تا زمان حیات پیامبر، باب نزول قرآن گشوده و هنوز فرآیند وحی به اتمام نرسیده بود و جامعه سوالات و ابهامات خود را از شخص پیامبر میپرسید و قرآن نیز یکی از ماموریتهای پیامبر را تبیین وحی معرفی میکند، اما بعد از رحلت پیامبر، آنطور که حضرت رسول معین کرده بود بنا بود تفسیر و توضیح اسلام توسط امیرالمومنین(ع) انجام شود، اما این موضوع به دلیل مسائل سیاسی محقق نشد.
برای فهم بهتر شأن و منزلت پیامبر باید مروری بر دوران بعثت و رحلت ایشان داشته باشیم. پیش از پیامبر اکرم(ص) در عربستان شمالی هیچ دولتی مستقر نبود و گروههای سیاسی قبایل بیابانگرد و شهرنشینی بودند که در مناطق کوچک شهری یا در بیابانها به صورت پراکنده زندگی میکردند. حتی ساکنین شهرهایی مثل مکه، یثرب و طائف- که جزو شهرهای مهم آن زمان شبه جزیره به حساب میآمدند- چند قبیله در کنار یکدیگر بودند و زندگی شهرنشینی در معنای متداولی که فهم میشود وجود نداشت. به بیانی دیگر تنها شکل ظاهری این مراکز همانند شهر بود اما روابط قبیلهای و عشیرهای بر شهر حاکم بود و سلسله مراتب و نظام اداری مشخصی برای اداره سیاسی وجود نداشت. به همین خاطر نبود یک نظام اداری کارآمد و مشخص در جامعه آن زمان عربستان باعث شد در شهر به جای روابط سیاسی، نظامهای مشورتی وجود داشته باشد. روحیه قومیتگرا و عشیره محور مردم مکه تا زمانی که حضرت در آنجا حضور داشتند ادامه یافت و باید یادآور شد پیامبر اسلام در چنین فضایی پیامآور توحید، انصاف، عدالت، محبت و احترام به انسانها و رفتار مسالمتآمیز بودند. در حقیقت دعوت رسولالله پاسخ و واکنشی به خشونت جامعه عربستان بود.
آوازه منش والای پیامبر به گوش مردم یثرب رسید و آنها امیدوار شدند با حضور ایشان تضادهای اجتماعی پایان یابد و فضای پرتنش داخلی این شهر سامان پیدا کند و رسول خدا منادی وحدت میان نیروهای متضاد اجتماعی شود. این امید به رحمانیت پیامبر اسلام سبب شد از ایشان برای حضور در یثرب دعوت به عمل آید.
عزیمت پیامبر از مکه به یثرب سرآغاز عقد نخستین پیمان مدنی بود. بر اساس این پیمان توافق شد تا از پیامبر(ص) همانند خانواده خودشان حفاظت کنند و روابط قبیلهای و طایفهای کنار گذاشته شود. از این قرارداد میشود به عنوان نخستین پیمان مدنی و به تعبیری دولتی یاد کرد. حضور پیامبر در یثرب (مدینه) باعث ایجاد پیوند دوستی میان مجموعه اعراب مسلمان و یهودی شد که با این کار حضرت زمینههای نوعی نظام و قرارداد اجتماعی را ایجاد کردند تا ذیل آن همه بتوانند در کنار یکدیگر در شهر مدینه زندگی کنند. البته باید در نظر داشته باشیم، دولت در معنایی که امروز تصور میشود یا شکلی از حکومتداری که در دوره بنیامیه و بنیعباس وجود داشت، تجربه نشد. بلکه پیامبر(ص) به دلیل محبوبیت و اقبالی که در میان مردم داشتند به عنوان داوری امین و صالح مورد قبول همگان بودند. به بیانی دیگر، حضرت رسول، رهبری نیروهای اجتماعی را عهدهدار میشوند و پیامبر اسلام نیز از این فرصت برای ابلاغ شرایط و تبلیغ دین خود استفاده کردند.
