« هر تحلیلی از رفتارهای گروه آقای احمدینژاد خیلی ذهنی و انتزاعی خواهد بود چرا که ما در ذهن آنها نیستیم و نمیدانیم چگونه فکر میکنند»
به گزارش جماران عباس عبدی با قرار دادن بخشی از گفتگوی خود با نشریه صدا پیرامون بست نشینی حلقه یاران احمدی نژاد در حرم حضرت عبدالعظیم(ع) در کانال تلگرامی خود، نوشت
تحلیل شما از کنشهای اخیر احمدینژاد و بستنشینی در حرم عبدالعظیم چیست؟
واقعیت این است که هر تحلیلی از رفتارهای گروه آقای احمدینژاد خیلی ذهنی و انتزاعی خواهد بود چرا که ما در ذهن آنها نیستیم و نمیدانیم چگونه فکر میکنند. آنها هم چندان شبیه به یک کنشگر متعارف فکر و رفتار نمیکنند. در نتیجه سخت است که هدفی را که دارند بشناسیم و بگوییم برای چه این کار را انجام میدهند. اکنون و در این مورد خاص اگر کنش آنها را متعارف و عقلانی تصور کنیم شاید به این نتیجه برسیم که آنها حس میکنند برای اصولگرایان و در جهت قلع و قمع اصلاحطلبان خدماتی انجام دادهاند ولی الان متناسب با آن خدمات انجام شده قدر نمیبینند . آن ها در گذشته نشان دادند که جایگاهی ثبیت شده نه در جامعه و نه در ساخت قدرت ندارند که بر اساس آن جایگاه وارد سیاست شدهباشند و در واقع بر اساس یک موج و فضای اتفاقی وارد سیاست شدند. زمانی هم که این امواج رد میشوند هیچ خبری از این گروههای موجی در سیاست نخواهد بود. به همین دلیل هم میبینیم وقتی بستنشینی در حرم عبدالعظیم را انجام میدهند فقط خودشان هستند و کسی با آنها همراهی ندارد. در واقع بر این باورند که وقتی شرایط برای ما مهیا نیست اجازه نمیدهیم برای کسان دیگری هم فراهم باشد. البته چارچوب تحلیلی دیگری هم به نام دیپلماسی عمومی از این رفتارشان وجود دارد که در زمان استقرار دولت احمدینژاد هم عملیاتی میشد. دیپلماسی عمومی آنها این بود که همیشه در سرخط خبرها باشند اما اینکه برای چه در راس اخبار باشند اساسا اهمیت نداشت. مهم سرخط خبر بودن است. آنها اگر دست به چنین کارهایی نزنند هیچگاه در چارچوب اخبار روز جایی ندارند چون جایگاه سیاسی و اجتماعی قابل توجهی ندارند.
چه اتفاقات و فرآیندی موجب منجر به تغییر گفتمان سیاسی احمدینژاد شد؟
دولت احمدینژاد و هیات دولت آن را میتوانید ناشی از قیمت بالای بشکهّهای نفت ببینید. درآمدهای نفتی وقتی به ۵۰-۶۰ تا ۱۰۰ دلار رسید طبیعی است که چنین سیاستمدارانی هم از دل این شرایط بیرون میآید. در گذشته بارها متذکر میشدم اما بسیاری توجهی به سیاستهای ناشی از قیمت بالای نفت نکردند. کل سیاستّهای دولت قبل مبتنی بر درآمدهای نفتی است چه توزیع یارانه، چه مسکن مهر چه نحوه برخورد با جهان خارج و ... ناشی از افزایش درآمدهای نفتی است. هنگامی که از سال ۹۰ این افزایش درآمدها متوقف شد و با تحریم مواجه شدیم این سیاستها هم متوقف ماند و حتی این گروه سعی کردند در جهت عکس سیاستهای قبلی حرکت کند. بنابراین این گفتمان- البته اگر بتوان نام گفتمان بر آن نهاد- در درجه اول محصول افزایش شدید رانت و درآمدهای نفتی ایران بود. البته شاید این سوال مطرح شود که چرا این شرایط در کشورهای دیگر بجز ونزوئلا به وجود نیامد. به هر حال زمینههای مختلفی وجود دارد از جمله زمینههای داخلی و زمینهّهای بینالمللی که فغلا مجال بحث آنها نیست. در زمینه بینالمللی هم شاهد هستیم که فضای مجازی باعث شد سیاستمداران عوام فریب بتوانند نفس بکشند و بالاتر بیایند. سیاست تا حدی تودهای به معنای منفی آن شدهاست. این نوع سیاستورزان هم میتوانند در این شرایط از این نمد برای خود کلاهی بدوزند.
