1) بیستونهم شورانگیز اردیبهشت گذشت. مثل خیلی روزهای دیگر. مثل دوم خرداد. مثل بیستوچهارم خرداد. روزها میآیند و تلخی یا شیرینی خود را در دهان میگذارند و زودتر از آنچه میپنداریم، صورت تاریخ به خود میگیرند و به خاطرهها تبدیل میشوند. برای کسانی خاطرهای تلخ میسازند و برای دیگرانی خاطرهای شیرین. بعضی خاطرهها و تاریخها اما زندهاند و بعضی دیگر نیمهجان یا بیجان در بایگانی راکد ذهن فراموش میشوند. این طبع و سرشت ناگزیر زندگی و اجتماع و سیاست است. عمر خاطرهها همانقدر که مربوط به اهمیت آنهاست، از میزان توجه به آنها و استفاده ما از آنها تبعیت میکند.
٢) سالهای زیادی از آن روزها نگذشته است که انبوه خواستههای سیاسی و اجتماعی و فرهنگی از رئیس دولت اصلاحات چنان بالا رفت که نه او و نه هیچکس دیگر تابوتوان پاسخگویی به آن را نداشتند. تعارضها و فاصلههای زیاد میان مطالبات با ظرفیتهای واقعی موجود آنقدر افزایش یافت که بهسرعت به توسعه یأس و ناامیدی در مردم و حتی فعالان سیاسی و مدنی انجامید. این طبیعت آدمی است که هرقدر فاصله آرزوها با تواناییها بیشتر باشد، خطر یأس و سرخوردگی نیز افزایش مییابد. خیلی زود افراد و گروههایی مغرورانه و ذهنگرایانه سخن از عبور از خاتمی یا استعفای او گفتند. نهآنکه هرآنچه دولت اصلاحات کرد کامل بود و هرآنچه اصلاحطلبان گفتند و کردند نقص نداشت. مشکل آنجا بود که در فضای مسرور و سرخوش از پیروزیهای ٧٦ در ریاستجمهوری، ٧٧ در شورای شهر تهران و کمی بعدتر در بهمن ٧٨ در مجلس شورای اسلامی خیلی از فعالان و مردم و حتی صاحبمنصبان از یاد بردند که یک نظام سیاسی و اجتماعی مانند ایران بسیار پیچیدهتر و ظریفتر از آن است که فقط در چند نهاد حقوقی منحصر و مختصر شود و مسیر تحول و اصلاح، مسیری کوتاه و زودبازده و سطحی نیست. اصولا اگرچه از یک نگاه حقوقیِ ساده میگوییم باید قانون و حقوق برتر و بالاتر از همهچیز باشد، اما واقعیت این است که حقوق حتی اگر ذیل سیاست هم قرار نگیرد، اما عمیقا متأثر از سیاست است. در سالهای ابتدایی دهه ٨٠ همه آرزوهای بزرگ و کوچک، گذشته از آنکه هرکدام ماهیتا چقدر درست بودند بر سر دولت آوار شدند. چنان شد که گویی دولتی که بیش از چندسال برقرار نیست موظف است تمامی آرزوها و خواستههای قدیم و جدید همه جریانها را در بلندترین سقف و کوتاهترین مدت محقق کند. هیچگاه چنین تصوری نمیتواند واقعیت پیدا کند. تنها چیزی که واقعیت یافت، آوار مطالبات بر سر دولت بود؛ مطالباتی که حتی برای تحقق درستترینشان به سالها وقت و تغییرات تدریجی نیاز است؛ مطالباتی که خیلی از آنها در آن شرایط قابلیت تحقق نداشتند. بالاخره در سال ١٣٨٤ امواج ناامیدی از محمد خاتمی و تفکر اصلاحطلبانه در جامعه ایران به اوج خود رسید. تشتت و ناسازگاری در میان اصلاحطلبان بالا گرفت. گویی همانقدر که مردم از خاتمی و اصلاحات ناامید شده بودند، جریانهای طیف اصلاحطلب از یکدیگر ناامید شدند. فضای ناامیدی و تشتت و منازعات ناشی از آن در انتخابات سال ٨٤ بهخوبی خود را نشان داد و یکی از عوامل مهم رویکارآمدن دولتی شد که تنها ارمغانش شدت و عسرت ملی بود.
