اینجا رگ سفید است، حوالی زیدون و نزدیک به آب های خلیج فارس، ساحل دیلم. مردم می گویند اژدهای حافظ گنجینه ها بیدار شده است
به گزارش جماران، مهدی افشار ، روزنامه نگار حوزه نفت و مستند ساز درباره مهار آتش در میدان نفتی رگ سفید نوشت: غول رگ سفید تنوره میکشد.یک صدا و بی سکته.بی وقفه.چقدر آدم اینجا زیاد است. چقدر همهمه.دوگانه بی نظمی و پر نظمی. در عین همه چی در هم بودن، یک باهم بودن. در نگاه اول درگیر شلختگی میشوی. بی نظمی. اما در پس نگاه این جان سختان عزمی است برای مهار این غول.این اژدها. ترکیبی از تکنیک و جان سختی. به راستی جان میخواهد راننده گریدر بودن و بیست متری آتش رفتن. جان میخواهد اسیر این هیولا و غرش و نعره اش نشدن. جان سختی میخواهد زیر چتر آب و پا در گل و ساعت ده شب، سیم بکسل را دور مخزن گل انداختن و این نکره از هیبت دررفته را عقب کشیدن .که ناگه سیم هم پاره شود.جان سختی میخواهد.این همان نظم است. این سپهری است. لباس آتش نشان ها به تن. سر و تن پوشیده و ایمن. خیس. بیست متری آتش. همه پنجه در پنجه با اژدر. خبرنگار افسوس میخورد که این همت های عالی صرف خاموش کردن ها میشود. اینها طلای ناب توسعه اند و باید صرف روشن کردن ها شوند. گرفتاریم. اسیر ناله های اعصار و نفرین زمین. اژدهایی که به بازخواست برکت آمده، با تنوره کشیدن.با نعره مدام و بی سکته. بی وقفه. رگ سفید، این رگی که به دست نمیاید. فعلا دستها را بسته است و دست به اژدها داده، به غرش کشیدن و به نعره بی سکته. "یکی همت کند قربانی ببرد پیش شاه بهرام و شاه عبدالله، والی برکت را باید راضی کرد." سید ناصر میگوید. میگوید به خدا اینها راضی شوند آتش قطره میشود و فوت در هوا. رمز برکت را باید دانست. توفیق نعمت. بر فاق 140 متری آتش باید جست زد واز پسش برآمد و چاه را به نعمت گرفت، به برکت. اینجا رگ سفید است، حوالی زیدون و نزدیک به آب های خلیج فارس، ساحل دیلم. مردم می گویند اژدهای حافظ گنجینه ها بیدار شده است. میغرد و تنوره میکشد اما براین بی قواره 140 متری جست میزنند این جان سختان.