پایگاه خبری جماران: دیروز در جلسه ای با گروهی از دوستان بودیم و صحبت قرائت روزانه قرآن پیش آمد. یکی از دوستان که بسیار به اعمال و سنت ها پایبند است، در مقام اظهار معجزه برای قرآن، اشاره کرد که «همینکه قرآن سی جزء است نشان آن است که باید در هر روز از سی روز ماه رمضان خوانده شود و چه دلیلی بهتر از این؟ و این از کرامات قرآن است». یکی دیگر از حضار هم کمی سختگیری کرد و می گفت «شاید این سی جزء بودن را بتوان دلیلی بر لزوم قرائت هر جزء در هر روز دانست.»
گفتم :«خدا رحم کرد که نگفتید بیش از یک جزء خواندن محل اشکال است.»
همین داستان مرا به یک نکته عمیق رهنمون شد که خواستم با شما در میان بگذارم.
گاه اموری غیر مقدس که توسط انسانها با هدفی روشن ، انجام می شود، به سبب پیوندی که با امور مقدس می یابند، بی جهت مقدس می شوند. نمونه اش هم همین «سی جزء بودن قرآن» که در روزگار خلفای بنی عباسی و به دستور مأمون یا منصور عباسی و برای راحت تر بودن تعلیم قرآن تحقق یافته و از امروز به عنوان رکنی از ارکان قرآن تلقی می شود. جالب اینکه امام صادق به گونه ای دیگر قرآن را جزء بندی کرده بودند.
البته من با سی جزء بودن قرآن مخالف نیستم ولی معتقدم نباید امور غیر مقدس را مقدس پنداشت. چراکه این کار علاوه بر اینکه خود باطل است، به تقدس زدایی از امور مقدس منجر می شود.
مناسب است با هم سیر سی جزء شدن قرآن را بخوانیم*:
تقسیم قرآن مجید به «جزء» و «حزب» به منظور آسان شدن تعلیم و فراگیرى آن انجام گرفته است، امّا اینکه این کار از چه زمانی صورت گرفته است میان قرآن پژوهان اختلاف نظر وجود دارد:
1. تقسیم قرآن به جزء، در زمان پیامبر اکرم(ص) سابقه داشته،[1] و احادیثی حاکى از آن است که در دوران رسول خدا قرآن به اجزایى تقسیم شده بود.[2] از مالک نقل کردهاند: مصحفى از جدش ارائه نمود که همزمان با مصحف عثمان نوشته شده بود و در آن نشانههایى وجود داشت.[3]
همچنین نقل شده است که امام صادق(ع) مصحفى داشتهاند که به چهارده جزء تقسیم شده بود.[4]
ولى آن نوع تقسیمبندى با آنچه امروز داریم تفاوت دارد. آنها قرآن را به 3 سوره، 5 سوره، 6 سوره، 9 سوره، 11 سوره و 13 سوره و حزب مفصل تقسیم میکردند؛ یعنى 3 سوره اول، بقره و آل عمران و نساء بوده و 5 سوره بعدى مائده، انعام، اعراف، انفال، براءة ... و حزب مفصل هم از سوره «ق» تا آخر قرآن بوده است.[5]
2. تقسیم قرآن به سى جزء و هر جزء به چهار حزب، پس از دوران «حجاج» و به منظور تسهیل در امر تدریس و فراگیرى قرآن انجام گرفت.[6] زرکشى در اینباره میگوید: «مشهور شدن تقسیم قرآن به سى جزء، مانند شهرت تقسیم هر حزب به ربعها از طریق مدارس علمى و بعضى جاهاى دیگر بوده است».[7]
