به گزارش جماران؛ محمود سریع القلم در کانال تلگرامی خود نوشت:
منظور از قرارداد اجتماعی، یک چارچوب فکری- فلسفی پایدار میان دولت، حاکمیت، گروه های مرجع و عامه مردم پیرامون موارد زیر است:
۱- تعاریف کلیدی (حقوق شهروندی، عدالت و حکمرانی خوب)؛
۲- روش ها و فرآیندهای تحقق پیشرفت و توسعه؛
۳- اولویت های کشور.
با توجه به وضعیت اجتماعی و اقتصادی زمان، ژان ژاک روسو، چنین چارچوبی را در آوریل سال ۱۷۶۲ میلادی (فروردین ۱۱۴۱ شمسی) مطرح کرد. او در این کتاب قطور به طیفی از تعاریف فلسفی، رابطه میان دولت و ملت، حکمرانی منطقی، طبیعت بشر و حیات معقول می پردازد. روسو با این دید، قرارداد اجتماعی را نوشت که چگونه میتوان سیاست پادشاهان و اغنیا در پاریس را به نفع عامه مردم تغییر داد. او با اصلاح فکر و اندیشه شروع کرد. ژان ژاک روسو که در ۷ تیر ۱۰۹۱ شمسی (۲۸ ژوئن ۱۷۱۲) در ژنو بدنیا آمد، پس از نه روز مادرش را از دست داد. پدرش در ده سالگی، او را ترک کرد. او زندگی پر از فراز و نشیبی را به عنوان خدمتکار، منشی و معلم آغاز کرد. هنگامی که سفیر فرانسه در شهر ونیز، بعد از یکسال منشیگری، پولی به او نداد و استمداد او از وزارت خارجه فرانسه به جایی نرسید، به تدریج با معنای عدالت و بی عدالتی آشنا شد. سختی های زندگی در او خلاقیت های فلسفی ایجاد کرد و به طرح سئوالات اساسی زندگی پرداخت. هنگامی که کتاب قرارداد اجتماعی او چاپ شد، پارلمان و دولت و روشنفکران به او تاختند. در به در شد و مدتی در Motiers (شهری در غرب سوئیس نزدیک بِرن) زندگی کرد. وقتی خانه او را سنگ باران کردند، نزد دیوید هیوم در انگلستان رفت. بالاخره به شرطی که کتاب ننویسد در سال۱۷۷۰ میلادی (۱۱۴۹) اجازه پیدا کرد به پاریس برگردد. پس از هشت سال انزوا و بیماری، در ۱۱ تیر ۱۱۵۷ (دوم ژوئیه ۱۷۷۸) در شهر Ermenonville نزدیک پاریس درگذشت. در اواخر قرن هجده و در قرن نوزده، کتاب قرارداد اجتماعی روسو در کل قاره سبز و شمال آمریکا منشأ مدنیت، قانون گرایی و سیستم های پاسخگو گردید.
مشکلات اقتصادی، اجتماعی و سیاست خارجی، بسیاری را در جامعه به فکر واداشته است. چگونه می توانیم به ثبات برسیم و آینده بهتری داشته باشیم؟ تجربه علمی و میدانی این نویسنده از صحنه بین المللی این است که ثبات و آینده ای بهتر، در دو واژه اندیشه و دانش، خلاصه می شود. تا چه میزان خارج از عادات و کلیشه های موجود، فکر می کنیم و تا چه میزان با دانش زندگی میکنیم؟ برای تحقق این دو امر، تا چه میزان با جهان امروز، رابطه فکری داریم؟
فقط به یک مورد توجه بفرمائید. چرا Bill Gates بنیان گذار شرکت Microsoft، مدیر عامل شرکت را، Satya Nadella که هندی است منصوب کرده است؟ (حقوق و مزایا در سال ۲۰۱۷، حدود ۲۰ میلیون دلار). کدام دانش ها و اندیشه ها پشتوانه این انتصاب است؟ چرا یک بنگاه خصوصی ایرانی نمی تواند مدیر عامل هندی منصوب کند؟ چرا شرکت Uber که چهار میلیون راننده در سطح جهانی را به کار گمارده، یک رئیس شرکت ایرانی الاصل (دارا خسروشاهی) را منصوب می کند؟ آنها با چه فرآیندی به این امنیت روانی و امنیت حقوقی دست می یابند؟
وقتی اندیشه و دانش تبدیل به قواعد و سیستم مدیریتی شد، این اتفاقات صورت می گیرد. اندیشه و دانش سازنده و مثبت نباید در سخنرانی و کتاب محصور شود بلکه نیازمند ورود به مرحله بعدی سیستم سازی و قاعده سازی است. Uber و Microsoft میگویند توانایی بالاتر از ملیت است. این یک اندیشه است. بعد ده ها سیستم طراحی می شود تا آن فرد هندی یا ایرانی در قالب قانون، مقررات و آئین نامه عمل کند. بدین صورت افراد خود را به سیستم و قاعده انطباق می دهند. با قاعده مندی، بنگاه ها و دولت ها توانایی، مهارت و استعدادها را به سوی خود جلب می کنند. هنگامی که صدها و هزاران نوع قاعده میان مردم، بنگاه ها، دولت و حاکمیت ایجاد میشود و دائماً در حال اصلاح و بهبود است، قرارداد اجتماعی متولد شده و عمل میکند.