پیامبر در ابلاغ وحی، باورهای قبیلهگرایی را رد کردند و در عوض آن جامعه را با ارزشهای برابری انس دادند و کمکم اهمیت تعلقات عشیرهای رنگ باخت و اخلاق به عنوان بنای فضیلت انسانها دانسته شد. به بیانی دیگر به جای توجه به قبیله فرد به فردیت و انسانیت او ارج نهاده شد. پیامبر(ص) در زمان حیاتشان به دنبال نفی نگاه طبقاتی بودند اما این ارزش در مردم آن زمان درونی نشد و با رحلت ایشان نگرش طبقاتی مجددا احیا شد تا حدی که شورشی عمومی در پی عمیق شدن شکافهای طبقاتی در جهان اسلام به وجود آمد تا جایی که خلیفهسوم در جریان شورش عمومی کشته شد و تلاشهای امیرالمومنین هم نتوانست فضا را آرام کند.
بنابر شواهد تاریخی و اعتقادی شیعیان، رسول خدا(ص) تمهیداتی را اندیشیده بودند تا پس از رحلتشان، زعامت جامعه اسلامی در اختیار کسی که بالاترین صلاحیت را داشته باشد، قرار بگیرد و از نظر شیعیان عدم تحقق این پیشبینی بر آینده جهان اسلام تاثیر گذاشت و همین امر موجب شد پس از رحلت پیامبر(ص) سمت و سوی مسیر جامعه عوض شود، زیرا هنوز ارزشهای پیامبر در جامعه نهادینه نشده بود و خرافه و باورهای سنتی و عادات غلط عرب همچون آتشی زیر خاکستر، با رحلت پیامبر اسلام و کنار گذاشته شدن حضرت علی(ع) شعلهور شد و با رحلت پیامبر روحیه قبیلهگرایی مجددا ظهور پیدا کرد و نگرش بزرگان عرب به زمامداری عقبگردی جدی دارد چرا که برخلاف آنکه مبنا در نظام اسلامی صلاحیت و شایستگی است و شرط سنی مدخلیتی ندارد، اما با رحلت پیامبر دوباره ارزشهای پیشین به عنوان مبنا و معیار میشود و این تغییر رویکرد جدلهای پیشین قبیلهای برای کسب قدرت را زنده کرد. همچنین بعد از رحلت پیامبر شوق فرماندهان به گسترش فتوحات دوباره زنده شد وبا رحلت ایشان، خلفا جز امیرالمومنین(ع) به دنبال گسترش مرزهای اسلام رفتند، این تصمیم سیاسی و استراتژیک، سرنوشت جغرافیا و تاریخ و آینده اسلام را عوض کرد.
تا زمان حیات پیامبر، باب نزول قرآن گشوده و هنوز فرآیند وحی به اتمام نرسیده بود و جامعه سوالات و ابهامات خود را از شخص پیامبر میپرسید و قرآن نیز یکی از ماموریتهای پیامبر را تبیین وحی معرفی میکند، اما بعد از رحلت پیامبر، آنطور که حضرت رسول معین کرده بود بنا بود تفسیر و توضیح اسلام توسط امیرالمومنین(ع) انجام شود، اما این موضوع به دلیل مسائل سیاسی محقق نشد. حضرت علی(ع) در آن زمان مرجع تفسیری بزرگان سیاسی بودند هرچند به دلیل خصومت و اغراض سیاسی مانع از تبدیل شدن حضرت به چهرهای سیاسی میشدند. کنار گذاشتن حضرت علی در شرایطی است که هرچه از وفات پیامبر دور میشویم احتیاجمان به تفسیر قرآن بیشتر افزایش پیدا میکند چرا که با گسترش مرزهای جغرافیایی جامعه اسلامی مسائل جدیدی مطرح میشود که نیاز به تفسیر قرآن را دوچندان میکند و اما این در شرایطی است که خلیفه دوم به بهانه منع نگارش هرآنچه غیر از قرآن، از تدوین احادیث پیامبر هم جلوگیری کردند. این تصمیم خلیفهدوم باعث میشد دسترسی مردم به سنت پیامبر محدود شود و سیره پیامبر در اختیار نسلهای بعدی جامعه اسلامی قرار نگرفت.