به گزارش جماران؛ کامبیز نوروزی در کانال تلگرامی خود نوشت:
«دوم خرداد 97 را پست گذاشتیم . از دوم خرداد 1376 بیست و یک سال گذشت. جنبش اصلاحات در فراز و فرودهای فراوان و سختی های بسیار، آثار و رهآوردهای فراوانی برای نظام سیاسی و جامعه ایران داشته است . جای سخن بسیار است در تحلیل و ارزیابی تجربه 21 سالۀ اصلاح طلبی ؛ دیدگاه ها متنوع و مختلف اند. بعد از 21 سال در کشور و جریان اصلاح طلبی تغییرات زیادی رخ داده است . بخشی از این تغییرات ، تحولاتی مثبت و پیشروانه اند و برخی نه . گذشته از آنکه از جنبش اصلاحات در ایران دفاع انتقادی می کنم اما اینجا نکته ای فوری تر مورد توجه من است .
جریان اصلاح طلبی همچنان مهمترین نیروی سیاسی ایران است که اگرچه محتاج بازنگری در آدمها و برخی مسائل فکری و سیاسی است ، اما همچنان در میان تمام جریانهای سیاسی موجود در داخل و کشور ، بیش از همه استعداد آن را دارد تا تغییرات تدریجی و آرام ایران را در چارچوب تمام اصول قانون اساسی پیش ببرد . کسی مانند سید محمدخاتمی نیز در این فرآیند شخصیتی مهم و کانونی است. چرا؟ همه دلایل به جای خود در پاسخ می خواهم از استدلال نقضی استفاده کنم .
در چند ماه گذشته دو جریان کاملاً متضاد آشکار و پنهان در یک برنامه و هدف مشترک تخریب اصلاح طلبان و سید محمد خاتمی را در دستور کار قرارداده اند . از یک سو راست افراطی تمامت خواه در داخل و از سوی دیگر مخالفان نظام و طرفداران براندازی و حامیان ایرانی آمریکا که مبلغ تحریم ایران و مداخلۀ نظامی آمریکا در ایرانند . دو جریان که در دو نقطه متقابل و متضاد قراردارند ، بصورت آشکار در انواع مصاحبه ها و یادداشت ها و سخنرانی ها ، ویا به شکل پنهان با نامهای مجعول و تقلبی در محیط تلگرام و توئیتر و غیره ، یا کانالهای شناخته شده ای چون آمد نیوز و... سهم زیادی از مطالب خود را به این اختصاص داده اند که اصلاح طلبی و سیدمحمدخاتمی وحتی کسانی مانند میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی را از مشروعیت و مقبولیت عمومی ساقط کنند و با بیانهای مختلف این جریان را از گردونه حیات سیاسی کشور خارج کنند.
وقتی دو جریان متضاد در چنین هدفی مشترک می شوند به این معناست که اصلاح طلبی اولاً مزاحم هر دو گروه تمامت خواه داخلی و برانداز و خشونت طلب خارجی است . ثانیاً نفوذ اصلاح طلبی و شخصیتهای آن در جامعه ایران آنقدر است که مانعی مهم برای پیشبرد پروژۀ تمامت خواهان داخلی یا براندازان خارج نشین و هوادارن ایرانی تحریم و مداخلۀ نظامی است . به عبارت دیگر مقبولیت عمومی خاتمی و اصلاح طلبی ، مانع از پیشبرد پروژه تمامت خواهی از یک سو و پیشبرد پروژۀ مداخله جویانه و براندازان است . اصلاح طلبی جریانی است که به عنوان یک سرمایۀ سنگین اجتماعی همچنان استعداد آن را دارد که مسیر اصلاح و بهبود اوضاع کشور و به پیشبرد مسیر توسعه سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و مانع ا ز تمامت خواهی باشد هم و مانع از تجاوزات مداخله جویانه ای شود که مزدبگیران ایرانی آمریکا دنبال می کنند که همانند تجربه های دردناک افغانستان و عراق و لیبی و سوریه ، مسیری جز ویرانی و وحشت و خون و مثلاشی شدن همه کشور نیست.
اگر افراد و جریانهایی که باسازمانهای عظیم و بودجه های هنگفت ، چنین استعداد و قدرتی را در کلیت جریان اصلاح طلبی و سید محمدخاتمی ، نمی دیدند ، اینقدر زحمت و خرج برای خودشان درست نمی کردند تا به شکلهای مختلف این جریان را از مشروعیت و مقبولیت عمومی بیاندازند. این سیاست به دنبال آن است که ایران را از هر نیروی سیاسی مؤثر تهی کند . در مرحلۀ بعد ممکن است تمامت خواهان بهرۀ چنین واقعه ای را بردارند ، و یا آمریکا و هواداران ایرانی اش با پیشبرد پروژه های تحریم و مداخلۀ نظامی ، تغییر رژیم ، فقر و بیماری و خون و وحشت و فروپاشی را با بسته بندی های تقلبی و آدمهای تقلبی ارمغان کند.
می ماند اینکه اصلاح طلبان اصیل از نسلهای مختلف اصلاحات با شناخت و درک عمیق این موقعیت تاریخی خود ، نقشی را که برعهده دارند بشناسند و به خوبی ایفا کنند . این مسئولیتی است که غفلت از آن همه را در برابر جامعه و تاریخ به کیفری دشوار محکوم خواهد کرد.»