٣) پیروزی شورانگیز روحانی در انتخابات دوازدهم و پیروزی فهرست امید در انتخابات شورای تهران و پیش از آن پیروزی چشمگیر فهرست همین جریان در مجلس در سال ٩٤ شورانگیز است و انتظارات برای اصلاح امور و حفظ کشور از خطرات خارجی و ترمیم روابط بینالمللی ایران و مدیریت عقلانی و توسعه آزادیهای سیاسی و مدنی را افزایش میدهد. این وضعیت مشابهتهای زیادی با وضعیت سه نهاد حقوقی قدرت در ایران در سال ١٣٨٠ دارد. قطعنظر از کیفیتهای شخصی افراد در آن سالها، اینک نیز هر سه نهاد در اختیار همین طیف سیاسی است. همین ویژگی میتواند زمینه یا انگیزهای برای اوجگیری ذهنی انبوه مطالبات را فراهم آورد.تلاشی برای بای بازخوانی یک تجربه نزدیک
٤) شاید طرح این انذار یا نگرانی در روزهای شیرین پیروزی، نوعی تلخمزاجی یا وقتناشناسی تلقی شود، اما چهار سال، مدت اندکی است و از هرروز آن باید بیشترین بهره را گرفت. از تجربه نیمه اول دهه٨٠ در دوره دوم روحانی چگونه باید بهره گرفت؟ طیف سیاسی مشهور به اعتدال و اصلاح در سه انتخابات پیروزی چشمگیری یافتند. اکثریت قابلتوجهی از جامعه ایران علاقه و گرایش خود را به این جریان نشان داده و اهداف و آرمانها و خواستههای خود را با حمایت از این جریان دنبال کردند. شکی نیست که موقعیت این جریان در ریاستجمهوری، مجلس و شورای شهر تهران زمینههای مناسبی برای طراحی و اجرای برنامههای اصلاحی و عقلانی فراهم میآورد و باید دولت و نمایندگان مجلس و اعضای شورا، با نظارت دقیق ملت، وظایف خود را انجام داده و از این امکان استفاده کامل کنند. بااینحال از یاد نباید برد که تواناییهای دولت و جریان حامی آن از یکسو و ظرفیتهای عمومی سیاسی و اجتماعی جامعه ایران از سوی دیگر قابلیتها و گنجایشهای معینی دارد. این انتظار که دولت در چهار سال بتواند انبوه مطالبات انواع گروههای سیاسی و اجتماعی اعم از فرهنگی، سیاسی، اجتماعی و اقتصادی را پاسخ داده و همه آنها را حل کند، همان انتظاری است که در سالهای نیمه نخست دهه ٨٠ شکل گرفت و چنان آثار مخربی برجای گذاشت.
٥) این سخن به آن معنا نیست که نباید از دولت روحانی مطالباتی داشت، بلکه باید انتظار داشته باشیم که زمینههای مناسب برای اصلاح امور در بخشهای مختلف کشور را فراهم آورد. دولت، مجلس و شورای شهر را باید در اتاق شیشهای گذاشت و دیدهبانی و نقد کرد، اما باید به این واقعیت نیز توجه شود که اصلاح و اصلاحات امری تدریجی است که محصور در شرایط پیچیده سیاسی، فرهنگی، قانونی و اقتصادی است و ثمردهی آنها مستلزم دقتهای بسیار در ابعاد حقوقی و سیاسی است و سالهای زیادی باید صرف آن شود. در اینجا آنچه مهم است، جهتگیریهای دولت است و زمینهسازیهایش، نه دستیابی حداکثری به نتایج فوری و کوتاهمدت. نباید با تکرار تجربه زیانبار مطالبات انبوه آزمودهها را دوباره آزمود.