به گزارش جماران؛ کامبیز نوروزی در کانال تلگرامی خود نوشت:
«تلویزیون ایران همیشه واقعیتها را در ظرفهای غیر واقعی می ریزد و چیزی از واقعیت نشان می دهد که واقعی نیست.
واقعیت مسابقۀ فوتبال ایران و مراکش دو قسمت داشت . یکی نبرد سخت و جانانۀ پسران ایران در زمین چمن که با پاهای گرفته و دندۀ مصدوم دنبال افتخار برای نام ایران بودند . دوم، ایرانیانی که از تلویزیون یا در ورزشگاه نگاههای تشنه خود را به لحظه لحظه های بازی دوخته بودند و در ساق و سر پسران خود ، امید و افتخاری را می جستند که خود را شایستۀ آن می دانند.
ایرانیان زیادی در ورزشگاه سن پطرزبورگ نفسهایشان را به نفسهای 11 پسر ایرانی داده بودند که در زمین مثل اسبهای دشتهای وحشی نفسِ افتخار می زدند . انگار که می خواهند نفسهایشان را به آنها وام دهند . این یعنی یک بازی "ملی" به تمام معنای کلمه . یک بازی بایک قلب و 80 میلیون نبض.
اما تیغ سانسور تلویزیون ایران چیزی که نمی شناسد مفهوم "ملت" است . سانسور بی رحم تلویزیون در پخش مستقیم این مسابقه کاری کرد که انگار هیچ ایرانی در ورزشگاه سن پطرزبورگ نیست . کاری کرد که وقتی از صفحه تلویزیون ورزشگاه را می دیدی، انگار که همه تماشاگران، طرفداران مراکشند و هیچ ایرانی نبوده که بخاطر نام کشور و لذت فوتبال "ملی"اش به ورزشگاه رفته باشد.
اما نکتۀ شیرین ماجرا این است که مردم ایران خودشان می دانند چه خبر است. تلویزیون می خواهد حذف کند، بکند. زنان را به ورزشگاه راه نمی دهید، ندهید . از تجمع جمعیت در ورزشگاه برای دیدن همین مسابقه جلوگیری می کنند ، بکنند و... مردم در ورزشگاه سن پطرزبورگ و خیابانهای شهرها و خانه های ایران نشان دادند که "ماهستیم". "همۀ" ما با هر نوع سلیقه و علاقه هستیم. هستیم، خیلی بزرگتر از آنچه سیما نشان می دهد.
پخش تلویزیون ، ایرانیان را از ورزشگاه سن پترزبورگ حذف کرد . اگر نبود گزارش درخشان و بی نظیر و مردمی عادل فردوسی پور ، چه بسا که یادمان می رفت این یک بازی ملی است که چشم و نفس ملت ایران به آن است .
از نظر تلویزیون، ملت ایران همان مقدار است که مدیران تلویزیون دوست دارند . این رویۀ مستمر سیماست . تلویزیون ایران ، برای دریای ملت ایران فقط به اندازۀ یک کاسه جا دارد . کاسه ای که درآن فقط دوستان مدیران صدا و سما جا می گیرند.
اصل هفتاد و پنجم قانون اساسی، از یادهاشان رفته است که صدا وسیما متعلق به ملت است نه یک گروه و حزب و یک جریان فکری.»