سال 1396 در حافظه تاریخی ایران باقی خواهد ماند.
هنگامی که به تاریخ ۱۵۰ سال اخیر کشور نظر میکنیم، برخی از سالها همیشه در خاطره جمعی ما باقی مانده است. زیرا آن را با یک تحول جدی قرین میدانیم. هرچند به میزانی که با این تاریخ فاصله میگیریم، حضور برخی از این سالها در چشمانداز تاریخی کمرنگتر میشوند ولی برخی دیگر همچنان پررنگ خواهند بود. اگر درباره سالهای انقلاب و پس از آن مرور کنیم، سالهای 1357، 1358، 1359، 1360، 1367، 1368، 1376 و 1388 هرکدام از جهتی مهم هستند و در خاطرهها ماندهاند، به نظر بنده سال ۱۳۹۶ نیز از این نوع سالهاست. علت آن به نظرم تفاوت کیفی است که این سال، جامعه ایران را نسبت به گذشته متمایز کرده است. البته شاید این سال تفاوت چندان زیادی با سال ۱۳۹۵ نداشته باشد، و ۱۳۹۵ با ۱۳۹۴ و به همین ترتیب با ۱۳۹۰ ولی سال ۱۳۹۶ همان لحظهای است که یک لیوان در حال پر شدن سرریز میشود، و تحولی کیفی را در جامعه به نمایش میگذارد.
متمایز بودن این سالها را به طور معمول از طریق اتفاقات آن میشناسند، انتخابات اردیبهشت ماه و سپس اعتراضات دی ماه دو اتفاق بسیار مهم بودند، و به نظر بنده کیفیت انتخابات ۱۳۹۶ به کلی با انتخاباتهای قبلی متفاوت بود و حکایت از حضوری با معنایی دیگر از سوی مردم در عرصه سیاسی داشت که موضوع بحث این یادداشت نیست، ولی این کیفیت جدید، ناشی از امکان وجود همین انتخاباتی بود که با نظارتهای شدید برگزار میشود. اهمیت رویدادها و اعتراضات خیابانی دی ماه نیز بر کسی پوشیده نیست و نسبت به اهمیت آنها اتفاق نظر وجود دارد، و برای اولین بار بود که طی چند دهه اخیر در ایران رخ میداد. این یادداشت در مقام توصیف این وقایع نیست، بلکه در صدد آن است که یکی از ریشهها یا عوامل اصلی یا حداقل مهمترین عامل بروز این تحولات را معرفی کند.
به گمان بنده مهمترین علت بروز این وضع و رویدادها، شکست انحصار رسانههای رسمی است. از گذشته دور یکی از محوریترین مشکلات و مسایل جامعه ایران، کوشش برای آزادی دسترسی به رسانههای آزاد بوده است. ولی حکومتها همواره در برابر دسترسی آزاد به هرگونه رسانه اعم از چاپی، صوتی یا تصویری حساسیت بسیار زیادی داشتهاند. هرگاه هم بخش از این رسانهها در مسیر آزاد قرار میگرفتند به سرعت شاهد بازتابهای سیاسی آن در سطح ساخت قدرت و اقتدار حکومت بودیم. چه در ابتدای انقلاب و تا سال ۱۳۶۰ و چه از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۷۹ شاهد این وضع هستیم. آزادی پایدار رسانه خواه ناخواه متناظر است با حدی از پذیرش تکثر و چندصدایی در جامعه و این چندصدایی نیز باید در ساختار قدرت بازتاب پیدا کند، در غیر این صورت تناقض عجیبی را دامن خواهد زد. تناقضی که دیر یا زود به بحران سیاسی منجر خواهد شد.
در موارد گذشته که رسانهها بصورت مقطعی آزاد میشدند، امکان تغییر فضای آزاد رسانهای وجود داشت و حکومت میتوانست اوضاع را به شکل سابق در آورد. ولی در دهه اخیر شاهد تحولی شگرف هستیم که نه تنها کنترل این فضا را از دست حکومت خارج کرده است، بلکه آزادی رسانهها به شکلی در آمده که حتی خارج از هرگونه ضوابط و معیارهای قانونی و اخلاقی هم میتواند به حیات خود ادامه دهد. ترکیب تلفن همراه با اینترنت و شبکههای اجتماعی کلیت معادله نامیمون انحصار رسانهای رسمی را در صداوسیما به هم زده است. نه تنها این انحصار را ویران کرده بلکه بدتر از آن اینکه آن رسانه انحصاری را به کلی به حاشیه برده است.
نتیجه چه شده است؟ مدیریت اجتماعی و سیاسی در ایران طی دهههای گذشته خود را با ساختار انحصار رسانهای تطبیق داده و با آن خو کرده است. آن انحصار رسانهای کارکرد خاص خود را در ساختار قدرت و اعمال سلطه داشته است و الا کسی به آن تن نمیداد. اکنون و طی این چند سال اخیر اوضاع به مرور تغییر کرده است و تغییرات رسانهای با گذشته به کلی متفاوت است. این روندِ تغییراتِ کمّی، در سال ۱۳۹۶ تبدیل به یک تغییر کیفی شده است. نماد آن برداشتن فیلترینگ تلگرام است. چرا تلگرام رفع فیلتر شد؟ به این دلیل که روغن ریخته را نذر امامزاده میکنند. فیلترینگ بلاموضوع شده بود. حتی اگر خوب نگاه کنیم، دیگر بازداشت فعالان رسانهای نیز مفید فایده نیست و چه بسا بیمعنا شده است. از همه بدتر اینکه اجتماعی شدن افراد جامعه که پیش از این از طریق صداوسیما و رسانههای رسمی بود، الآن به کلی تغییر کرده است.
تمامی اطلاعات نشاندهنده این واقعیت است که صداوسیما جایگاه انحصاری خبری و تحلیلی خود را از دست داده است و در این زمینه به یک رسانه درجه دوم و حتی سوم تبدیل شده است. کارکرد آن در حد ارایه برنامه ۹۰ و دورهمی و خندوانه و سریالهای مشابه است. مخاطبان سیاسی آن در میان اقشار کماثرتر مثل افرادی با تحصیلات پایین، سن بالا، مناطق غیرشهری و... هستند. صداوسیما افق و چشمانداز روشنی را پیش روی خود نمیبیند. ادامه این وضع آن را ضعیفتر از پیش میکند. توان اصلاحات درونزا را نیز ندارد. از همه بدتر اینکه اگر بخواهد (که در بسیاری از موارد میخواهد) ژست مردممداری گرفته و شیوه انتقادی را انتخاب کند، این کار را یکسویه و به صورت مخرب انجام میدهد. در سال 1396 اختلال رسانهای در ایران به اوج خود رسیده و ثبات و پایداری اجتماعی و سیاسی ایران را تهدید میکند. شرط لازم و مقدماتی برای حل این ناپایداری، اصلاح شکافِ بزرگِ موجود میان رسانه رسمی و رسانههای غیررسمی است. از این جهت سال ۱۳۹۶ به عنوان مقطعی که ملت و جامعه ایران را از حیث دسترسی به رسانه آزاد به نقطه بازگشتناپذیری رسانده است در حافظه تاریخی ملت ایران خواهد ماند.