امام علی (ع) تأکید دارد که مردمان تمام روابط و مناسبات سیاسى خودکامانه را بزدایند و با زمامداران به دور از سازشکارى رفتار کنند، به راحتى با آنان سخن گویند، نقدشان کنند، محافظهکارى نکنند، دادخواهى نمایند، اعتراض کنند، و هیچ نگرانى نداشته باشند.
از حقوق اساسى مردمان در عرصه سیاسى این است که بتوانند آزادانه در امور نظر دهند، انتقادکنند، اعتراض نمایند و دادخواهى کنند، و بدین کارها، تهدید نشوند، تحدید نگردند، حرمت و حیثیتشان آسیب نبیند، و گرفتار پیامدهاى منفى، بدین سبب نشوند.
به گزارش جماران ، استاد مصطفی دلشاد تهرانی با بیان این مطلب در یادداشت خود افزود: امیرمؤمنان على(ع) مردمان را چنان صاحب حق مىدید و آنقدر پاسداشت حقوقشان نزد او محترم بود که فضاى نظر دادن، انتقاد کردن، اعتراض نمودن و دادخواهى کردن را به طور کامل باز نگه داشت و اجازه نداد با هیچ توجیهى این فضا سد گردد و بسته شود؛ بلکه آن حضرت با تأکید و به اصرار از مردمان مىخواست که آزادانه در امور نظر دهند، انتقاد کنند، اعتراض نمایند و دادخواهى کنند، چنانکه در خطبهاى که به بیان حقوق متقابل مردمان و زمامداران پرداخته، به مردمان چنین آموخته است :
«فَلاَ تُکَلِّمُونِی بِمَا تُکَلَّمُ بِهِ الْجَبَابِرَةُ، وَ لاَ تَتَحَفَّظُوا مِنِّی بِمَا یُتَحَفَّظُ بِهِ عِنْدَ أَهْل الْبَادِرَةِ، وَ لاَ تُخَالِطُونِی بِالْمُصَانَعَةِ. وَ لاَ تَظُنُّوابِیَ اسْتِثْقَالاً فِی حَقٍّ قِیلَ لِی، وَ لاَ الْتِمَاسَ إِعْظَامٍ لِنَفْسِی، فَإِنَّهُ مَنِ اسْتَثْقَلَ الْحَقَّ أَنْ یُقَالَ لَهُ أَوِ الْعَدْلَ أَنْ یُعْرَضَ عَلَیْهِ کَانَ الْعَمَلُ بِهِمَا أثْقَلَ عَلَیْهِ. فَلاَ تَکُفُّوا عَنْ مَقَالَةٍ بِحَقٍّ أَوْ مَشُورَةٍ بِعَدْلٍ. فَإِنِّی لَسْتُ فِی نَفْسِی بِفَوْقِ أَنْ أُخْطِئَ وَ لاَ آمَنُ ذلِکَ مِنْ فِعْلِی، إِلاَّ أَنْ یَکْفِیَ اللهُ مِنْ نَفْسِی، مَا هُوَ أَمْلِکُ بِهِ مِنِّی. فَإِنَّمَا أَنَا وَ أَنْتُمْ عَبِیدٌ مَمْلُوکُونَ لِرَبٍّ لاَ رَبَّ غَیْرُهُ.»
نهج البلاغه ، خطبۀ ۲۱۶
آنسان که با زورگویان و سرکشان سخن مىگویند، با من سخن مگویید، و آن محافظهکارىها را که با تیزخویان و مستبدّان روا مىدارند، با من روا مدارید، و با من به طور تصنّعى و با سازشکارى آمیزش مکنید. و مبادا گمان کنید که شنیدن حق بر من سنگین است، و تصوّر نکنید که من خواهان آنم که مرا بزرگ انگارید، زیرا هر کس که شنیدن حق یا عرضه شدن عدالت بر او سنگین بُوَد، عمل به حق و عدالت بر وى سنگینتر بُوَد. پس، از گفتن حق، یا مشورت به عدالت و عدالتخواهى خوددارى مکنید، زیرا من خود را بالاتر از آن نمىدانم که خطا نکنم، و خود را ایمن از خطا نمىدانم، مگر این که خداوند مرا در کار نفس کفایت کند که او از من بدان توانمندتر است. و جز این نیست که من و شما فقط بندگان و مملوکان پروردگارى هستیم که جز او پروردگارى نیست.