3. ابو الحسن على بن محمد سخاوى (متوفاى 643) از دانشمندان بزرگ در ادب و فقه و قرائات که در دمشق میزیست، در کتاب «جمال القراء»، تقسیمبندى قرآن را به 30 جزء و هر جزئى را به 12 قسمت، که مجموعاً 360 قسمت باشد، به دانشمند نامى ابو عثمان عمرو بن عبید (متوفاى 144) که از شیوخ معتزله و مردى زاهد پیشه بود، نسبت میدهد و میگوید که او با درخواست منصور (خلیفه عباسى متوفاى 158) این کار را انجام داده است. منصور دوانیقى از وى خواست تا قرآن را بر حسب ایام سال تقسیمبندى کند و براى تنظیم حفظ و قرائت روزانه قرآن آماده گردد. او به درخواست منصور پاسخ مثبت داد و با نظمى استوار این تقسیمبندى را انجام داد و در پایان هر جزء با خطّ زرّین نشانهگذارى کرد. منصور آنرا به فرزند خود مهدى تعلیم داد و سپس دیگران پیروى کرده، و کم کم این تقسیمبندى میان مسلمانان رواج یافت.[8]
4. گفته شده: تقسیم قرآن به قسمتهاى دهگانه و پنجگانه و حزب و جزء و تعیین علامت و نشانه براى آنها، به دستور مأمون عباسى انجام گرفته است.[9]
اما آنچه مشهور است این است که؛ تقسیمبندیهای موجود در قرآن کریم وحیانی نبوده، بلکه این کتاب آسمانی در دورههای بعدی و برای دسترسی بهتر برای قرائت و تدریس قرآن رده بندی شده است.
-----------------------------------------------------------------------------
[1]. رامیار، محمود، تاریخ قرآن، ص 544، امیر کبیر، تهران، چاپ سوم، 1369ش.
[2]. ر.ک: سجستانی، أبو داود سلیمان بن أشعث، سنن أبی داود، محقق: عبد الحمید، محمد محیی الدین، ج 2، ص 55 – 56، المکتبة العصریة، صیدا، بیروت، بیتا؛ ابن کثیر قرشی، إسماعیل بن عمر، تفسیر القرآن العظیم، محقق: سلامة، سامی بن محمد، ج 7، ص 392، دار طیبة للنشر و التوزیع، چاپ دوم، 1420ق؛ قرطبی، یوسف بن عبد الله، الاستذکار، تحقیق: محمد عطا، سالم، معوض، محمد علی، ج 2، ص 475 – 479، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ اول، 1421ق؛ ابن حجاج مروزی، محمد بن نصر، مختصر قیام اللیل، ص 156، حدیث أکادمی، فیصل آباد، چاپ اول، 1408ق.
[3]. دانی، عثمان بن سعید، المحکم فی نقط المصاحف، ص 17، دار الفکر، دمشق، چاپ دوم، 1407ق.
[4]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 618، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[5]. سیوطی، جلال الدین، الإتقان فی علوم القرآن، ج 1، ص 223، دار الکتاب العربی، بیروت، چاپ دوم، 1421ق؛ زرکشى، محمد بن عبد الله، البرهان فی علوم القرآن، ج1، ص 345، دار المعرفة، بیروت، چاپ اوّل، 1410ق؛ تاریخ قرآن، ص 544.
[6]. ر.ک: صالح، صبحی ابراهیم، مباحث فی علوم القرآن، ص 93 – 97، منشورات الرضى، قم، چاپ پنجم، 1372ش.
[7]. البرهان فی علوم القرآن، ج 1، ص 349.
[8]. سخاوی، على بن محمد بن عبد الصمد، جمال القراء و کمال الإقراء، ج 1، ص 453 – 454، مؤسسة الکتب الثقافیة، بیروت، چاپ اول، 1419ق؛ معرفت، محمد هادى، علوم قرآنى، ص 175 - 176، مؤسسه فرهنگى التمهید، قم، چاپ چهارم، 1381ش.
[9]. به نقل از: البرهان فی علوم القرآن، ج 1، ص 349؛ علوم قرآنى، ص 175.
*اسلام کوئست