اگر یک دوره کلاس «معنا و تبعات فضای مجازی» برای برخی مسئولان امنیتی گذاشته میشد منتقدان را با فرستادن به «انفرادی»، تبدیل به «اجتماعی» و به تعبیر دیگر افرادی تأثیرگذار در اجتماع نمیکردند
تبادل روزانه صدها میلیون پیام میان دهها میلیون ایرانی، پدیده پیچیدهای است که شاید بتوان عمق آن را تا چند سال آینده شناسایی کرد. در اینجا در مورد هر کدام از سه بعد فرهنگی، امنیتی و قضایی فقط به یک نکته اشاره می کنم.
۱. جنبه فرهنگی: تلگرام همچنان که منعکسکننده اقدامات مثبت فرهنگی مثل حرکت عظیم مردمی برای کمک به زلزلهزدگان است، رسواییهای فرهنگی ما را هم خوب می نمایاند. نباید در مقابل هجوم هزاران مریض بیمنطق و فحاش به صفحه اینستاگرامی یک فوتبالیست - که در نتیجه قرعهکشی جام جهانی بیتقصیر بود - صرفا تماشا کرد و افسوس خورد. نصیحت هم برای این افراد چندان کارگر نیست. هر کس از این حرکات آزرده میشود میتواند در همان صفحه اینستاگرامی، گُلی را در بخش نظرات (با نشانی از ایرانی بودن) بگذارد.
یک «باران گل» چندصدهزار نفری و یا حرکاتی مشابه که در آن، همه اقشار از خوشحجاب و بدحجاب گرفته تا روحانی و کراواتی و بابصیرت و بیبصیرت مشارکت کنند نه تنها از آبروریزی ملی جلوگیری کرده و لجنها را در میان گُلها ناپدید می کند، بلکه فرصتی است برای نزدیک شدن اقشاری از جامعه که از هم فاصله دارند. به جای افسوس خوردن باید زودتر اقدام کرد؛ کاش مردم اخلاقمدار، از هر ورزشکار خارجی که در مقابل ما قدرتمند ظاهر می شود، در صفحه او تشکر کنند قبل از آنکه گروه کمشمار اراذل اینترنتی به صفحه او هجوم ببرند.
۲. جنبه امنیتی: فضای مجازی معنای برخی از کلمات را که جامعه روی آن حساس است تغییر داده است. دیگر در مورد منتقدان، کلمهای به نام احضار و دستگیری وجود ندارد. کلمه «احضار» جای خود را به «احضار با اطلاع فوری دهها میلیون نفر» داده و دستگیری معنای جدید «دستگیری در حضور دهها میلیون نفر» را پیدا کرده است. اگر اکثریت جامعه نسبت به احضار یا دستگیری یک فرد منتقد (نه مفتری یا مجرم) قانع نباشد، این به معنای ایجاد یک موج منفی میلیونها نفری در اذهان و احساس خفگی در جامعه است. اگر این کار مصداق «تشویش اذهان» نیست پس چیست؟
امروزه با وجود شبکه های مجازی، برخوردهای امنیتی با «منتقدان»، درست نتیجه عکس می دهد. اگر با رزمنده غواصی که به هر دلیل گاه گاه نامهای انتقادی مینویسد با سعه صدر برخورد شده بود و مدتها در انفرادی زندانی نمیشد، شاید تاکنون از وجود او و نامههایش چند هزار نفر هم مطلع نمیشدند. نامههای او حاوی مطالب درست، نادرست و گاهی پرت است. به برکت زندانیشدن و سلول انفرادی، نامه انتقادی اخیر او فقط در کانالش آمار بازدید حدود «هفتصد هزار» را نشان میدهد. دست مریزاد! اگر یک دوره کلاس «معنا و تبعات فضای مجازی» برای برخی مسئولان امنیتی گذاشته میشد منتقدان را با فرستادن به «انفرادی»، تبدیل به «اجتماعی» و به تعبیر دیگر افرادی تأثیرگذار در اجتماع نمیکردند.
۳. جنبه قضایی: کاش میتوانستم این جمله را ده بار در اینجا بنویسم که «فضای مجازی میتواند یک بازوی بسیار قوی در تقویت نظام اسلامی باشد فقط و فقط اگر «عدالت» و «صداقت» به طور محسوس بر کشور حاکم باشد؛ در غیر این صورت فضای مجازی بدون تردید بزرگترین تهدید برای کیان نظام است». آن مقام محترم قضایی که می گوید حال فضای مجازی «اورژانسی» است درست میگوید، به دلیل اینکه به قول همین مقام «اگر این سینه را باز کنم...» که ظاهرا اشاره است به اینکه در مورد تخلفات مهم و رسیدگی نشده برخی مسئولان و نزدیکان آنها خبرهاست. مضمون این جمله دردآور نه تنها توسط دو مقام ارشد قضایی، بلکه دو کاندیدای اصلی ریاست جمهوری اخیر نیز با تصریح و یا تلویح بر زبان آورده شد. آیا مردم جز این باید برداشت کنند که مسئولان در هر دو جناح آتوهای دندانگیر از یکدیگر دارند؟
برای تحلیل علل پیدایش این سینههای پر باید میزگردها گذاشت. هر چه این سینهها پرتر باشد و به تعبیری «پروندههای مهم رسیدگی نشده دانهدرشتها» - که مردم اکیدا انتظار رسیدگی به آنها را دارند - بیشتر باشد، بیاعتمادی در مردم شدیدتر است. برای ایجاد اعتماد کافی به نظام، راهی نیست جز اینکه این سینهها تحت عمل قلب «باز» اورژانسی قرار گیرند، البته با درهای باز. مفسدان مالی و اخلاقی و سوء استفاده کنندگان از قدرت را معرفی کنید؛ آن وقت میلیونها تقدیر مردم را در فضای مجازی ببینید تا معلوم شود که این فضا چه پشتوانه عظیمی برای نظام است. البته اگر خدای ناکرده فساد در کشور، سیستمی شده باشد دیگر درِ ورودی این اتاق عمل پلمپ شده و باید در انتظار معجزه بود.
با این سینههای پر، طبیعی است که کوه بزرگی از شکها و بدگمانیها در جامعه پدید آمده است. موافق نیستید؟ در سطح کشوری نظرسنجی تلگرامی بگذارید. چه زیبا فرمود امام سجاد(ع): فَإِنَّ الشُّکُوکَ وَ الظُّنُونَ لَوَاقِحُ الْفِتَنِ؛ شکها و گمانها بارورکننده فتنههاست.