امام(ع) تأکید دارد که مردمان تمام روابط و مناسبات سیاسى خودکامانه را بزدایند و با زمامداران به دور از سازشکارى رفتار کنند، به راحتى با آنان سخن گویند، نقدشان کنند، محافظهکارى نکنند، دادخواهى نمایند، اعتراض کنند، و هیچ نگرانى نداشته باشند. آن حضرت زمینه را براى چنین روابط و مناسبات سیاسى فراهم کرده بود که جز بدین، حقوق اساسى مردمان حفظ نمىشود.
امام(ع) مردمان را آگاه مىسازد که در جامعهاى که نتوان به راحتى و بىنگرانى نظر داد، انتقاد کرد، اعتراض نمود و دادخواهى کرد، حق و عدالتى برپا نمىشود، و لازمه گام زدن در مسیر حق و برپا داشتن عدالت، این است که فضاى سیاسى اینگونه باز باشد و مردمان این چنین حقوقشان و آزادىشان پاس داشته شود. امام(ع) تأکید مىکند که هیچ زمامدارى را در جایگاه ربوبى ننشانید و او را مالک خود ندانید، و خود نیز در چنین جایگاهى منشینید، که هیچکس مالک دیگرى و ربّ او نیست، که اگر چنین تصورى پیدا شود، آدمیان خود را صاحب اختیار یکدیگر مىگیرند و اجازه تصرّف در حریم یکدیگر را مىیابند، که این مختصّ خدایى است که مالک همه چیز و ربّ جهانیان است.
بنابراین امیرمؤمنان على(ع) مىآموزد که چون ما هیچ یک، مالک یکدیگر نیستیم، اجازه داریم با حفظ حرمتها و کرامتها، درباره هم نظر دهیم، انتقاد کنیم، به ناروایىها اعتراض نماییم، و دادخواهى کنیم.
امام على(ع) این امور را در هر شرایطى پاس داشت و هیچگاه راه آن را مسدود نساخت. در هنگامه آشوب جمل، در مسیر خود به سوى بصره، نامهاى به مردم کوفه نوشت تا آنان را از آشوب پیش آمده آگاه سازد و به یارى خویش بخواند. در این نامه چنان مردمان را تکریم نموده که به هیچ روى به آنان فرمان نداده، و خود را مطلق معرفى ننموده، بلکه از آنان خواسته است تا در این ماجرا تأمّل و بررسى کنند و هر که را که حق یافتند، به یارىاش برخیزند، و آن را که متجاوز و ستمگر یافتند، بازش دارند :
«أَمَّا بَعْدُ، فَإِنِّی خَرَجْتُ مِنْ حَیِّی هذَا: إمَّا ظَالِمًا، وَ إِمَّا مَظْلُومًا؛ وَ إِمَّا بَاغِیًا، وَإِمَّا مَبْغِیًّا عَلَیْهِ. وَ إِنِّی أُذَکِّرُ اللهَ مِنْ بَلَغَهُ کِتَابِی هذَا لَمَّا نَفَرَ إِلَیَّ، فَإِنْ کُنْتُ مُحْسِنًا أَعَانَنِی، وَ إِنْ کُنْتُ مُسِیئًا اسْتَعْتَبَنِی.»
همان ، نامۀ ۵۷
پس [ از ستایش و سپاس پروردگار و درود بر پیامبر بزرگوار ] ، من در حالى از این جایگاه خود بیرون آمدهام که یا ستمگرم یا ستم رسیده؛ یا از فرمان حق گردن کشیدهام یا کسى هستم که از فرمان او سرپیچى کردهاند. من خداى را به یاد کسى مىاندازم که نامهام به او برسد و براى این که به سوى من گسیل شود، [ در کار من ] بنگرد که اگر نیکوکار هستم، مرا یارى دهد، و اگر بدکار مىباشم، از من بخواهد تا به حق بازگردم و خشنودى خدا را به دست آورم.
