یک نویسنده و پژوهشگر تاریخ انقلاب اسلامی از سختی های کار خود سخن گفت.

به گزارش جماران، جعفر شیرعلی نیا در کانال تلگرام خود با بیان اینکه «بخشی از آن‌چه که گذشت هنوز قابل‌انتشار نیست...»، نوشت:

این روزها سالگرد رونمایی از کتاب روایتی از زندگی و زمانه آیت‌الله هاشمی رفسنجانی است. در همان مراسم گفت حالا که مردم به آگاهی رسیده‌اند می‌توانم راحت بمیرم. 

به این بهانه دو روایت تلخ و شیرین از سرنوشت این کتاب می‌نویسم.

١. ماجرای شیرین

26 اسفند 1394 نیمه‌شب از سفر بازگشتم. بنا بود 27 اسفند پیش آقای هاشمی بروم و ماکت نهایی کتاب را برایش ببرم. زنگ زدم دفتر مجمع، گفتند زمان ملاقاتی تنظیم نشده. آخرین روزِ کاریِ سال بود. فردایش پنج‌شنبه تعطیل و پس از آن هم تعطیل. چاره‌ای نبود، راه افتادم سمت مجمع تا هر طور شده ببینمشان.

پیشتر متن را خوانده بود. نکاتی که گفته بود اغلب تاریخی بودند. تعدادی از اطرافیان هم نظراتی داده بودند که سلیقه‌ای بود و کمتر تاریخی.

نکات تاریخی را اصلاح کرده بودیم و سلیقه‌ای‌ها را نه. به کمک دکتر رجایی توانستم آقای هاشمی را در آخرین روزکاری سال ببینم. ماکت کتاب را که آماده شده بود، دادم و قدری دید. گفتم دو تا تقاضا دارم؛ یکی این که می‌خواهم زود ببینید و بر‌گردانید، تا زحمت زیادی که برای رسیدن کار به نمایشگاه کتاب، کشیده‌ایم، به سرانجام برسد. گفت من از فردا یا خانه هستم یا کیش، وقت می‌گذارم و می‌بینم. گفتم تقاضای دوم هم این است که به این کتاب را به‌عنوان روایت شیرعلی‌نیا نگاه کنید که از نگاه بیرونی نوشته شده و نه روایتی که یکی از نزدیکان یا مشاوران شما نوشته باشد، خاطرم نیست چه گفت، اما پذیرفت.

از دوستان همراه او شنیدم که نوروز 95 در کیش، بخش زیادی از وقتش صرف دیدن کتاب شد؛ همان روزهایی که در رسانه‌ها می‌گفتند آقای هاشمی در کیش مشغول برنامه‌ریزی برای فلان و بهمان است.

به گمانم روز ششم سال جدید بود که با آقای رجایی تماس گرفتم تا خبری بگیرم. گفت حاج‌آقا کار را دیده و چند نکته محدود گفته و نکته‌ی دیگری ندارند. بعدها آقای رجایی گفت نکته‌هایی برای اصلاح به آقای هاشمی گفته بود و جواب شنیده که «سخت نگیرید. اگر نکته‌ای هست بگویید، اگر خواستند اصلاح کنند و اگر نخواستند کتاب خودشان است.‌» این حرف از شیرین‌ترین خاطرات مراحل تولید این کتاب بود. نکته شیرین دیگر همراهی آیت‌الله برای گرفتن مجوز کتاب بود. حدس می‌زدیم مرحله‌ی بررسی و صدور مجوز خیلی طولانی شود و کتاب به نمایشگاه کتاب تهران نرسد، 8فروردین نامه‌ای برای آیت‌الله نوشتم و خواستم در گرفتن مجوز کتاب یاریمان دهد. دستخط را همان روز در حاشیه‌ی نامه‌ی نگارنده برای وزیر ارشاد نوشتند: «جناب دکتر علی جنتی، زحمت زیادی کشیده‌اند که به نمایشگاه کتاب برسد لطفا دستور بدهید با اولویت و سرعت مجوز صادر شود.» اگر این همراهی که پس از نامه نیز ادامه یافت، نبود شاید کتابی به این صراحت منتشر نمی‌شد.

2-  ماجرای تلخ

‌توهین‌ها و تهمت‌ها مدتی پیش از رونمایی، از زمانی که کتاب لو رفت از سوی برخی دوستان سابق آغاز شده بود. همان‌طور که تمجیدهایشان هنگام چاپ کتاب‌های پیشین درباره زندگی امام، زندگی و زمانه رهبری و کتاب تاریخ جنگ را جدی نگرفتم توهین‌ها هم مهم نبود. توهین و تهمت تنها مشکل نبود، نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور که دو کتاب رندگی امام و تاریخ جنگ را برای کتابخانه‌ها گرفته بود به روایت یکی از دوستانِ کارشناس در نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور علی‌رغم تصویب گروه کارشناسی، خریدِ دو کتاب زندگی رهبری و زندگی هاشمی از سوی مدیریت وتو شد. تمام کتاب‌های پیشین من با عینک جدید خوانده می‌شد و ...

مواردی باورنکردنی پیش آمد و اوضاع کاملا سخت شد، بخشی از آن‌چه که گذشت هنوز قابل‌انتشار نیست. 

چند روزی مانده به درگذشت آقای هاشمی، همسرم که از اوضاع خبر داشت پرسید از نوشتن کتاب هاشمی پشیمان نیستی؟ گفتم نه. اما صادقانه‌اش این بود که فشارها اندکی به تردیدم کشانده بود و به توصیه‌های فراوانِ دوستان فکر می‌کردم که اصرار داشتند چاپ کتاب هاشمی را یکی دو سالی به تاخیر بیاندازم.

ناگهان آیت‌الله هاشمی رفت. همه می‌گفتند عجب کاری انجام دادید و ... حقیقتا حسابِ رفتن او را نکرده بودیم. در داخل و خارج از کشور از بی‌بی‌سی گرفته تا صدا‌و‌سیما به کتاب پرداختند. تلخ‌کامی رفتن آیت‌الله با رضایت از انتشار به‌موقع کتاب اندکی تسکین می‌یافت. آخرین خاطره ما از او روزی بود که تیم تولید کتاب از دوستان تحقیق و هنری گرفته تا چاپ و صحافی پیش ایشان رفتیم. یکی از دوستان قدری از اذیت‌ها گله کرد... نگاه و جمله‌اش، آخرین تصویر ماندگار از او در ذهنم است که گفت: «حقیقتا راضی نبودم به خاطر من اذیت شوید.‌»

نکته آخر این که مستقل و مردمی‌بودن دردسرهایی دارد. امید است که خداوند ما را برای غلبه بر این سختی‌ها یاری دهد.

 

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
16 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.