در ۱۱۶ سال گذشته بیش از ۲۰۷ حادثه طبیعی خسارتآفرین در ایران رخ داده است. ۱۵۶ هزار نفر از هموطنان ما در این حوادث جان باختهاند. خسارت این تعداد حادثه حداقل ۵/ ۲۳ میلیارد دلار برآورد میشود. سهم زلزله در این تعداد حادثه، ۱۰۶ مورد بوده که حدود ۱۲ میلیارد دلار خسارت بهدنبال داشته است. سهم سیل در تعداد حوادث طبیعی فاجعهآفرین، ۸۸ مورد بوده که ۳/ ۸ میلیارد دلار خسارت به بار آورده است.
به گزارش جماران، محسن جلال پور در کانال تلگرامی خود نوشت: دیگر حوادث فاجعهآفرین در ایران، توفان و رانش زمین هستند و خشکسالی ناگهانی نیز جزو حوادث طبیعی خسارتبار شناخته میشود. ایران همواره در معرض این حوادث قرار دارد، با این حال هیچ نشانهای دال بر اینکه سیاستگذاران از حوادث قبل درس گرفتهاند و از انباشت تجربه برای حوادث آینده بهره میگیرند، وجود ندارد.
وقوع حوادث طبیعی در هر گوشهای از کشور، خسارتهای زیادی به زیرساختها، امکانات و سرمایههای انسانی وارد میکند. بسته به زمان، مکان و شدت حوادث، خسارتهای وارده نیز متغیر است. گاهی شدت حوادث به حدی است که همه داراییهای حیاتی یک منطقه از بین میرود. در زلزله بم، نیمی از مردم شهر زیر آوار ماندند و تقریبا تمام زیرساختهای شهر و منازل مسکونی از بین رفت. در زلزله اخیر غرب کشور نیز زیرساختهای شهری و روستایی به شدت آسیب دیدهاند. خطوط انتقال آب، گاز و برقتقریبا از بین رفته و دهها واحد اقتصادی بهشدت آسیب دیدهاند.
معمولا در اثر وقوع حوادث طبیعی، زیرساختهای حملونقل، مخابرات، خطوط انتقال انرژی، کارگاههای تولیدی و تاسیسات صنعتی و معدنی بیشترین آسیب را میبینند. امکانات آموزشی در مدارس و دانشگاهها تخریب میشوند و زیرساختهای شهری مثل خیابانها، پایانههای حملونقل، بازارها، واحدهای خردهفروشی، منازل مسکونی و املاک و مستغلات نیز آسیب زیادی میبینند. آنچه اشاره شد داراییهای فیزیکی یک شهر یا منطقه بهشمار میروند؛ اما حوادث طبیعی میتواند به نهادهای اقتصادی و سرمایههای انسانی نیز لطمات جبرانناپذیری وارد کند.
مهمترین سرمایه آسیبپذیر، انسان است و از جنبه اقتصادی، مهمتر از انسان عادی، انسان آموزشدیده و نیروی کار باتجربه است. وقوع حوادث طبیعی خسارتآفرین باعث از بین رفتن صدها زمینه شغلی میشود. بازارها هم از جنبه فیزیکی و هم از نظر کارکرد نهادی آسیب جدی میبینند. خدشهدار شدن مالکیتها نیز زمینه شکلگیری اختلافات حقوقی زیادی را فراهم میکند.
درس بزرگ زلزله بم
مدت زمان زیادی از وقوع زلزله وحشتناک بم نگذشته بود که روزهایی دشوارتر از روزهای زلزله برای بازماندگان این حادثه تلخ فرارسید. اولین ضایعه، فراموشی فاجعه در ذهن مردم و سیاستمداران بود. سیاستمدارانی که تحتفشار افکار عمومی در روزهای اولیه وقوع حادثه مدام در حال موضعگیری و رفتوآمد بودند، یکی دو هفته بعد، این فاجعه را به فراموشی سپردند. همین اتفاق در همه حوادث طبیعی بعد از زلزله بم و در همه دولتها تکرار شده است. ضایعه بعدی، فسادها و ریختوپاشها و طرح وعدههای توخالی و اتخاذ تصمیمهای غیرکارشناسی سیاستمداران بود که آسیب زیادی به اعتماد مردم وارد کرد. چه ضرورتی دارد در اوج گرفتاری مردم، وعدههای توخالی داده شود و چرا باید آینده مردم مصیبتدیده با تصمیمهای نادرست و غیرکارشناسی آسیب ببیند؟
عارضه بعدی، بیبرنامگی روزهای پس از زلزله بود. مردم مصیبت دیده، یکی دوماه بعد از وقوع حادثه، در حالی که هیچ زمینهای برای کسبوکارشان فراهم نبود، با آسیبهای مختلف اجتماعی مواجه شدند. تالم ناشی از درگذشت عزیزان، بیکاری، فقر و درماندگی، زمینهساز اتفاقات ناگواری در شهر ویران شد.
