حقّ زندگى انسان چنان والا و مهم است که در منطق دین، کشتنِ یک نفر به ناحق، چونان کشتن همه جامعه مطرح شده است؛ زیرا فرد، گروه و حکومتى که بتواند دست به خون بىگناهى بیالاید، این آمادگى را دارد که جامعهاى را بکشد و فداى خودکامگى و قدرتطلبى خود نماید.
به گزارش جماران؛ مصطفی دلشاد تهرانی در کانال تلگرامی خود نوشت:
هر انسانى حقّ زندگى دارد و این حق، تنها زنده بودن و زیستن نیست، که خوب زیستن نیز هست. خداوند به انسان زندگى بخشیده و امکان زیست انسانى و شایسته برایش فراهم کرده است، و انسان نه خود حق دارد این موهبت را نادیده بگیرد و زیرپا بگذارد، و نه دیگران حق دارند، حقّ زندگى و زیست انسانى و شایسته او را سلب کنند و نقض نمایند و به راههاى گوناگون این امکان را از بین ببرند و یا کاهش دهند. در این میان امکان بیشترین تجاوز به حقّ زندگى انسانها، از جانب حکومتها است که یا زمینه لازم را براى پاسداشت حقّ زندگى انسانها فراهم نمىکنند، یا به اتکاى قدرت خویش، راه تجاوز به آن را مىگشایند و از پاسخگویى، اصلاح، ترمیم و جبران آنچه صورت گرفته سر باز مىزنند.
امام على(ع) درباره حقّ زندگى انسانها و پاسداشت این حق، به ویژه از سوى حکومتها، در عهدنامه مالک اشتر چنین فرموده است:
« إِیَّاکَ وَ الدِّمَاءَ، وَ سَفْکَهَا بِغَیْرِ حِلِّهَا، فَإِنَّهُ لَیْسَ شَی أَدْعَى لِنِقْمَةٍ، وَ لاَ أَعْظَمَ لِتَبِعَةٍ، وَ لاَ أَحْرَى بِزَوَالِ نِعْمَةٍ، وَ انْقِطَاعِ مُدَّةٍ، مِنْ سَفْکِ الدِّمَاءِ بِغَیْرِ حَقِّهَا. وَاللهُ سُبْحَانَهُ مُبْتَدِیٌ بِالْحُکْمِ بَیْنَ الْعِبَادِ، فِیمَا تَسَافَکُوا مِنَ الدِّمَاءِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ. فَلاَ تُقَوِّیَنَّ سُلْطَانَکَ بِسَفْکِ دَمٍ حَرَامٍ، فَإِنَّ ذلِکَ مِمَّا یُضْعِفُهُ، وَیُوهِنُهُ، بَلْ یُزِلُهُ وَ یَنْقُلُهُ.»
نهج البلاغه ، نامۀ ۵۳ ( عهدنامۀ مالک اشتر)
تو را سخت پرهیز مىدهم از خونها و به ناروا ریختن آنها، زیرا چیزى بیشتر از ریختن خون ناحق کیفر [الهى] را برنمىانگیزد، و پیامد بدفرجامى از آن بزرگتر به دنبال نمىآورد، و به برچیده شدن نعمت سزاوارتر نمىگرداند، و روزگار را به سر نمىرساند. و خداى پاک از هر کاستى در روز رستاخیز آغازگر داورى خونهایى مىشود که بندگان از یکدیگر ریختهاند. پس حکومت خود را با ریختن خون ناروایى نیرومند نگردان، زیرا چنان کارى نه تنها از عوامل ناتوان کردن و سست کردن قدرت، که باعت نابودى و به دست دیگران افتادن آن هم مىشود.
حقّ زندگى انسان چنان والا و مهم است که در منطق دین، کشتنِ یک نفر به ناحق، چونان کشتن همه جامعه مطرح شده است؛ زیرا فرد، گروه و حکومتى که بتواند دست به خون بىگناهى بیالاید، این آمادگى را دارد که جامعهاى را بکشد و فداى خودکامگى و قدرتطلبى خود نماید؛ و نیز جامعه انسانى در حقیقت یک واحد بیش نیست، که بر افراد آن یک حکم جارى است، و کشتن یک فرد، به منزله کشتن هر فرد و تکتک جامعه، و همه مردمان است، و حرمتى سنگینتر
از این نیست. حقّ زندگى و حرمت خون چنان سنگین است که اگر کسى را به کشتن فردى وادار کنند، نمىتواند دست به خون بیالاید، هر چند که او را به سبب مخالفت با خون ریختن بکشند؛ و این حریم چنان است که در آن تقیّه جایز نیست. در حدیث امام صادق(ع) آمده است:
«إِنَّمَا جُعِلَتِ التَّقِیَّةُ لِیُحْقَنَ بِهَا الدَّمُ، فَإِذَا بَلَغَ الدَّمَ فَلَیْسَ تَقِیَّةٌ.»
الکافی ، کلینی ، ج ۲ ، ص ۲۲۰
جز این نیست که تقیّه براى جلوگیرى از ریختن خون قرار داده شده است. پس هرگاه تقیّه منجر به ریخته شدن خون گردد، دیگر تقیّه نباشد.
در این امر، حکومتها پیوسته در معرض تعدّى به حقّ زندگى انسانها، به ویژه مخالفان خود هستند؛ و براى این که راه چنین فاجعهاى بسته شود، لازم است حرمت این حریم به خوبى براى همگان تبیین گردد، و فرهنگ پاسداشت آن ایجاد شود، و قوانین سخت و مراقبتهاى صحیح و پیگیرىهاى شدید در اینباره سامان یابد، که سیره امام على(ع) نمونهاى والا از این فرهنگ و راه و رسم است.