خاستگاه سیاسی احمدینژاد در سیاست ایران چیست ؟
خاستگاه سیاسی احمدینژاد بخشی محصول افزایش درآمد نفتی است ولی این به تنهایی کفایت نمیکند بخشی دیگر محصول وجود گروههایی است که از طریق توزیع رانت نفت به ندای آنان لبیک بگویند. این گروه نیروهای حاشیهای جامعه هستند که نه در بطن سنت به معنای دقیق آن هستند و نه به مدرنیته جذب شدهاند؛ نیروهای میانهای که هم میتوانند در حاشیه جامعه باشند و هم میتوانند در حاشیه شهر یا اقتصاد و حتی سیاست باشند. متن اقتصاد، سیاست و فرهنگ در ایران آنقدر قوی نیست که نیروهای حاشیهای به معنای دقیق کلمه حاشیعای و ضعیف باشند. آن زمان وضعیت به شکلی درآمد که حاشیه بر متن غلبه کرد و این نیروها از دل حاشیه به متن جدیدی آمدهاند. بنابراین اقیانوسی که این ماهیگیر میتواند از آن ماهی بگیرد اقیانوس حاشیهنشینی در هر حوزهای است. در واقع میتوان گفت خاستگاه اصلی این جریان اینگونه است که توضیح دادهشد. معمولا با افزایش درآمدهای نفتی قدرت لازم برای فعلیت یافتن پیدا میکند و میتواند. فراموش نکنیم با افزایش درآمدهای نفتی حتی نیروهای غیرحاشیهای هم که در سیاست هستند سعی میکنند که نیروهای حاشیهای را به استخدام خود در آورند در واقع این درآمدها تولید کننده احمدینژادیسم است اما احمدینژاد خودش هم تا حدود زیادی از حاشیه بود که بالا آمد.
به نظر شما ارزیابی و تخمین احمدینژاد از فشار و حمله به قوه قضاییه و استفاده از کلید واژههایی نظیر خاندان لاریجانی برای چیست؟
این گروههایی که اعتبار و محبوبیت دارند هنگامی که مورد غضب ساختار سیاسی قرار گیرند محبوبیتشان چند برابر میشود وگرنه اگر قرار بود هر کس با ساخت سیاسی مخالفت کند محبوب شود که همه همین راه را پیش میگرفتند
به عنوان تحلیلگر با توجه به فرآیند چند سال اخیر و اتفاقات موجود چه آینده و سرنوشتی را برای احمدی نژاد و همراهانش پیش بینی میکنید؟
هرچند غیرقابل پیش بینی است اما ارزیابی مقدماتی من این است که اکثریت اطرافیان آقای احمدینژاد کم کم محدود و راهی زندان میشوند. ادامه این راه خودش را هم با محدودیت جدی مواجه خواهد کرد. او همیشه مترصد این فرصت خواهد بود که بتواند جریان مطلوبش را بازسازی کند. این که چنین شرایطی پیش میآید یا نه بحثی است که برای پیشبینی آن باید کمی منتظر آینده بمانیم. بعید میدانم شانس دوبارهای جلوی خانه این گروه را بزند.