کمکهای نقدی و غیرنقدی رو به افول گذاشت و دیری نپایید که بیکاری بهصورت یک بحران جدی خودش را نشان داد. هیچکس فکر این روزها را نکرده بود. در سفرهای متعددی که پس از زلزله به بم داشتم، متوجه شدم بیکاری زخمی عمیق بر پیکر این جامعهمصیبتزده وارد آورده است.
دولت توان خود را دراسکان مردم و گذران زندگی روزانه آنها در ماههای اولیه پس از وقوع زلزله بهکار گرفته بود؛ اما هیچکس به فکر احیای کسبوکار مردم نبود. آنها که روزگاری کسبوکارهای پر رونقی داشتند، اگر زنده مانده بودند، هیچ چشماندازی پیشروی خود نمیدیدند. بازارها تخریب شده بود و اثری از کارگاهها دیده نمیشد. نیروی کار تقریبا از بین رفته بود و انگیزهای برای شروع مجدد کسبوکار وجود نداشت.
با تکیه بر همین نیاز، اتاق بازرگانی کرمان تلاش کرد واحدهای تولیدی و صنفی ویران شده را احیا کند. ابتدا بازار موقتی برای خردهفروشان ایجاد شد. این بازار به مدت سه تا چهار سال، تنها بازار فعال شهر ویرانشده بم بود و توانست بخشی ازمشکلات را حل کند. ضمن اینکه کمک شایانی به چرخه تامین کالای مردم کرد. شکلگیری بازار موقت، تا اندازهای زندگی را در شهر ویرانشده احیا کرد.
پس از آن مقدمات تشکیل صندوقی برای اعطای تسهیلات خرد فراهم شد. هدف از ارائه این تسهیلات، کمک به ایجاد اشتغال و احیای اقتصاد خانواده بود. این صندوق آثار مثبتی به جا گذاشت و برای سالهای طولانی، یکی از مهمترین منابع برای تامین مالی خرد بخشی از ساکنان بم بود.
در این مدت خیلیها با دریافت وامهای خرد موفق شدند واحدهای صنفی کوچکی راهاندازی کنند. در سفرهایی که به بم داشتیم، اثر معجزهآسای وامهای خرد را میدیدیم. خیلی از زنان بیسرپرست با دریافت مبلغی ناچیز توانستند زندگی خود را اداره کنند. در این شرایط سخت، تسهیلات خرد خرج خرید ابزارکار یا بذر مورد نیاز کشاورز میشد یا سرمایه لازم برای دوختودوزهای کوچک و پختوپز شیرینیهای خانگی را فراهم میکرد. چند سال پس از شکلگیری این صندوق، با سرمایهگذاری اهالی منطقه، سرمایه اولیه آن افزایش یافت و در نتیجه توان تسهیلاتدهیاش چند برابر شد.
پیشنهادهایی برای زلزله کرمانشاه
زلزله غرب ایران نکات عبرتآموز زیادی برای حکمرانان، سیاستگذاران و مردم داشت.
اول از همه نشان داد که حوزه مدیریت حوادث طبیعی در ایران متولی مشخصی ندارد. بهعبارت دیگر، کشور فاقد وحدت فرماندهی و ساختاری در مدیریت حوادث طبیعی است. متوجه شدیم کشور فاقد متخصص و نیروی تربیتشده برای مدیریت و یکپارچه کردن سیستمهای امدادرسانی است. متوجه شدیم اعتماد مردم به نهادهای رسمی امدادرسان و خیریههای دولتی و بخش عمومی به شدت خدشهدار شده و نیاز به بازسازی دارد. و درنهایت متوجه شدیم نه سیاستمداران، نه سیاستگذاران و نه حتی نهادهای مردمی ایدهای برای فردای آسیبدیدگان زلزله کرمانشاه ندارند.
حجم انبوهی از کمکهای مردمی در همان ساعات اولیه وقوع زلزله برای آسیبدیدگان ارسال شد. هزاران هموطن خیرخواه به هردلیلی ترجیح دادند وجوه جمعآوریشده را شخصا در شهرها و روستاهای آسیبدیده هزینه کنند. در این میان تنها چند کمپین برای بازسازی مدارس و برخی زیرساختها شکل گرفت. احتمالا معنیاش این است که برای عموم مردم و همینطور سیاستگذاران، رفع نیازهای کوتاهمدت آسیبدیدگان حوادث طبیعی، اهمیت بیشتری از رفع نیازهای بلندمدت آنها دارد.
به همین دلیل با در نظر گرفتن عواقب اجتماعی زلزله بم به مردم خیرخواه و نهادهای خیریه مردمی و همینطور سیاستمداران پیشنهاد میکنم فرصت را از دست ندهند و احیای فرصتهای کسبوکار و ایجاد اشتغال برای مردم مناطق غرب کشور را نیز مدنظر قرار دهند. با احیای واحدهای صنفی و کارگاههای کوچک، افراد زیادی به کار مشغول میشوند و شهر دوباره زنده میشود. زلزله قطعا مصیبتی بزرگ است؛ اما مصیبتی بالاتر از فقر و بیکاری پس از زلزله نمیشناسم.