛ چرا که اولاً آیا تقاضا برای سانسورناپذیری به اندازه کافی متقاعدکننده است که افزایش هزینهها نسبت به گزینههای متمرکز را توجیه کند و ثانیاً هر کدام از بازارهای جدید به اندازه کافی رشد خواهد کرد که به مقیاس لازم برای مقبولیت دست یابد. قابل توجه است که هیچ یک از بازارهای غیرمتمرکز شکل گرفته تهدیدی برای AWS، مایکروسافت، دراپباکس و غیره محسوب نمیشود.
احتمال میدهم که جواب سنگینی از سوی ماینرهای در بند اتریوم با ارائه هاردفورک ادامهداری، مشاهده کنیم. (۶۰ درصد اطمینان) نقشه راه اتریوم در حال حاضر نیز با ماینرها سر جنگ و دعوا دارد. هارد فورک قسطنطنیه که برای ماه فوریه برنامه ریزی شده، پاداش بلاک را از ۳ اتر به ۲ اتر کاهش میدهد و این ماینرهایی که در مرز سودآوری هستند را کنار میگذارد. در حالی که کاهش عرضه یک اتفاق مثبت تلقی میشود، این بروزرسانی در کوتاه مدت موجب تقویتبخشی به دیدگاه نزولی میشود؛ هر چند اگر هزینه آینده در محاسبات فعلی وارد نشده باشد.
توکنهای دولتی بیش از پیش جذابیت خود را از دست خواهند داد. برای من آنها انگیزههای به اشتباه هدایتشدهای هستند که حس نگهدارندگان توکنی را القا میکنند که یا حول ساختارهای قدرت موجود شکل گرفتهاند و در تصمیمات آتی پروتکل از جمله طراحی حق مشرفیت نقش اساسی را ایفا میکنند، یا اینکه برای افزایش ارزش توکن بیشتر تلاش میکنند تا چیزی که به عنوان هدف مشخص شده است. هیجان شکل گرفته پیرامون توکنهای کاربردی (با این سری تفکرات که مثلاً نیازی نیست نگران حق مشرفیت باشیم و تنها باید چیزی را بسازیم که ارزش حاکمیت داشته باشد) محصول جانبی بازار صعودی ارزهای دیجیتال بود و گواهی بر یک شک و تردید معنادار در سال ۲۰۱۹ خواهد بود. (۶۰ درصد اطمینان)
آنچه از شواهد برمیآید، گروه مالی غیرمتمرکز که به دیفای (DeFi) یا Open Finance نیز معروف است و بخش بزرگی از سرگذشت اتریوم را در ۲۰۱۸ تشکیل داد، ناخواسته در برابر تعصبم نسبت به بیت کوین قرار گرفته است. هدف از این جنبش ارز دیجیتال تلاش برای افزایش مداخلات اقتصادی بوده است. پیشفرض اساسی جنبش دیفای که فراهمکردن محصولات مالی بومی شده با ارزهای دیجیتال برای طرد شدگان از سیستم بانکی بوده، جاذبه مشخصی دارد. هرچند درک نمیکنم که چه بازار محصولی مناسب بخش عمده محصولات دیفای خواهد بود.
اگر این محصولات برای نهادها طراحی شوند، برای فهمیدن اینکه چگونه در بازار محصول خود را میگنجانند، باید تلاش زیادی کنم. شکل دادن خود به خود نقدینگی کار بسیار دشواری خواهد بود. همانطور که هیچ علاقهای ندارم بر روی یک سرویس مشتقه بدون خدمات نگهداری که نقدینگی ندارد، معامله کنم و همینطور مطمئنم تریدری که معامله مارجین میکند نیز نظر مشابهی دارد. حتی اگر این محصولات برای سرمایهگذاران خرد نیز ساخته شود، فکر نمیکنم به نتیجهای برسد. نظریه قابل دستیابی در بلندمدت فراهم کردن راهی برای ورود طردشدگان سیستم بانکی از سوی دیفای است. این میتواند با باز کردن درهایی به سوی بازارهای سرمایه و کالای آمریکا با سیافدیهای ساختگی درون زنجیرهای اتفاق بیافتد، اما به این شک دارم. بیشتر مصرفکنندگان در جهان، سپرده قابلتوجهی در اختیار ندارند که بازتاب این است که شاخصهای پیشتاز یا مشتقههای پیچیده روش خوبی برای پذیرش جهانی نیستند.