امام على(ع) چنان مردمان را در انتخاب راه سیاسى خود محترم و با کرامت مىشمارد که به هیچروى مسیر انتخابى خود را به آنان تحمیل نمىکند، و خود را نیز مطلق نمىانگارد، بلکه از آنان مىخواهد که درباره آن چه پیش آمده، بررسى کنند و حق را برگزینند و آن را که ستم پیشه کرده و تجاوز نموده، به جاى خود نشانند، و ستمدیده و مورد تجاوز واقع شده را یارى نمایند.
سیره امیر مؤمنان على(ع) چنین بود که انسانها میدان یابند تا به راحتى و بىدغدغه درباره اقدامات و رفتار سیاسىِ زمامدارانشان سخن گویند، نظر دهند، انتقاد کنند، اعتراض نمایند، و دادخواهى کنند؛ و اصرار داشت که زمینههاى لازم براى چنین رخداد مبارکى فراهم شود. آن حضرت در عهدنامه مالک اشتر، چنین فرموده است :
«وَ اجْعَلْ لِذَوِی الْحَاجَاتِ مِنْکَ قِسْمًا تُفَرِّغُ لَهُمْ فِیهِ شَخْصَکَ، وَ تَجْلِسُ لَهُمْ مَجْلِسًا عَامًّا فَتَتَوَاضَعُ فِیهِ لِلّهِ الَّذِی خَلَقَکَ، وَ تُقْعِدَ عَنْهُمْ جُنْدَکَ وَأَعْوَانَکَ مِنْ أَحْرَاسِکَ وَ شُرَطِکَ، حَتَّى یُکَلِّمَکَ مُتَکَلِّمُهُمْ غَیْرَ مُتَتَعْتِعٍ. فَإِنِّی سَمِعْتُ رَسُولَاللهِ ـ صَلَّىاللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ـ یَقُولُ فِی غَیْرِ مَوْطِنٍ: ''لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لاَ یُؤْخَذُ لِلضَّعِیفِ فِیهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِیّ غَیْرَ مُتَتَعْتِـعٍ``. ثُمَّ احْتَمِلِ الْخُرْقَ مِنْهُمْ و الْعِیَّ، وَ نَحٍّ عَنْهُمُ الضِّیقَ وَ الاَْنَفَ، یَبْسُطِاللهُ عَلَیْکَ بِذلِکَ أَکْنَافَ رَحْمَتِهِ، وَ یُوجِبُ لَکَ ثَوَابَ طَاعَتِهِ.»
همان ، نامۀ ۵۳
و بخشى از وقت خود را خاص کسانى قرار ده که به تو نیاز دارند، و خود را براى کار آنان فارغ دار، و در مجلسى همگانى برایشان بنشین، و در آن مجلس براى خدایى که تو را آفریده است فروتنى پیشه کن، و پاسداران و یاران خود از محافظان و نگهبانان ویژهات را از آنان برکنار دار، تا گوینده آنان بىآن که زبانش بگیرد و در سخن درماند با تو سخن گوید، که من بارها از پیامبر خدا ـ که بر او و خاندانش درود باد ـ شنیدم که مىفرمود: «هرگز امّتى را پاک ـ از گناه ـ نخوانند که در آن امّت بى آن که بترسند و در گفتار درمانند، حقّ ناتوان را از توانا نستانند». و درشتى کردن و درست سخن نگفتنِ آنان را بر خود هموار کن، و تنگخویى و خودبزرگبینى را از خود بران، تا خدا بدین کار اطراف رحمت خود را بر روى تو بگستراند و پاداش فرمانبردارى از خود را برایت واجب گرداند.
تا زمینه سیاسى لازم براى نظر دادن، انتقاد کردن، اعتراض نمودن، و دادخواهى کردنِ بىدغدغه، در جامعهاى فراهم نگردد، جامعه، رو به سلامت و رشد نمىرود؛ و با تحقق چنین زمینهاى است که درهاى رحمت الهى بر مردمان گشوده مىشود، و از هر سو امکان تعالى براى آنان فراهم مىگردد.