پس از رحلت حضرت امام (رضواناللهتعالیعلیه)، مجلس خبرگان یکی از شخصیتهای برجستۀ روحانیت مبارز را بهعنوان رهبر انتخاب کرد، پس قهراً جریان راست کانون و محور قدرت جمهوری اسلامی شد و نهادهای قدرتمند از قبیل قوۀ مجریه، قوۀ قضائیه، شورای نگهبان و تمام نهادهای نظامی و انتظامی، رسانۀ ملی، اکثر تریبونهای نماز جمعه و... همه و همه در اختیار جریان راست قرار گرفت
به گزارش جماران؛ آیت الله موسوی خوئینی ها دبیر کل مجمع روحانیون مبارز در کانال تلگرامی خود نوشت:
خوانندۀ محترمی پرسیدهاند: «در دوران ریاستجمهوری آقای هاشمی، چگونه شد که جناح راست داعیهدار انقلاب شد و جناح چپ را به حاشیه راند؟»
پاسخ را با این توضیح آغاز میکنم: مرحوم آیتالله هاشمی رفسنجانی زمانی به ریاستجمهوری برگزیده شدند که با فاصله کمی پیش از آن مجلس خبرگان رهبری حضرت آیتالله خامنهای را برای رهبری انتخاب کرده بود؛ از سالها پیش از این نیز آرایش نیروهای سیاسی به گونهای بود که این دو شخصیت جزو جریان راست محسوب میشدند و دیگر افراد شاخص دو جریان راست و چپ نیز کموبیش، بهویژه در میان روحانیون، شناخته شده بودند.
بدیهی است این تقسیمبندی به این معنا نبود که تمام افراد و جمعیتهای سیاسی در این دو جریان قرار داشتند و فعالیت میکردند؛ مثلاً نهضت آزادی با اینکه بهعنوان جریان راست تعریف میشد ولی با سایر گروههای جریان راست -مانند جامعۀ مدرسین قم، جامعۀ روحانیت مبارز تهران، جمعیت مؤتلفۀ اسلامی و ...- همکاری و فعالیت نداشتند. باید توجه داشت که دو اصطلاح راست و چپ در آن زمان به معنای گرایش به لیبرالیسم و نظام سرمایهداری یا گرایش به مارکسیسم و نظام کمونیستی نبود و جالب است که هیچیک از این دو جریان این عناوین را برای خود انتخاب نکرده بودند، بلکه دیگران این عناوین را به آنان نسبت میدادند. مثلاً زمانی که دولت جناب آقای مهندس موسوی، به علت شرایط ناشی از جنگ، ارزاق و نیازمندیهای عمومی را با کوپن میان مردم توزیع میکرد، مخالفانش که از جناح راست بودند میگفتند کوپنیست مساوی است با کمونیست، تا جاییکه حضرت امام (رضواناللهتعالیعلیه)، در دفاع از دولت، بهشدت از این جریان انتقاد کردند. ناگفته نماند که جریان چپ هم متقابلاً رقبای خود را راست و طرفدار سرمایهداری میخواند.
به هر حال، پس از رحلت حضرت امام (رضواناللهتعالیعلیه)، مجلس خبرگان یکی از شخصیتهای برجستۀ روحانیت مبارز را بهعنوان رهبر انتخاب کرد، پس قهراً جریان راست کانون و محور قدرت جمهوری اسلامی شد و نهادهای قدرتمند از قبیل قوۀ مجریه، قوۀ قضائیه، شورای نگهبان و تمام نهادهای نظامی و انتظامی، رسانۀ ملی، اکثر تریبونهای نماز جمعه و... همه و همه در اختیار جریان راست قرار گرفت. با پیش آمدن این وضعیت، جریان چپ قهراً به حاشیۀ قدرت رانده شد؛ البته افرادی از جریان چپ یا منتسب به جریان چپ در اینجا و آنجا حضور داشتند، اما بهتدریج به حاشیه رانده شدند.
میدانم که بعضی از خوانندگان خواهند پرسید پس دوران ریاستجمهوری جناب آقای خاتمی را چگونه تحلیل میکنید. یا خواهند پرسید ریاستجمهوری آقای روحانی چه تحلیلی دارد؛ ایشان همیشه در جریان راست تعریف شدهاند ولی در انتخابات ریاستجمهوری، با حمایت اصلاحطلبان، در هر دو دوره به پیروزی رسید و جریان راست هم با او سر سازش ندارد. بله این سؤالها و سؤالهای دیگری هم هست، اما میخواهم خواهش کنم اجازه بدهید این بحث را ناتمام رها کنم تا آسودهسری و مهتابشبی پیش آید، البته اگر خدا بخواهد.