به عقیده من برخی از تیمهای واقع در آمریکا که در دیفای کار میکنند، در حال متحمل شدن خطری هستند که از بابت محصولات ساختار یافته آنها ایجاد شده و با بازرسیهای قانونی در این کشور روبرو خواهند شد (۷۰درصد اطمینان) این آغازگر اپلیکیشن کشنده بعدی اتریوم است: داوری قانونی؛ برای تیمهایی که قدم در راه پیشرفت و شکستن مرزها گذاشتهاند و در ابتدا با ارائه اوراق بهادار ثبت نشده و حالا با ایجاد ابزارهای مشتقه شبه قانونی حرکتشان در جریان است.
در حالیکه مهندسان درباره ترکیب ابزارهای بدوی مالی بحث میکنند، من نگران خطر ترکیب مباحث فنی (یا قانونی) هستم.
پروژههای دیگردو سال پس از گذشت انتشار مقاله ساختار میمبلویمبل توسط کاربر ناشناسی با نام مستعار تام الویس جدوسور در کانال توسعهدهندگان بیت کوین ویزاردز (bitcoin wizards)، دو پیادهسازی مختلف گرین و بیم آماده راهاندازی در ۳ ماهه اول ۲۰۱۹ هستند. دو پیادهسازی که به فلسفه طراحیهای مختلفی پایبند هستند؛ از تصور معصوم و بیاشتباه بیت کوینمانند گرین تا مدل بنیادی زیکش مانند بیم، تفاوت در سیاست پولی، موضع در برابر اسیکها و غیره. به نظرم هر دو اینها در جنگهای حریم شخصی ۲۰۱۹ نقش پررنگ خود را نشان خواهند داد. به نظرم گرین بیش از ۷۰ درصد سهم بازار را در میزان علاقه به میمبلویمبل به خود اختصاص میدهد. هرچند سیاست پولی آن برای پذیرندگان اولیهاش به خاطر تورم بیشازحدی که دارد ایدهآل نیست، اما شگفتزده نمیشوم اگر سال بعد را با حجم بازار بیش از ۲۵۰ میلیون دلار به پایان برساند. (۶۰ درصد اطمینان)
با توجه به نظرات سازنده زیکش درباره اثبات سهام و پاداش سازندگان زیکش و شایعاتی که در جامعه زیکش پیچیده، به نظرم محتمل است که در گام اول زیکش برنامهای چند ساله برای حرکت به سوی سیستم ترکیبی (هیبرید) اثبات سهام و اثبات کار داشته باشد (۵۰ درصد اطمینان) و در گام بعدی پاداش سازندگان را تغییر دهد (۳۰ درصد اطمینان). از آنجا که پاداش سازندگان در سال ۲۰۲۰ تمام خواهد شد و با وجود تحقیقات و کارهای مهندسی فراوان باقیمانده، میتوان منتظر طرح پیشنهادی را برای طول دادن پاداش سازندگان برای سالهای بعد از ۲۰۲۰ نیز بود.
بر کسی پوشیده نیست که همیشه آرزو داشتهام روزی برسد که توکنهای واسطه تبادلی مانند آیوتا، دش، بایتکوین، ورج و امثالهم از بین بروند. البته باید لایت کوین را از این قائده مستثنی کرد چرا که به یک برند قدیمی با یکپارچهسازی گسترده تبدیل شده است و به نوعی شبکه آزمایشی بیت کوین محسوب میشود. این قضیه در مورد دوج کوین نیز صدق میکند. به نظرم بیش از نصف این توکنهای پرداختی مشابه در سال آینده از بین خواهند رفت (۷۰ درصد اطمینان). چرا که حرکات قیمتی سال ۲۰۱۸ نشان میدهد که آنها به نوسان بیت کوین وابستهاند و از طرفی گسترش استفاده از لایتنینگ بیت کوین همان نیاز نداشتن به یک «بیت کوین سریعتر» خواهد بود. همچنین آنها نوآوریهای جذابی مانند بلاک چینهای عمومی حریم خصوصی محور مونرو و گرین یا محصولات اکوسیستم مانند اتریوم، ایاس و تزوس را ندارند تا جامعه آنها به این نوآوریها دلشان خوش باشد.
