۱. آقای میرسلیم سوالات خوبی مطرح کردند که نشانگر با برنامه بودنش در این عرصه بود. اما متاسفانه اکثرا با پاسخ همراه نشدند.
۲. آقایان رییسی و هاشمی طبا نشان دادند که بجای داشتن برنامه و ارایه آن، آمال و آرزوهای خود را به همراه آورده بودند و دریغ از برنامه و ارایه راهکار.
۳. آقای قالیباف در این مناظره بجای ارایه برنامه "دولت مردم" چند برنامه را دنبال می کرد:
الف) تلاش ناشیانه برای جذب آراء حامیان آقای احمدی نژاد از طریق اتخاذ شیوه مناظراتی او؛ شیوه ای که غرق در ماکیاویلیسم افراطی است و تاریخ نشان داده که این روش دیگر به ثمر نخواهد نشست و تاثیر عکس دارد.
ب) تلاش برای پیشی گرفتن از آقای رییسی با حملات تند و توام با برآشفتگی به آقای روحانی؛ که در دستیابی به آن تقریبا موفق بود.
ج) تلاش برای دوقطبی سازی مناظره و در نتیجه عرصه انتخابات، میان خود و آقای روحانی که با ورود آقای جهانگیری به طرز شگفت انگیزی غافلگیر و ناکام ماند.
د) اتخاذ روش های غیر متناسب با موازین شرعی و اخلاقی در حمله به دکتر جهانگیری (از طریق تلاش برای تحقیر او) و دکتر روحانی (با انتساب مطالب کذب و خلاف واقع و توهین به ایشان)
۴. بی گمان آقای جهانگیری را باید پدیده این مناظره دانست. او با صراحت کلام و پرهیز از ملاحظات غیر ضرور، ابتدا در مقام پاسخگویی علمی و دقیق به هجمه های پوپولیستی و عوام فریبانه آقای قالیباف برآمد و در موضع دوم به نقد عملکرد او پرداخت که پاسخی به همراه نداشت.
۵. نحوه تعامل و مراوده دوستانه آقایان روحانی و جهانگیری و خضوع و ازخودگذشتگی آقای جهانگیری نسبت به دکتر روحانی بسیار دیدنی بود. و این امر علاوه بر اینکه نشانه عظمت شخصیت و بزرگی روح آقای جهانگیری بود ، نشان دهنده شخصیت و منزلت دکتر روحانی است که همکارانش حتی معاون اول قدرتمند او ، پس از چهار سال همکاری، اینگونه محترم و بزرگش می دارند.
و این درس بزرگی است برای هر دو جناح کشور که چگونه باید کار تشکیلاتی و مصالح عامه را بر منافع و مصالح شخصی ترجیح داد آنهم به اخلاقی ترین شکل.
۶. این مناظره نیز همانند مناظرات دوره های گذشته نشان داد که مجری تنها نقش تایمر را دارد. و اینجاست که به ضرورت آنچه چندی پیش آقای حسام الدین آشنا در مورد مجری مناظرات که با تعبیر خاصش بیان کرد، پی می بریم.