در یک تحلیل تاریخی فوت مرحوم مصطفی خمینی در آغاز مبارزه، امام را به صورت طبیعی در راس رهبری مبارزه قرار داد. امید می رود که راه بزرگان اصیل و قدیمی دین مدار به جای روش های غلط و اشتباه بنشیند.
به گزارش جماران محمد علی ابطحی در کانال تلگرامی خود نوشت: نوشتن در مورد آقازاده ای که خودش آقا بود خیلی سخت است. از سویی نمی شود هم در مورد او ننوشت زیرا که جامعه ما به شناختش احتیاج دارد و می تواند در جامعه فعلی الگو باشد و تاثیری بزرگ بر رفتار آقاها و آقازاده های فعلی داشته باشد. احتمالا اکثریت جامعه ایرانی نمی دانند که امام خمینی در زمانی که رهبر ایران نبود و مرجع تقلید بزرگ و مورد احترام بود و در نجف مستقر بود، فرزندش را از دست داد. حداقل جوانان که کمتر اطلاعات تاریخی انقلاب را دارند. آیه الله سیدمصطفی خمینی پسر بزرگ آیه الله خمینیِ آن روز بود. امام خمینی دو پسر داشتند. مرحوم مصطفی خمینی متولد ١٣٠٩ که در آبان ۱۳۵۶ در نجف در گذشت و مرحوم حاج سیداحمد آقا که همراه امام در بعد انقلاب بود و در سال ١٣٧٣ او هم درگذشت. امسال چهلمین سال وفات اوست. خدا رحمت واسعه اش را بر او نازل کند. به بهانه چهلمین سال، این یادداشت را نوشته ام. از چند جهت آیه الله مصطفی خمینی زندگی قابل توجهی داشت که برای چهل سال بعد از پر کشیدنش هم هنوز می شود به آن توجه کرد: ۱- آیه الله مصطفی خمینی همراه هوشمند امام در طول مبارزات از سال ۴۲ تا سال ۵۷ بود. این سیر آرام و دیدن اتفاقات گوناگون در کنار امام خمینی، پشتوانه قدرتمندی بود که در نجف جلو هیجانات افراطی را می گرفت و امام را در جایگاه مرجعیت مترقی نگه می داشت. این خصلت بعد انقلاب می توانست کمک بزرگی به جلوگیری از روند جوزدگی ها و احساس گرایی بعد انقلاب نماید. زیرا مصطفی فرزند امام بود و هیچیک ار هواداران امام خود را نه از نظر علمی و نه از نظر سیاسی برتر از او نمی دانستند و اعتماد امام را هم داشت. او تنها کسی بود که اگر بود در مسابقه مارکسیست زدگی نیروهای انقلاب و ورود روحانیون طرفدار امام به این مسابقه، می توانست آن را مهار کند و انقلاب را از آسیب های زیادی حفظ کند. همان نقشی که مرحوم آیه الله اشراقی و مرحوم مطهری هم در همان چارچوب بودند. این از مسایلی است که یک نکته از این معنا را فقط می شود اشاره کرد. ۲- مصطفی خمینی به فرزند آیه الله بودن بسنده نکرد. خودش به تحصیل پرداخت. تفسیر می-گفت. فقه می گفت. شاگردهای مستقل از پدر داشت. اینها در آقازادگان کم نظیر است. وقتی کسی خودش اهل سواد باشد، سابقه خانوادگی اش می تواند معنای عمیق در زندگی او داشته باشد. آیه الله حسن خمینی نیز یکی دیگر از نمونه های آقازادگانی است که در این خانواده خودش آقاست. اما آقازادگان بی پشتوانه علمی معمولا عرض خود می برند و زحمت حوزه ها و مردم می دارند. ۳ - من از کودکی همیشه یک ویژگی از حاج آقا مصطفی می شنیدم که ندیده و در سنین نوجوانی من را عاشقش کرده بود. دوستان و همسن هاشان و حتی مخالفانش می گفتند، مصطفی خمینی آدم طناز و شوخ مسلکی بود. این خصلت در خیلی از روحانیون سنتی وجود داشت. داستان های شیرینی از بزرگان روحانی در مورد رفتارهای طنازانه حاج آقا مصطفی می شنیدم. گعده های طولانی و شب نشینی های بامزه شان معروف بود. آن قدر فضایی که در شرایط این سالها از روحانیت در ذهن ها جای گرفته، رسمی و دور از لطافت هست که شنیده های خودم از زندگی مرحوم حاج آقا مصطفی را هم نمی نویسم مبادا در این فضا خلاف شئون روحانیت تلقی شود. این شئون خودساخته تبدیل به یک دیوار بتونی بین مردم و روحانیت شده است. آیه الله مصطفی خمینی نمونه بارز یک روحانی سنتی بود که جزئی از زندگی مردم بود. این خصلت آقا مصطفا را نیاز امروز جامعه می دانم که بتوانند با بزرگان روحانیت شان زندگی کنند و فاصله زیاد کم شود. ۴- آیه الله مصطفی خمینی مرگ ناگهانی عجیبی داشت. در سال ۵۶ که تازه اعتراضات مردم علیه حکومت شاه آغاز شده بود، ایشان به طور ناگهانی در نجف فوت کرد. خیلی در ایران و عراق خبر مهمی بود. هم به خاطر فقدان خود آیه الله و هم به خاطر انتسابش به امام خمینی. نکته مهم سیاسی پر کشیدن حاج آقا مصطقی این بود که بهانه شد تا امام ممنوع التصویر داخل ایران در کوی و برزن مطرح شود و مورد خطاب قرار گیرد. مراجع بزرگ و روحانیون سرشناس که رژیم هم با خیلی از آنها رودربایستی داشت، پیام های تسلیتی به امام دادند. جلسات مهمی درتهران و شهرستان ها و خارج از کشور گرفته شد. سخنرانان ممنوع المنبر در این محافل منبر رفتند. فضایی داخل جریان مذهبی با محوریت امام خمینی به وجود آمد. یکی از منبرهای تاریخی را دکتر روحانی در مسجد ارک رفت. در آن منبر برای اولین بار از آیه الله خمینی، با عنوان امام خمینی یاد کرد. در یک تحلیل تاریخی فوت مرحوم مصطفی خمینی در آغاز مبارزه، امام را به صورت طبیعی در راس رهبری مبارزه قرار داد. امید می رود که راه بزرگان اصیل و قدیمی دین مدار به جای روش های غلط و اشتباه بنشیند.