از ابتدای پیدایش سایت جاده ابریشم (سیلکرود)، بازارهای دارک وب و همچنین سایتهای مستهجن بستر مناسبی برای رد و بدل ارزهای دیجیتال محسوب میشدهاند. ساختار بازارهای دارک وب بیش از پیش پیچیده شده است؛ بطوریکه از ساختار متمرکزی که تنها هدف قرار دادن DNS کافی بود، به زیرساختهای غیرمتمرکز با امکان شهرتسازی بهتر با وجود شبکهای از رباتهای تلگرام و ابزارهای دیگر دست یافتهاند. اما همچنان مشکلاتی نیز وجود دارد. علیرغم مشکلات حریم خصوصی و محرمانه بودن تراکنشها، بیت کوین همچنان گزینه اول این بازارها محسوب میشود. نهادهای قانونی نیز چارهای جز پهن کردن دامهایشان حین تبدیل بیت کوین به فیات ندارند. به نظر من استفادههای واقعی از بلاک چین خارج از محدوده قانونی بسیار اندک است. با این نگاه که آینده بازارهای دارک وب با وجود قراردادهای هوشمند در جهت غیرمتمرکز شدن پیش میرود، کافی نبودن حریم خصوصی بر روی بلاک چینهای عمومی امکان تحقق این هدف را در سال ۲۰۱۹ ناممکن میسازد. در کنار این، بازارهای دارک وب به عنوان یک ویروس فکری و عامل بازدارنده اولیه برای افرادی که به تازگی میخواهند با ارزهای دیجیتال آشنا شوند، عمل میکند.
تمرکز بر روی جنبه «عدالتخواهی» بیت کوین و سایر ارزهای دیجیتال، به طور اجتنابناپذیری به مدلهای توزیع جدیدی در حوزه بلاک چین منجر خواهد شد. در حالی که علاقهای به گفتن این حرف ندارم اما ۲۰۱۹ سال پروژههای سیلیکون ولی خواهد بود که با شعار و هدف بلند مدت «رساندن ارزهای دیجیتال به دست همه در سرتاسر جهان» مطرح خواهند شد. این نگرش به اذهان عمومی خواهد نشست و به مانند ریشههای آنارکو لیبرترینی در ارزهای دیجیتال که ایدئولوژیهای یک طیف سیاسی را شامل میشد، شایع و فراگیر خواهد شد.
ریپل از مقامات قانونی ضربه خوبی دریافت خواهد کرد و به نظرم با این واقعیت باید روبرو شوند که توکن XRP به احتمال زیاد یک اوراقبهادار ثبت نشده است (اطمینان ۸۰ درصد). به لطف اوضاع متغیر قانونگذاری، بن لاوسکی که پیشنهاددهنده و معمار بیتلایسنس، از بدترین نوع قانونگذاری ارزهای دیجیتال در جهان است، هماکنون در تیم آنها قرار دارد. در حالی که بعید است کسی در این ماجرا به زندان بیافتد اما مشاهده قسر در رفتن ریپل با جسارتی که دارد، محتمل نیست.
بیت کوین کش در سال ۲۰۱۸ به دو زنجیره ساتوشی ویژن و ABC تقسیم شد. در حالی که زنجیره ABC نماد BCH را حفظ کرد، ساتوشی ویژن از نماد BCHSV استفاده کرد. با وجود اختلافات داخلی بیت مین که شامل تعدیل نیرو، مشکلات در ترازنامههای مالی و تاخیر در عرضه اولیه سهام شده و علاقه شدید کریگ رایت به مشاهده قیمت ارزهای دیجیتال در سال ۲۰۱۴ به قیمت برنده شدن در جنگ ABC و SV، این نبرد میتواند با این واقعیت ادامه پیدا کند که کسی به این عده توجهی نمیکند. من بیشتر از هر کس دیگر درباره رونق کسبوکار بیتمین خوشبین هستم، اما به این نکته فکر کنید که سلطه بیت کوین نسبت به دو ارز دیجیتال فورک شده بیشتر از یکی خواهد بود (۸۰ درصد اطمینان). همچنین اعتقاد دارم که مالکیت بازار بیت کوین ABC در برابر بیت کوین SV که هماکنون ۶۴ درصد است، به بیش از ۸۰ درصد افزایش خواهد یافت (۷۰ درصد اطمینان). علیرغم تردیدهایم درباره تصمیمات استراتژیک بیتمین، شعار «هیچ جنگ هشی را علیه بیت مین شروع نکنید» میتواند نماینده «هیچگاه نبرد زمینی را در آسیا استارت نزنید» نیز باشد.