قاعده، فکر، اندیشه و دانش بهترین مکانیزم برای چسباندن مردم، گروه های مرجع و دولت به یکدیگر است. وقتی فکرها به هم نزدیک شد، سطح هماهنگی در عمل نیز به شدت افزایش پیدا میکند. قواعد مشترک فکری زمینه ساز قواعد مشترک رفتاری میشود و این بنیان قرارداد اجتماعی است: اشتراک فکری. اگر در روش رانندگی، استفاده از عابر بانک، متد ثروتمند شدن، ماهیت اقتصاد بین الملل، آداب زندگی در یک ساختمان، روش انتقاد از دولت و هزاران مورد دیگر به اشتراک برسیم، فکر و عمل خود را در یک قرارداد اجتماعی بنا کرده ایم.
اما دستیابی به قرارداد اجتماعی به هیچ وجه سهل نیست. اگر بود، وضعیت کشورهای در حال توسعه اینگونه نبود. بسیار فکر، یادگیری، مدنیت رفتاری و تمرین می طلبد. در نظر داشته باشیم که قرارداد اجتماعی عمدتاً با مشارکت میان حکمرانان از یک طرف و به ویژه گروه های مرجع از طرف دیگر بدست می آید و در عین حال مصلحت و منافع عامه را مبنای تفاهم و توافق قرار میدهد. در میان اصول دیگر، ده اصل برای شکلگیری قرارداد اجتماعی در زیر آورده می شود:
۱- هر انسانی اقیانوسی از مهارت است. او باید فرصت یابد تا پتانسیل خود را متبلور سازد؛
۲- متفاوت بودن در فکر و سلیقه، حق انسانهاست؛
۳- ریشه عدالت در یک جامعه، در شفافیت است؛
۴- تمایلات فکری اکثریت جامعه، ملاک و بنیان قرارداد اجتماعی است؛
۵- تجربه بشری در دسترس ترین منبع برای دستیابی به قرارداد اجتماعی است؛
۶- تولید ثروت مهم ترین اولویت هر کشور در منظومه عملی جهان فعلی است؛
۷- مانند مهندسی، پزشکی، معماری و ده ها مهارت دیگر، خوب حکمرانی کردن یک تخصص است؛
۸- قائل شدن به کثرت گرایی، شرط تحقق قرارداد اجتماعی است؛
۹- دستیابی به قرارداد اجتماعی نیازمند یاد گرفتن روش های اجماع سازی و کار جمعی است؛
۱۰- زندگی در این دنیا، یک امر جدی است.
اگر تا به حال فرصت نکرده اید، وقت بگذارید و کتاب قرارداد اجتماعی ژان ژاک روسو را بخوانید. متوجه خواهید شد او با محدودیت ها و فشارهای آن زمان، چقدر زحمت کشیده است. شاید حتی بتوان قرارداد اجتماعی منتهی به انتصاب Nadella و خسروشاهی را در نهایت به او منتسب کرد.