کسب محبوبیت اجتماعی و یارگیری ارزیابی و تخمین درستی است؟
به هر حال این مهم ترین شعاری است که پروه احمدینژاد برای خود انتخاب کردهاست. از سویی برای مردم هم چندان جذاب نیست که دو برادر رییس دو قوه باشند. در واقع شاید بتوان گفت حلقه ضعیف ساختار موجود هم این خانواده هستند بنابراین او سعی میکند از حمله به ضعیفترین حلقه شروع کند و مقداری هم سعی دارد در شیوه حمله؛ خود را در معارضه با سیستم نشان ندهد بلکه خودش را مصلح نشان دهد که با جزیی از ساختار که خانواده لاریجانی باشد مشکلٔ دارد و نه با کل آن. قوه قضاییه الان در وضعیت ضعیفی قرار دارد و بهترین فرصت برای حمله به آن است.
چرا احمدینژادی ها برهم زدن انضباط سیاسی و نظم موجود در ساختار و سازمان قدرت در ایران را برای تحقق اهدافشان نشانه گرفتهاند؟
همانطور که گفتم این افراد نیروهای حاشیهای هستند. حاشیه همیشه با متن مخالف است. حاشیه شیوهاش همین است. گذشته سیاسی در داخل و نظام بینالملل را متن تصور میکند و هیچ ایده ایجابی جانشینی هم ندارد. در واقع شعار اصلیاش مخالفت با متن است. حاشیه هم به دلیل انفعالش این شعار را میپذیرد و اساسا غیر از این شعار نمیتواند شعاری را انتخاب کند. اینگونه نیست که بر هم زدن انضباط سیاسی را انتخاب کردهاست بلکه اساسا برای همین شکل گرفته و بالا میآید نه به خاطر اینکه هدف ایجابی دیگری دارد و برای رسیدن به آن از طریق بهم زدن نظم سیاسی اقدام میکند. اصلاح طلبان هم با نظم سیاسی مخالف هستند اما آنها نظم سیاسی جایگزینی را پیشنهاد میکنند و اگر مخالفند برای رسیدن به آن نظم اثباتی و ایجابی مورد نظر خودشان است ولی احمدینژادیّها فاقد چنین ویژگی هستند و با هر نظمی مخالفت میکنند.
بسیاری از تحلیلگران معتقدند احمدینژادیها عامدانه در حال مرزبندی با ساختار سیاسی و کانونهای قدرت در ایران هستند. به نظر شما این تحلیل درست است؟
کاملا روشن است و در ادبیاتشان هم مشخص است. آنها حس میکنند که در ساختار سیاسی موجود نمیتوانند گام جدی رو به جلو بردارند. قبلا هم که در ساختار سیاسی از آنها استقبال میشد؛ تصور ساختار بر این بود که آنان علیه نظمهای بدیل و بیرون از ساختار سیاسی هستند . مجموعه احمدینژاد اما علیه هر گونه نظمی هستند. آسیاب به نوبت ؛ قبلا علیه اصلاحطلبان بودند بعد سراغ بخش سنتی تر ساختار موجود رفتند و بعد هم به سراغ کل ساختار . الان هم طبیعتا با ساختار موجود زاویه دارند اما ملاحظات سیاسی هم اقتضا نمیکند که این موضوع را صراحتا بیان کنند.
بیمها و امیدهای احمدینژادیها در فضای سیاسی و اجتماعی امروز ایران را چه میدانید؟
امیدشان را که نمیدانم. شاید فکر می کنند اوضاع آنقدر از دست همه در برود که بازگشتی به این جریان اتفاق افتد. شنیدم به یکی از رهبران اصلاحطلب پیام داده که محکم بایستید اینها بزودی رفتنی هستند! اما این بازگشت به خواست احمدینژاد و اطرافیانش نیست. اگر خاستگاه آنان که در سوالات قبلی به آن اشاره کردم قدرتمند شود و شرایطی ایجاد شود احمدینژاد هم نباشد یک احمدینژاد دیگر پیدا میشود که به این خاستگاه پیوند بخورد و عین احمدی نژاد رفتار خواهد کرد. امید این گروه به همان جایی است که از آن اتفاقا بیمناک هستند. فکر میکنند در حال ضعیف شدن هستند و کسی به آنها توجه کافی ندارد. اگر این اتفاق بیفتد مثل کف روی آب از بین میروند و دیگر به چشم خودشان هم نمیآیند. بنابراین سعی میکنند این آب را هر چه بیشتر به هم بزنند تا کف و حباب بیشتری ایجاد شود.