با در نظر گرفتن خودنمایی فورکهای بیت کوین گلد، بیت کوین دیاموند، بیت کوین پرایوت، ۲۰۱۸ برای فورکهای بیت کوین سال خوبی بود. این ارزهای دیجیتال که در رتبههای بالایی سال را به پایان بردند، بعید به نظر میرسد در انتهای سال ۲۰۱۹ بتوانند خود را بین ۲۵ ارز دیجیتال برتر بازار حفظ کنند. (۷۰ درصد اطمینان، مگر اینکه بازار ارزهای دیجیتال من را ناامید کند!)
ایاس و استلار زمان قابل توجهی را برای ایجاد زیرساختهای اصلی و تجربه توسعهدهندگی در سال ۲۰۱۸ صرف کردند. بر خلاف شک و تردیدهایم مبنی بر پتانسیل تبدیل به پول اینترنت شدن این دو، توجهات زیادی از سوی برخی تیمهای توسعه در سرتاسر جهان برای تعامل با این شبکهها جهت ساخت برنامههای غیرمتمرکز معطوف شده است. گروههایی که بر روی هر دو شبکه کار میکنند، از سرمایه و بودجه قابل توجهی برخوردارند. در حالی که شاید از نظر عدهای این پروژهها قانونی نباشند اما انرژی برآمده از دیدگاه ساتوشی میتواند آنها را به پذیرش معناداری (بیش از ۵۰ برنامه غیرمتمرکز) در سطح توسعهدهندگان در سال ۲۰۱۹ برساند.
مدتی است که از ناشخنودی دیگران بر روی مسئله «مسترنودها» خوشحال هستم. آنها بهترین گزینههای ممکن در بازار صعودی محسوب میشدند. سکههایت را تا جایی که میشود در حسابی قفل کن و بگذار قیمت بالا و بالاتر برود. اما پس از شروع بازار نزولی هنوز چیزی از حجمهای معاملات تکاندهنده و نقدینگی بالا ندیدهایم. اگر پروژه مسترنودی را به جز دش (DASH) پیدا کنم که نقدینگی بالا یا پشتیبانی جامعهاش را تا سال ۲۰۲۰ ادامه دهد، شگفتزده خواهم شد (۴۰ درصد اطمینان).
ایده Token Curated Registry که سر و صدای زیادی به راه انداخته بود، حالا فروغ خود را از دست داده است. آنها با ایدههای توکنیزه کردن همه چیز، بیشتر به یکی از حرکتهای افراطی ۲۰۱۷ شباهت دارند. این مدل که به شدت در هم پیچیده به نظر میرسد، عجیب نیست اگر توسط صنعت پذیرفته نشود.
نحوه حاکمیت درونزنجیرهای رسمی که در سال ۲۰۱۷ وضعیت هایپگونهای را در پروژههای تزوس، دکرد و آراگون تجربه کرد، بدتر از آن بود که تصور میشد. در حالیکه هدف سیستمهای حاکمیتی رسمی فراهم ساختن امکان بروزرسانی با دریافت نظرات سهامداران است، بیشتر آنها سیستمهای توانگرسالاری (پلوتوکراسی) را پیریزی کردهاند که امکان مشارکت آزاد را از بین برده است. بسیاری از اکتشافات با مدلهای حاکمیتی رسمی به دلیل نبود ابزارهای اولیه مانند رایگیری ناشناس، توخالی به نظر میرسند. اطلاعیههای جدیدی مبنی بر همکاری کامنولث لبز با ادجور (زنجیرهای بر روی زیرلایه پریتی) وجود دارد، اما با این حال دوام سیستمهای حاکمیتی درونزنجیرهای در بلندمدت نامعلوم است. به نظرم در سال ۲۰۱۹ و برای اولین بار شاهد تصمیمات مهمی درباره پروتکلهای اساسی تصمیمگیرنده بر روی امور درونزنجیرهای خواهیم بود.
