دبیر مجمع روحانیون مبارز در یاداشتی تلگرامی نسبت به اظهارات و فضا سازی جریان انحرافی بعد از آزاد شدن حمید بقایی از زندان واکنش نشان داد.
به گزارش جماران، آیت الله سید محمد موسوی خوئینی ها در کانال تلگرام خود نوشت: اطمینان دارم بسیاری از هممیهنان عزیز فیلم آن سه یار دلباخته به هم و صمیمی را در مقابل درب زندان، به هنگام آزادی یکی از آنان، یعنی آقای حمید بقایی، دیدهاند و باز اطمینان دارم اکثر کسانی که اظهارات آقای بقایی را شنیدهاند آنها را باور کردهاند؛ یعنی باور کردهاند که فردی را به مدت سیزده ماه، در سلول انفرادی، بلاتکلیف نگاه میدارند، به حدی که زندانی به مرز جنون نزدیک میشود. و نیز باور کردهاند که حمید بقایی در نسبت دادن دروغگویی به سخنگوی قوۀ قضائیه راست میگوید.
اکثر مردم نیز سخن حمید بقایی را باور کردهاند که، در زمان بازجویی، یک قاضی به او گفته است حسین فریدون ۶۰ میلیارد تومان گرفته است تا شخصى را وارد هیئت رئیسه بانک ملت کند، ولی او، پس از یک روز بازداشت، با وثیقه آزاد میشود.
مردم در اینگونه موارد تنها به شنیدهها بسنده نمیکنند؛ خود به تفسیر و تحلیل مینشینند و در محافل و در تاکسی و اتوبوس و نظایر آن با هم میگویند که خدا میداند در این زندانها چه میگذرد و کسی جرئت نمیکند سخنی از آنها بر زبان بیاورد. در این جا بقائی ناخواسته قهرمان از پرده برون انداختن رازها میشود.
مردم وقتی از زبان بقایی سخن یک قاضی را دربارۀ برادر رئیسجمهور میشنوند، به یاد شایعاتی میافتند که چندی پیش در محافل خصوصی دربارۀ برادر رئیس قوۀ قضائیه شنیده بودند و با هم میگویند شاید آن هم صحت داشته است و مسکوت گذاشتهاند.
امروزه کم نیست شایعاتی که دربارۀ فرزند فلان وزیر و فلان مسئول دستگاه قضائی و فلان نماینده و... نقل محافل است و پس از چندی معلوم میشود که مواردی از این شایعات هم دور از واقعیت نیست.
اکنون سؤال این است که چه باید کرد. و چرا جامعۀ ما در برابر خبرها و افشاگریهایی از این دست، حتی اگر واقعیت نداشته باشد، آسیبپذیر شده است، تا چه رسد به مواردی که اخبار آنها صحت دارد که این موارد کم نیست.
آیا مسئولان در ادارۀ کشور سرگرم امور فرعی شدهاند و از امور اصلی غافل ماندهاند؟ آیا در حکومت، جزیرههایی به وجود آمده است و بعضی از این جزیرهها امنتر است، بهطوری که «مَن دخلها کانَ آمِناً»؟
اکنون با این وضعیتی که ما در آن هستیم چارۀ کار چیست؟ آیا علاج کار شفافسازی است؟ آیا برای این شفافسازی، اولین قدم برداشتن سانسور از رسانهها است که هویت آنها را دگرگون کرده است؟ آیا برای آگاهی مردم از آنچه در کشورشان میگذرد باید بهتدریج خط قرمزها را کم کنیم؟
بیتردید کم نیستند کسانی که میگویند ما کار خود را میکنیم و به خود اطمینان داریم و مهم نیست که مردم در محافل و مجالس چه میگویند. ولی آنان که دل در گرو جمهوری اسلامی دارند، البته نه برای پست و مقام، اینگونه فکر نمیکنند. آنان نگراناند که فردا حمید بقایی دیگری از زندان آزاد شود و، در مقابل درب زندان و در جمع هواداران خود، خبری تکاندهندهتر از آنچه بقایی گفت بگوید. آیا آن روز و آن روزها برای چارهجویی دیر نیست؟ آیا همین امروز نباید به فکر چارهای برای این آسیبها باشند و البته و قطعاً چاره این نیست که کاری کنیم تا دیگر کسی هوس چنین افشاگریهایی به سرش نزند.
ما نباید فریب نجابت صفائی فراهانی، بهزاد نبوى، میردامادی، امینزاده، تاجزاده، عربسرخی، الویری، مرعشی و دهها انسان شریفی را بخوریم که از زندان پس از سالها آزاد شدند و بهخاطر گل روی جمهوری اسلامی از آنچه بر خود آنان گذشته بود و یا دیده بودند، ناگفتنیها را نگفتند.
در اثنای نوشتن این یادداشت، بیانیۀ حیرتانگیز خانوادۀ محترم کروبیِ شجاع و صبور برایم ارسال شد. نمیدانم آن غمنامه را باور کنم یا منتظر بیانیۀ وزارت اطلاعات بمانم. خداوندا، اگر آنچه این خانوادۀ پنجاه سال رنجکشیده گفتهاند درست باشد، اگر با کروبی چنین رفتار میکنند، پس با دهها و صدها انسان گمنام چگونه رفتار میکنند؟ به خدا سوگند ما مردم بسیار به لطف خداوند امیدواریم که با دیدن و شنیدن این جفاها باز هم به جمهوری اسلامی دل بستهایم و باز هم پای صندوقهای رأی خواهیم رفت تا جمهوری اسلامی هم واقعاً جمهوری شود و هم حقیقتاً اسلامی