نماینده مردم اردکان مجلس، روایتی را از تصادف پسرش در جاده منتشر کرد.
به گزارش جماران، محمدرضا تابش در کانال تلگرامی خود نوشت:
حادثه ای که اتفاق افتاد -واژگونی اتوبوس حامل فرزندم محمد که از یزد عازم تهران بود- بهانه ای شد تا برشی از کار نمایندگی را به تصویر بکشم و چند نکته را که برای خودم عبرت آمیز بوده؛ متذکر گردم:
معمولا روزانه بیشتر از ٥-٤ ساعت نمیخوابم. نصف شب که بیدار میشوم؛ نوبت به مرور پیامک ها و تلفن هاست و ارجاع آنها به مسئولان و دفتر، تا کار مردم زمین نماند.
دیروز برای پیگیری کارهای استان و شهرستان و مساله شهید محسوب شدن آتش نشانان و امداد گران که در حین عملیات، جان به جان آفرین تسلیم می کنند به کمیسیون تلفیق بودجه رفته بودم.
ترافیک ١/٥ ساعته حین بازگشت به منزل -چون خودم رانندگی میکنم- خسته کننده بود.نماز و صرف مختصر شام و مرور اخبار و مطالعه تا ساعت ١١ شب به طول کشید.
چراغ ها روشن و بدون رو انداز -تقریبا طبق معمول- خواب رفتم. ساعت ١/٣٠ بامداد بیدار شدم. پیام ها و تلفن های واصله را کنترل می کردم و بعضا آنها را به مسئولان مربوطه و دفتر جهت پیگیری و اعلام نتیجه ارجاع می دادم.تا پیگیری کنند. ساعت ٢/٣٠بامداد آقای ستایش از دفتر اردکان طی پیامکی اعلام کرد که موضوع را پیگیری خواهد کرد.
مشغول کار بودم که محمد ساعت ٢/٤٥ بامداد اطلاع داد که اتوبوسی که با آن عازم تهران بوده؛ نزدیک کاشان چپ کرده است و خوشبختانه کسی کشته نشده و او هم احتمالا دستش شکسته است.
کریم را بیدار کردم و به طرف کاشان راه افتادیم. ساعت ٥/٢٦ دقیقه بامداد که بین راه کاشان بودیم؛ آقای خرمجاه که فرزند شهید است و در دفتر تهران کار می کند زنگ زد که فلان و بهمان کار را که به وی ارجاع داده بودم پیگیری کرده و گزارشی داد.
حدود ساعت ۶ بیمارستان شهید بهشتی کاشان بودیم. پزشکان و پرستاران زحمتکش و خوشرو مشغول مداوای بیماران بودند. محمد را که از ناحیه استخوان دست راست دچار شکستگی شده بود روی تختی دراز کشیده دیدیم.
شرح ما وقع را گفت؛ خدا به خیر گردانده بود که ماشین بعد از واژگونی دچار حریق نشده بود.خدا را بخاطر همه الطافش شکر کردیم و بعد از انجام مراحل ترخیص رهسپار تهران شدیم تا اقدامات تکمیلی در یکی از بیمارستان های تهران انجام پذیرد.
این ها را نوشتم تا حرف دلم را بازگو نمایم:
اگر خداوند به من توفیق داده تا ۵ دوره متوالی خدمتگزار مردم شریف و نجیب و فرهیخته اردکان باشم بواسطه آن است که سعی کرده ام خود و زندگی ام را وقف خدمت به آنها برای جلب رضایت پروردگار نمایم.
در این راه زحمات همکاران عزیز ارجمندم که نمونه کار آنها را توضیح دادم و پا به پای من پیگیر رفع مشکلات مردم هستند ستودنی است و بخشی از توفیقات مرهون زحمات آنهاست.
روز و شب و نصفه شب و گاه و بیگاه برای مردم کار کردن؛ ثمره اش دعای خیر مردم رنجدیده ای است که گره ای از کار آنها باز شده است و نتیجه اش مختصر آسیب محمد بود که می توانست بخاطر نشت گازوئیل در صحنه، تبدیل به یک تراژدی وحشتناک شود.
انجام وظایف نمایندگی و خدمتگزاری به مردم ساعت بردار نیست. اغلب همکارانم شبانه روز درگیر حل مشکلات مردم هستند؛ خداوند به همه توفیق خیر عطا کند و ماجورشان دارد.
در مقابل عظمت ملت شریف ایران و جانفشانی شهدا و حماسه آفرینی قهرمانانی که استقلال کشور در طول تاریخ مرهون تلاش و زحمات آنهاست؛ گرچه عملکردها ناچیز و ناقابل است؛ اما سرجمع اقدامات مسئولان اگر خالصانه و متعهدانه و از سر علم و آگاهی باشد میتواند کشور را در مدار توسعه و ترقی قرار دهد و مشکلات و گرفتاریهای مردم را مرتفع سازد و ایران اسلامی عزیز جایگاه رفیع خویش را در سطح منطقه و جهان بازیابد /محمدرضا تابش