اتفاقی که باید دربارهاش هیجانزده شوید! با تحقیقات بیشتر درباره سیستمهای حاکمیتی رسمی، سازمانهای خودگردان غیرمتمرکز (DAO) میتوانند بار دیگر به پدیدههای سال ۲۰۱۹ بدل شوند. نوشتههای بسیاری درباره نمونه شکست خورده یعنی The DAO برای این مفهوم وجود دارد، هرچند دوسال بعد از آن تحقیقات در این باره دوباره شروع شده است. یکی از DAOهایی که در سال گذشته راهاندازی شد و به ظاهر خوب بود، Moloch DAO نام داشت. این سازمان خودگردان غیرمتمرکز به دنبال استفاده از زیرساخت اتریوم و حل مشکلات رایج در توسعه اکوسیستم منبعباز بود. همانطور که پیش از این نیز گفتهام، پروژههای ارز دیجیتال باید برنامهای برای حرکت به سوی مدلهای حاکمیتی غیرمتمرکز در آینده داشته باشند. چیزی که در حال حاضر مشاهده میکنم آن است که پروژههای ارز دیجیتال در حال بازسازی معماری پایههای سوئیسی در دائوهایی هستند که به طور بالقوه اولین اپلیکیشنهای کشنده محسوب میشوند و مانند آن را در سال ۲۰۱۹ دوباره خواهیم دید.
علیرغم سقوط مداوم بازارهای عمومی ارز دیجیتال، ارزشگذاریهای خصوصی (به خصوص برای پروژههای سیلیکون ولی) هنوز به حالت پایداری نرسیده است. فرد ویلسون اخیراً به رابطه بین ارزشگذاریهای عمومی بازار در بازار سهام پرداخته است.
او در این باره گفته است:
تفاوت بزرگی بین بازارهای خصوصی و بازارهای عمومی وجود دارد. آنها به آهستگی حرکت نمیکنند. چند سالی میشود که بازارهای خصوصی در قیمتهایی بیش از آنچه در بازارهای عمومی تعیین شده، معامله شدهاند. سه دلیل برای این موضوع وجود دارد. اول اینکه سرمایهگذاران بازارهای خصوصی افق زمانی طولانیتری دارند و به دنبال بازگشت سرمایه در ۳ تا ۵ سال هستند. دوم آنکه سرمایهگذاران بازارهای خصوصی از برتری نقدینگی بهرهمندند که به طور نظری آنها را از ضرر و زیان حفظ میکند. و در انتها برندگان معاملات در بازارهای خصوصی آنهایی هستند که بالاترین رقم پیشنهادی را ارائه میدهند. تمام این بدان معناست که یک شرکت میتواند علاوه بر افزایش سرمایه و همچنین معامله در بازارهای عمومی، سرمایهاش را در بازارهای خصوصی نیز افزایش دهد.
بخش آخر برای ارزهای دیجیتال موضوع درگیرکنندهای محسوب میشود. عطش و تلاش سرمایهگذاران برای پیدا کردن اتریوم بعدی موضوع مهمی است. هنوز هم باور اینکه ارزشگذاریهای بیش از ۵۰۰ میلیون دلار و حتی ۱ میلیارد دلار، قادر به سودآوری در زمان رکود بازار برای سرمایهگذاران باشند، دشوار است. در سال ۲۰۱۹ انتظار دارم تیمهای استارتآپی ارزشگذاریهای خود را در ارقام پایینتری انجام دهند و یا اینکه در زمان اضافه شدن به صرافیها با کاهش قابلتوجهی روبرو گردند (۹۰ درصد اطمینان).
انتظار دارم که کمتر از نصف برخی شبکهها مانند دفنیتی (Dfinity)، هشگراف (Hashgraph)، آلگورند (Algorand)، فایلکوین (Filecoin)، انسنت (Ncent)، تاندر توکن (Thunder Token) و غیره در سال ۲۰۱۹ راهاندازی شوند.