آیا گفتمان سیاسی احمدینژاد برای تودهّهای اجتماعی قابلیت و خاصیت همراهی دارد؟
بله برای تودهّهای حاشیهای کاملا قابل فهم است و در شرایط خاصی با او همراهی میکنند چون آنها نفعی در نظم موجود برای خودشان متصور نیستند و هر شرایط جدیدی پیش بیاید این احتمال را میدهند که نفع بیشتری نسبت به وضع موجود داشتهباشند. کسانی که با وضع موجود چه خوب و چه بد؛ یا وضع مطلوب مقدری در آینده بتوانند خود را هماهنگ کنند این افراد به نگرش یا شعارهای احمدینژاد نمیپیوندند. اما کسانی که هیچ علقه و علاقه و تعلق خاطری ندارند و حاشیه ای هستند با هر چیزی مخالفت میکنند و حتی ممکن است این مخالفتها به سر حد آنارشیسم هم برسد. بنابراین این افراد میتوانند به چنین نگرش هایی پیوند بخورند و تابع آنها باشند.
به نظر شما آقای احمدینژاد چقدر از اتوبان سیاستورزی در ایران فاصله گرفتهاند؟
به یک معنا آن ها در این اتوبان قرار دارند از آسمان که نیامدهاند. در همین ایران هستند و همیشه وجود داشتهاند. آنها الان نوع خاصی از سیاستورزی را به طور مستقل نمایندگی میکنند. در گذشته و حتی همین الان اصحاب قدرتمند ایران دوست دارند بخشی از خاستگاه اجتماعی احمدینژاد را جذب کنند بدون اینکه به تبعات آن تن دهند.
این نوع سیاستورزی مبتنی بر آن ویژگیّهایی است که در ابتدا به آن اشاره کردم، و تا تقویت نهادهای مدنی در ایران رخ ندهد و اتکای درآمدها به صنعت نفت کاهش پیدا نکند باز هم این شرایط ادامه خواهد داشت.
جامعه چه نگاهی به رفتارهای امروز احمدینژادیها ( مثل بستنشینی) دارد؟
اگر حساسیتّهای مردم را ببینیم اینگونه نیست که هر کجا مینشینند در مورد آن صحبت کنند بنابراین میتوان گفت در حال حاضر نگاه ضعیفی متوجه آنان است و بعید نیست که بسیاری از مردم حتی خبرش را نشنیده باشند یا اگر شنیدهاند به آن توجهی نکردند. شاهد اصلی این مدعا هم حضور افرادی است که در حرم عبدالعظیم حسنی به آنها پیوستند که بسیار اندک و انگشتشمار بودند.
رقیب اصلی تیم احمدینژاد را در سپهر سیاسی ایران کدام جریان و گروه میدانید؟
رقیب اصلی قطعا اصلاحطلبان نیستند چون اصلاحطلبان هم بخشی از انتقادات این گروه را دارند البته بدون توجه به مصادیق آن. در واقع تیم احمدینژاد مصادیق را اشخاص میگیرند اما اصلاحطلبان مصادیقی عام و انتزاعی را در نظر دارند. آنها هیچ جایگزین و بدیلی برای وضع موجود ندارند در حالی که اصلاحطلبان حداقل در مقام نظر بدیلی ارائه میدهند. بنابراین شاید از این جهت میان این دو گروه در حال حاضر و بر خلاف گذشته تضاد و تعارضی جدی وجود نداشتهباشد. از این رو برخی اصلاحطلبان میگویند اینها انتقاد کنند سودش را ما هم میبریم اما به نظر من این اشتباه است. همان اشتباهی که در مقطع 84 تا 90 اصولگرایان و حکومت کردند. اشتباه آنجا است که آنان بر اساس آنچه حاشیه نام نهادم از سیستم انتقاد میکنند اما اصلاحطلبان دلیلی ندارد که حاشیه را اصل بگیرند. ما باید از متن انتقاد کنیم ولی حاشیه را به متن پیوند دهیم. اگر حاشیه را اصل بگیریم دیر یا زود اصلاحطلبان هم وارد بازی آنها میشوند. از سوی دیگر اصولگرایان سنتی از دو جهت با احمدینژادیّها مساله دارند هم از جهت نظم سیاسی که آنها این نظم را رد میکنند و هم از نظر مسائل مذهبی که اعتقادی به نگاههای مذهبی احمدینژاد ندارند که نکته کلیدی است. حاکمیت هم مشکل خودش را دارد صرف اینکه یک نفر رییس جمهوری بوده و تا این حد دست به تقابل میزند و در عین حال هویت بخش عمدهای از حاکمیت با این تیم گره خورده به همین دلیل است که میبینیم خیلی سخت از مسکن مهری که قابل دفاع نیست حمایت میکنند. حاکمیت هم در شرایط بحرانی است چرا که می تواند با این تیم مخالفت کند. برای آنان چون اسخوانی شدهاند که در گلو گیر کرده است نه میتوان آن را فرو داد و نه بالا آورد.
