دین رخنهپوش، محتاج ایمان و باورمندی است؛ اما دین رخنهگر طالب درنگ و تأمل است و دشمن غرور علمی بشر.
رضا بابایی در یادداشتی تلگرامی با عنوان «دین رخنهپوش؛ دین رخنهگر» نوشت: دین رخنهگر محبوب خواص است و دین رخنهپوش مرجع عوام.
به گزارش جماران، در این یادداشت آمده است:
در فلسفۀ جدید، از خدای رخنهپوش(God of the gaps) فراوان سخن گفتهاند؛ خدایی که رخنهها و خلأها را میپوشاند؛ خدایی که در جای خالی علتها مینشیند و با او میتوان پدیدهها و رخدادهای مرموز را تبیین کرد و از حیرت بیرون آمد. خدای رخنهپوش، آنجا به کار میآید که ما حیران و سرگردان در پی دلیلی یا تبیینی میگردیم اما نمییابیم. علم و فلسفه، دشمن دیرین خدای رخنهپوش بودهاند. علم، هرگاه برای رخدادی طبیعی، علتی مییابد، بهواقع بخشی از قلمرو خدای رخنهپوش را به تصرف خود درمیآورد. در دوران سلطنت خدای رخنهپوش، رعدوبرق آسمان صدای خشم خدا بود و قحطیْ عذاب الهی و فراوانیْ نشانۀ لطف و عنایت ربوبی. از روزی که بشر برای رعدوبرق آسمان و خشکسالی زمین و فراوانی غذا دلیلی علمی یافت، خدای رخنهپوش را به کناری نهاد. پس هر چه رخنهها و نادانیها کمتر، جا بر خدای رخنهپوش تنگتر.
(ر.ک: ایان باربور، علم و دین، ترجمۀ بهاءالدین خرّمشاهی، چاپ اول، 1362، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، ص51ـ52).
خدای رخنهپوش، سرانجام به خدایان یونان در المپ پیوست؛ اما «دین رخنهپوش» بیشوکم باقی است. دین رخنهپوش، یعنی دینی که میکوشد کاستیهای بشر را در زندگی اجتماعیاش جبران کند. آدمیان در زیست جمعی خویش، همواره کاستیهایی داشتهاند و نیازهایی؛ روزگاری در قانونگذاری، روزگاری در هویتسازی، روزگاری در نظمدهی به امور و روزگاری در نظامسازی و حکومتداری. دین رخنهپوش، همواره این کاستیها را پر کرده و بشر را از گردنههایی بس خطرناک عبور داده است.
در دوران جدید، دین دیگر برای پوشاندن رخنهها نیست؛ بلکه همچون فلسفه، رخنهگر و پرسشساز است. دین در جهان معاصر، از کاستیها سخن میگوید؛ ناراستیها را میشمارد؛ کمبودها را گوشزد میکند؛ غفلتها را نشان میدهد و از خلأها میگوید؛ اما حل مسئله را بر عهدۀ انسان میگذارد. دیگر هویتساز یا هویتسوز نیست؛ اما بر هویتهای نوظهور قلم ویرایش میکشد. سکۀ بازار نیست؛ اما آن روی سکهها را پیش دید آدمیان میآورد. فرق است میان آن دین که در مقام رخنهپوشی و پاسخگویی است، با دینی که خود رخنهگر است و روزنگشا و پرسشافکن.
دین رخنهپوش، محتاج ایمان و باورمندی است؛ اما دین رخنهگر طالب درنگ و تأمل است و دشمن غرور علمی بشر. با وجود دین رخنهپوش، نیازی به قانون نبود و نیز به علوم انسانی. اما اندکاندک رقبایی تازهنفس به میدان آمدند و نیازهایی فراتر از آنچه پیشتر بود، رخ نمود. پیمانهای اجتماعی مبنای قانون شد؛ هویتهای جدید ابراز وجود کردند؛ حکومت نیز تعریف و کارکردی دیگر یافت. دین اگر دیروز دستگیری میکرد، امروز گریبانها را میگیرد و بازخواست میکند. اگر برای انسان قدیم مینوشت، برای انسان معاصر ویرایش و غلطگیری میکند. دین رخنهگر محبوب خواص است و دین رخنهپوش مرجع عوام. دین رخنهگر از جنس فلسفه و عرفان است و دین رخنهپوش، بخشنامهای جامع است که «گر بر سر خاشاک یکی پشه بجنبد/ جنبیدن آن پشه عیان در نظر او است.» دین رخنهپوش نقش میزند و دین رخنهگر، تلنگر. آن یکی بر مدار حاجات است؛ این یکی، پشتیبان مناجات؛ آن گهواره است؛ این پناهگاه. دین رخنهگر، همواره با انسان خواهد بود و علم و فلسفه و پیمانهای اجتماعی و همۀ مکاتب و هویتهای بشری نیز جای او را تنگ نمیکنند؛ زیرا چشماندازی دیگر است و روزنی متفاوت.
اصل دین ای بنده روزن کردن است
دوزخ است آن خانه کان بیروزن است
(مولوی)
رضا بابایی
96/3/15