آخرین سه ماهه سال ۲۰۱۷ و نیمه اول ۲۰۱۸ به لطف ترکیب سرمایههای جدید و نهنگها، ترس از جا ماندن (FOMO) و باز شدن مسیری به سوی نقدینگی که از فاندامنتال و مسائل بنیادین بازار جدا شده بود، ارزشگذاریها نیز به شدت افزایش یافت. از آنجا که مسیرهای دستیابی یکباره به نقدینگی بالا دیگر ناپدید شدهاند، به نظرم پروژهها به روش قدیمی جمعآوری سرمایه برخواهند گشت و تمرکز خود را از ساخت پروتکلهای اساسی به مدلهای کسبوکار Protocol Adjacent منتقل خواهند کرد.
راهاندازی هندشیک (Handshake) میتواند جنبه جدیدی از توسعه در سال ۲۰۱۹ باشد. با اینکه هنوز درباره نیاز آنها به یک توکن تردید دارم، اما تغییر سرور اصلی آیکان (ICANN) مشکل جالبتوجهی است و به وضوح مشخص است که سیستم مجوزدهی فعلی برای DNS دیگر کارامد نیست. یکی از پروژههایی که پتانسیل زیادی در سال ۲۰۱۹ در این زمینه دارد، هندشیک است. هندشیک به عنوان راهحلی خام اما موثر برای سایتهایی است که خطرات قانونگذاری یا محتوایی بروز میدهند. این راهحل میتوان به عنوان یک سازوکار خودراهانداز موثر به کار گرفته شود.
ارزهای دیجیتال باثبات یکی دیگر از مسائلی که باید در سال ۲۰۱۹ انتظارش را بکشیم، جنگ بین توکنهای پیامرسانهایی مانند تلگرام (TON)، سیگنال (Mobilecoin) است که حتی میتواند شاهد ورود واتساپ به این نبرد نیز باشد. در حالی که هیچ یک از گزینهها به نظرم پتانسیل تبدیل شدن به یک پول سلطهناپذیر را ندارند، باید واکنش فیسبوک را در این باره دید. ارز دیجیتال باثباتی که برای نقل و انتقال طراحی شده باشد، میتواند تاثیر به سزایی در جذب بسیاری از افراد با استفاده از ارائه تجربه کاربری بهبودیافته داشته باشد. این موضوع حتی میتواند بیت کوین را در هند که در سال ۲۰۱۸ مشکلات قانونی با آن داشت را جا بیاندازد. البته من هیجان کمتری درباره شبکه باز تلگرام (Telegram Open Network) دارم که بیش از ۱ میلیارد دلار سرمایه به دلایل مختلفی جذب کرد.
سال ۲۰۱۸ بالواقع مختص ارزهای دیجیتال باثبات یا همان استیبل کوینها بود. در این سال استیبل کوینهای پکسوز استاندارد (PAX)، دلار جمینی (GUSD)، دلار سیرکل (USDC)، کربن (CUSD) و تراستتوکن (TUSD) معرفی شدند. البته از آنجا که هیچ یک از این پروژه به معنای حقیقی غیرمتمرکز نیستند، من اصطلاح «توکنهای باثبات با پشتوانه دارایی» یا «فیات کوین» را برای آنها به کار میبرم.
به خاطر اینکه چنین توکنهایی به تریدرها اجازه میدهند تا با صرافیها مانند بانکها رفتار کنند، تعجبی ندارد که رسیدگیهای KYC (شناخت مشتری) و AML (ضد پولشویی) صورت پذیرد. فیات کوینها با وجود آنکه محصول خوبی برای قرار گرفتن در خرید و فروشهای صرافیها هستند، اما ضدانحصاری نیستند. وجود کوچکترین علامتی مبنی بر مشکلدار بودن تراکنشتان میتواند دوقلوهای وینکلواس را به بستن حسابتان هدایت کند.
نگهداری فیات کوینها اعتقاد مالی شما را توسط صادرکنندگان آن تغییر میدهد. در حالی که سلطه تتر با زیرسوال رفتن اعتبار آن به کمترین میزان خود در سالهای گذشته رسیده، این موضوع به ظهور پروژههای جدید کمک کرده است. اما اینکه چه بازار محصولی مناسب فیات کوینهاست، نامشخص باقی مانده است. آیا استیبل کوینها به عنوان یک پناهگاه امن واسطه مورد استفاده قرار میگیرند یا برای انتقالات ارزی بین تریدرها؟ آیا اینها دلارهای دیجیتالی جدیدی با اکوسیستم محصولات مخصوص خودشان هستند؟
به نظرم در سال ۲۰۱۹ مالکیت تتر در بین ارزهای دیجیتال باثبات زیر ۵۰ درصد خواهد رسید (۷۵ درصد اطمینان) و ارزش کل بازار استیبلکوینها نیز که هماکنون حدود ۲.۵ میلیارد دلار است، از ۴ میلیارد دلار عبور خواهد کرد (۸۰ درصد اطمینان).