چرا احمدینژاد با وجود تجدید حکم عضویت در مجمع تشخیص مصلحت نظام باز هم برای نظام هزینه سازی میکند؟ به نظر شما تا کجا این رفتارها و کنشها تحمل خواهد شد؟
احمدی نژاد فکر نمیکند که عضویت به معنی امتیاز دادن به او است یا حتی دعوت در مراسم تنفیذ را هم امتیاز نمیبیند. به هر حال حتما ملاحظاتی وجود داشته که او را مجددا برای مجمع تشخیص مصلحت نظام انتخاب کردهاند. افراد دیگری مشابه او هستند که هیچ گاه به مجمع دعوت نشدهاند یا کسانی هستند که میتوانند خدمت کنند و برای مجمع مفید باشند اما دعوت نشدهاند. به هر حال برداشت احمدینژاد این نیست که عضویت در مجمع امتیاز است. اما این که تحمل این رفتارها و کنشها از آن سو تا کجا ادامه پیدا میکند فکر میکنم مسائل و زوایایی بین طرفین وجود دارد که لااقل ما از آن اطلاعاتی نداریم.
به عنوان یک جامعه شناس سیاسی احمدی نژاد و اعوان و انصارش در جامعه امروز ایران چه وضعیتی و موقعیتی دارند ؟ در ساختار سیاسی کشور چطور؟ مبانی استراتژی، تاکتیک و تکنیک سیاسی آنان مبتنی بر چه اهداف و مطالبات و خاستگاهی است؟
احمدی نژاد در ساخت سیاسی و رسمی کشور جایگاه مهمی ندارد. همه کسانی هم که تا پیش از این با او رابطه خوبی داشتند حالا متوجه شدهاند که این رابطه میتواند چه عوارضی داشتهباشد. در جامعهای امروز ایران او میتواند همیشه به صورت یک ظرفیت در نظر گرفته شود، در صورتی که نیروهای حاشیهای قوی بشوند و نیروهای متن ضعیف. نیروهایی مثل احمدینژاد میتوانند جذب کنند حاشیه علیه متن باشند. بنابراین فارغ از شخص احمدینژاد افراد دیگری میتوانند این ظرفیت را داشتهباشند و احمدینژاد دوم یا سوم باشند ضمن آن که خود احمدینژاد هم همچنان این ظرفیت را دارا است.
آیا مغضوبیت در ساختار سیاسی ایران محبوبیت اجتماعی در ساختار اجتماعی را برای احمدینژادیها به همراه خواهد داشت؟
این مغضوبیت در ساختار سیاسی لزوما به محبوبیت اجتماعی منجر نمیشود. در گذشته و حتی همین الان هم میتوانید دو گروه را در نظر بگیرید که به زندان میروند یک گروه با محبوبیت بیرون بیاید و گروه دیگر زیر علامت سوال برود. در واقع این گروهها خودشان هستند که باید از اساس محبوبیت و اعتبار داشته باشند.