سید مهدی علایی طالقانی در منش و خُلقیات، همپای روایاتش جذاب و کمبدیل بود. تا روزی که احساس کرد باید در عرصه بازنمایی و تبیین منش آیتالله سید محمود طالقانی حضوری جدی یابد، در جامعه خویش را "علایی" معرفی می کرد، که در حد شهرت نیز فرزند طالقانی بودنش به چشم نیاید!
به گزارش جماران؛ محمدرضا کائینی نوشت:
از آغازین روز که در شهریور هزاروسیصدوهفتادونُه و منزل زندهیاد دکتر اصغر فردی با وی آشنا شدم، تا واپسین ساعات شنبه سیاُم دیماه هزاروچهارصدودو، که از او در آی. سی. یو بیمارستان خاتمالانبیاء خداحافظی کردم، یعنی در طول بیستوسه سالِ تمام، همواره خُرسند بودم که از مصاحبتِ منبعی کمبدیل از اطلاعات ناب و ناگفته ی یکی از رهبران نامدار انقلاب اسلامی برخوردار گشتهام. او دِین خود را به حقیقت و تاریخ معاصر، به تمامی ادا کرد و نشانههایی آشکار در روایتگری آن برجاینهاد.
سید مهدی علایی طالقانی اما، در منش و خُلقیات، همپای روایاتش جذاب و کمبدیل بود. تا روزی که احساس کرد باید در عرصه بازنمایی و تبیین منش آیتالله سید محمود طالقانی حضوری جدی یابد، در جامعه خویش را "علایی" معرفی می کرد، که در حد شهرت نیز فرزند طالقانی بودنش به چشم نیاید!
در طی مدت مراوده، در منزلی استیجاری و بس ساده میزیست. بارها قولا و عملا به تقبیح آقازدگیِ منفی و برخی مصادیق شناختهشده آن در جامعه پرداخت. به رغم آنکه هیچ سمت رسمی و غیررسمی نداشت، هر حاجتمند یا مظلومی به او مراجعه می کرد، تا سرحد توان با او همراه می شد، تا گره از کارش بگشاید. اساسا سختیِ زندگی مردم، بس آزرده و حتی شرمندهاش میساخت. هرگز حقگویی و بیان آنچه به نظرش درست بود را فرو نمی نهاد، حتی اگر اطرافیان و دوستان را ناخُرسند میساخت. در برابر نامرادیها و تلخیهای روزگار، هماره باقدرت ظاهر میشد و هرگز وا نداد. امید به آینده و شیرینکلامی را همواره با خویش داشت، حتی بر تخت بیمارستان و اوج بیماری! گاه به نظر می رسید که در دوستی، حتی به شکل یک طرفه وفادار است و نقارها را، با نخستین سلام منتفی می کرد! در یک کلام آن بزرگ، بسا خصال گران را از پدر به ارث برده و در بسیاری جهات، آئینه وی مینمود.
دوستی و صمیمیت با وی را، از شانسهای زندگی خود میدانم و بیتردید برخی تاثیراتش را، تا پایان حیات با خود خواهم داشت. در آینده از او و خاطراتش بیشتر خواهم نگاشت. روحش شاد و یادش گرامی باد.