برخلاف دیدگاه مملو از شک و تردیدم درباره پایداری مدل میکر دائو در بلندمدت، این پروژه تا به اینجای کار پیشرفت خیرهکنندهای در سال ۲۰۱۸ از خود نشان داده است و حدود ۲.۱ میلیون اتر تا به الان در اختیار دارد. تیم پروژه محصولات جانبی دیگری برای CDPها (موقعیت بدهی وثیقهگذاری شده) در نظر گرفته است. طبق مطالعهای ذخیره اترها در این CDPها بر روی قیمت اتر نیز تاثیر گذاشته است. از این بابت میتوان انتظار داشت که کل اترهای CDP شده از ۳ درصد کل اترهای تولید شده در سال ۲۰۱۹ عبور کند. هرچند پیدایش وثیقههای کمنوسان و ظهور گزینههای متمرکزی مانند کامپاند فایننس شاید جذابتر به نظر برسند.
پس از آنکه پروژه استیبلکوین پر سروصدای بیسیس (Basis) پول سرمایهگذاران را برگرداند، یکی از جالبترین آزمایشات حوزه ارزهای دیجیتال را از دست دادیم. آیا امکان دارد با ترکیب گروهی از سرمایهگذاران مخاطرهپذیر و جوانان بیستوچند ساله، ارز دیجیتال باثباتی راهاندازی کرد که به طور کامل بر روی باور و اعتقاد استوار است؟ (خطر اسپویل: به این زودیها ممکن نیست!) برخلاف این عقبنشینی گروه دیگری به نام رزرو (Reserve) بر روی مدلهای مشابه سهام حقالضرب با هدف تمرکززدایی در طول زمان کار میکنند. به نظرم بعید است استیبل کوین مبتنی بر این مدل را با ارزش بیش از ۱ میلیارد دلار در سال ۲۰۱۹ شاهد باشیم (۸۰ درصد اطمینان)
صندوقهای ارز دیجیتال ترس و نگرانیها در مورد پشتوانه تتر در سال ۲۰۱۸ با وجود اخبار پیرامون روابط بانکی، امکان دستکاری قیمت و روند پایدار نگرانیها درباره رسیدگی مالی مناسب به بالاترین حد خود رسید. سال گذشته با خبر بلومبرگ که احتمال دارد تمامی دلارها سرجایشان باشند، به پایان رسید. به نظرم احتمال داشتن تمامی دلارهایی که تتر مدعی داشتنش است، بالاست (۸۵ درصد اطمینان) اما این نمیتواند به سوالات دیگر مانند فعالیتهای مجرمانه نظیر پولشویی، دستکاری بازار و غیره پاسخی ارائه دهد. احتمال اندکی وجود دارد که سرمایه کاربران توسط نهادهای قانونی در فرایندهای برداشت طولانی مدتی به تله بیافتد (۳۰ درصد اطمینان)
شاخص فاندامنتال محبوب من همچنان پرایس اکشن است. در ابتدای سال گذشته درباره صندوقهای ارز دیجیتال نوشتم که بسیاری از صندوقهای رو به رشد مدیران را موظف میسازند تا در این فضا باهوشتر شوند. برای مثال هم میتوانید به پاسپورت کپیتال، یونیون اسکوئر ونچرز، اِی۱۶زی، و غیره نگاهی بیاندازید. این از جایی ناشی میشود که آنها تفاوت کلاس دارایی جدید را با کلاس داراییهای قبلی درک کردهاند، اما با این حال به طور بالقوه میتوانند استراتژیهای قبلی خود را در مورد آنها به کار گیرند. همانطور که موج اول هایپ فرو مینشیند، موج بعدی سرمایهگذاران که تجربه بیشتری حاصل کردهاند، سکان را از دست مدیران صندوقهای سرمایهگذاری که موج اول را هدایت میکردند، میربایند.
