حسن روحانی خطیبی زبردست است؛ واژه ها را با دقت انتخاب می کند؛ آهنگین حرف می زند؛ زنگ صدایش به گوش می نشیند؛ فراز و فرودهای خطابه اش حرفه ای است؛...
وقتی قصد رجزخوانی می کند در هیبت یک سخنور حماسی ظاهر می شود؛ همان گاه است که حجم صدایش پر می شود و حرارت کلامش احساس مخاطب را شعله ور می کند.
هنگامی که پرطنین حرف می زند می خواهد حرف جدید و جدی بزند و آنگاه که لحنش به آرامی می گراید، یعنی شکوه و گلایه ای در راه است.
آنها که خطابه دیروز روحانی را در مشهد شنیدند، اگر سخنرانی او در مراسم ترحیم مرحوم حاج آقامصطفی را شنیده باشند، در ذهنشان به 39سال پیش فلاش بک زده اند. همان سخنرانی ماندگاری که وقتی به نام پیر انقلاب می رسد، همه وجودش در حجم صدایش جمع می شود و نام"امام خمینی" را فریاد می زند . و آنجا نه فقط دل هزاران مستمع که ستونهای تنومند مسجد ارک تهران هم می لرزد.
آن روز، روحانی از مصطفای خمینی گفت و دیروز در مشهد از مصطفاهای پرشمار خمینی که در غزه، لبنان، سوریه، عراق و ... جاودانه شده اند.
آن روز از نزدیک بودن صبح انقلاب خبر داد و دیروز در مشهد ، از "پیروزی اراده ملت بر دشمن"حرف زد. آن روز از وحدت در برابر حکومت نامردمی پهلوی گفت و دیروز در مشهد، از یکپارچگی امت مومن در برابر ائمه کفر سخن راند.
وقتی به اقتصاد مقاومتی رسید، گویی کلیدواژه های "رهبر" را در غزلی خوش سبک، قافیه کرده. هنگامی که به "موشک" رسید انگار آن را به قلب بدخواهان نشانه گرفت.
آن هنگام که...
شیخ هنگام حرف زدن گاهی ابرو درهم می کشد؛ گاه چهره می گشاید؛ گاهی نگاهش تیز می شود؛ گاه رگه ای از خشم در صورتش می دود و پیشانی اش چین می افتد و لحظه ای بعد لب به خنده می گشاید. زبان بدن به کمک لسانش می آید و ...
این "صدا" و "سیما"ی روحانی است. چه باک که "صداوسیما" بخواهد جور دیگری بشناسدش و بشناساندش.