ماه اسفند برای ما ماه جنگ بود. فشارهای همیشگی که وجود داشت اما بیثباتی نرخ ارز و فشارهای تورمی باعث شد همه معادلات بازارها به هم بریزد. همه سرمایه تاجر، اعتبار است اما این روزها اعتبار هیچ ارزشی ندارد. قدیمها که تورم چنین فشاری نداشت، اخلاق حکمفرما بود و اهالی کسبوکار هم هوای همکاران را داشتند و هم جانب مردم را میگرفتند اما این روزها، کسبه که خود آنها نیز قربانی این شرایط هستند، قادر به حفظ اصول اخلاقی خود نیستند. مثلا قدیمها برای هر کسبوکاری ۲۰ درصد سرمایه نیاز بود و بقیه به حسن شهرت و اعتبار فرد مربوط میشد. اما این روزها حتی اگر ۹۵ درصد نقدینگی داشته باشید، کسی حاضر نمیشود به اندازه ۵ درصد روی اعتبار شما حساب کند.
به گزارش جماران؛ محسن جلال پور، فعال اقتصادی در یادداشتی نوشت:
پای گلایهها و درددلهای یکی از دوستان نشستم. یک ساعتی بیوقفه نالید و از زمین و زمان بد گفت. در نهایت هم وقتی دید من با ارامش گوش میکنم وقصد ارام کردنش را دارم گفت:«کاش من هم مثل تو ارام بودم».
خیلی از این حرف ناراحت شدم و گفتم قضاوت درستی نیست. برایش چند مورد از گرفتاریهای سال ۱۴۰۲ تعریف کردم. بسیار متعجب شد و عذرخواهی کرد و گفت:«فکر نمیکردم این همه گرفتاری داشتهای، پس چرا به ما اطلاع ندادی؟»
گفتم:«فقط یک مورد را به فلانی گفتم و انتظار کمک هم نداشتم؛ چند روز تلفنش راپاسخ نداد».
خیلی ابراز تأسف کرد و ناراحت بود که چرا به او چیزی نگفتم. تشکر کردم و گفتم:« میدانی مشکل من چیست؟ مشکل این است که خیلی از رفقا پیش من میآیند و مشکلات خود را مطرح میکنند و من هم در حد توان خودم، سعی میکنم مشکلشان را حل کنم اما هیچکس انتظار ندارد که من مشکل داشته باشم. همه فکر میکنند من هیچ مشکل و گرفتاری ندارم.»
رفیق عزیزم دیگر چیزی نگفت؛ خداحافظی کرد و رفت اما حالا که ۱۰ روز از آغاز سال گذشته میگویم؛ اسفند ۱۴۰۲ بدترین اسفندی بود که در تمام زندگی کاریام تجربه کردم. هیچ وقت مثل یک ماه پایان سال گذشته، سختی نکشیدم و هیچوقت اینقدر احساس تنهایی نکردم.
همانطور که برای رفیقام تعریف کردم، ماه اسفند برای ما ماه جنگ بود. فشارهای همیشگی که وجود داشت اما بیثباتی نرخ ارز و فشارهای تورمی باعث شد همه معادلات بازارها به هم بریزد. همه سرمایه تاجر، اعتبار است اما این روزها اعتبار هیچ ارزشی ندارد.
قدیمها که تورم چنین فشاری نداشت، اخلاق حکمفرما بود و اهالی کسبوکار هم هوای همکاران را داشتند و هم جانب مردم را میگرفتند اما این روزها، کسبه که خود آنها نیز قربانی این شرایط هستند، قادر به حفظ اصول اخلاقی خود نیستند. مثلا قدیمها برای هر کسبوکاری ۲۰ درصد سرمایه نیاز بود و بقیه به حسن شهرت و اعتبار فرد مربوط میشد. اما این روزها حتی اگر ۹۵ درصد نقدینگی داشته باشید، کسی حاضر نمیشود به اندازه ۵ درصد روی اعتبار شما حساب کند.
کمکم احساس میکنم همه تجربیاتی که یک عمر در کسبوکار اندوختهام، دیگر به دردم نمیخورد. نه اخلاق ذرهای ارزش دارد، نه اعتبار در بازار به درد میخورد و نه کار سالم به نتیجه میرسد.
اقتصاددانان بارها گفتهاند که اخلاق و سجایای انسانی در شرایط تورمی رنگ میبازد و تاجر و کاسب سالمی که در چنین فضایی کار میکند، دیر یا زود یا ورشکسته میشود یا او هم اخلاق کسب و کار را زیر پا میگذارد.
حالا که از سختیهای ماه اسفند گفتم، لازم میدانم از بعضی همکاران خوبم تشکر کنم که در جنگ اسفند کنارم ایستادند؛ همچنین از پسران دلسوز و همسر دوست داشتنیام تشکر میکنم که آن یک ماه، محسن تکیده و ناامید را تحمل کردند.
همچنین قدردان زانوان پرقوت خودم هستم که در چنین بزنگاههایی کمک میکنند سرپا بمانم و دوباره با قدرت برگردم.