بسیار بعید است که بهترین مدیران صندوقهای سرمایهگذاری همانهایی باشند که برای اولین بار این پدیده را یافتند. این را در حال حاضر میتوانیم با صندوق جدیدی شکل گرفته از سوی مت هوانگ و فرد ارسام، صندوق ارز دیجیتال a16z و بسیاری دیگر در این بازار نزولی بهتر از قبل دریابیم.
اما در حال حاضر روند شکلگیری این صندوقها کند شده است و صندوقهای به مراتب کمتری از سوی شرکتهای غیرسهامی (LP) معتبر مانند موقوفه ییل و شرکتهای تضامنی (GP) ایجاد میشود و همچنین مدت توقیف سرمایه نیز افزایش یافته است.
با این اوصاف به نظرم صندوقهای کمتری در سال ۲۰۱۹ ایجاد خواهد شد؛ چرا که بازارهای عمومی ارز دیجیتال قدرت کافی را ندارد، فرصتهای سرمایهگذاری با توجه به حجم بازار محدود شده است و تعداد سبدهای دارایی ثانویه در حال افزایش است. مورد سوم از اهمیت بیشتری دارد. در بسیاری از صندوقهای بزرگ به بیت کوین یا اتریوم بهای بیشتری داده شده و اختصاصدهندگان سرمایه، هزینه زیادی بابت سبدهای دارایی ثانویه (به خصوص برای مدلهایی که فقط برای بلندمدت طراحی شدهاند) پرداخت میکنند. در حالی که شرکتهای تضامنی مشکلی از جهت افزایش میزان بیت کوین و اتریوم نخواهند داشت، به نظرم شرکتهای غیرسهامی به دنبال سرمایهگذاری کم هزینه از طریق محصولات سرمایهگذاری دو یا چند دارایی خواهند بود.
با وضعیت خونین فعلی بازار، فرصتهای ناهمسانسازی برای صندوقهای ارز دیجیتال پدیدار شده است؛ هرچند خروجی قابل توجهی از این بابت شاهد نبودیم، اما نمونههای خوبی از جهت توسعه در این امر مانند معیاریابی ویژن هیلز نیز وجود داشته است. صندوقهای بیشتری به دنبال آن هستند که جایگاه خود را در این حوزه پیدا کنند. عدهای از آنها تنها بر مبنای مسائل فاندامنتال در بلندمدت برنامهریزی کردهاند و برخی از آنها کوتاهمدت را نیز در نظر داشتهاند. در حالی که برخی دیگر عملیات استخراج را به برنامههای خود افزودهاند. به نظرم نهادی کردن (institutionalization) در سال ۲۰۱۹ از بالا به پایین و در تمام خطوط جریانی صندوقهای ارز دیجیتال از پشت صحنه سازمانی تا سرویسهای نگهداری اتفاق خواهد افتاد. به علاوه بسیاری از صندوقها از وضعیت بازار در سال گذشته درس گرفتهاند و رستگاری آنها از این قضیه بیشتر و بیشتر خواهد شد.
مراقبت از سرمایه به وسیله تثبیت آن به دلیل تعطیل شدن و بازتخصیص سرمایه شرکتهای غیرسهامی مورد توجه قرار خواهد گرفت. صندوقهای بلوچیپ همپوشانی زیادی با ۲۰ تا ۲۵ نام پیدا کردهاند. پیشبینی میکنم که این مورد در سال ۲۰۱۹ به کاهش همبستگی میاندارایی کمک شایانی کند.
استراتژیهای سرمایهگذاری از بازارهای سرمایه سنتی مانند مدلهای فعالانه که در پروژه لِیِر وان (Layer1) شاهد بودیم، به شدت تحت آزمایش هستند. در حالی که مدلهای اولیه مانند یک همکاری بین بلاکاستریم و یک شرکت معاملهگری است و سوالات زیادی بیپاسخ مانده، اما درباره توسعه این مدلها هیجانزده هستم. یکی از مدلها فعالانه که برای دیدنش لحظهشماری میکنم، صندوقی است که با آربیتراژ قانونی به دنبال محفوظ داشتن خزانه از پروژههایی است که ارزش توده (Aggregate Value) صندوقهای خزانهداری از حجم بازار تجاوز کرده باشد. با وضعیت فعلی بازار، خلاقیت امری