محرم ۱۴۴۵ در افغانستان با فرمان شیخ صاحبِ خواجگانِ طالبان که تامین امنیت روزهای محرم را بر متولیان امارت اسلامی موظف نمود، آغاز شد. صرفنظر از برخی محدودیتها - که معلوم نشد سلیقه بود یا اقتضای شرایط - برخی سوگواران لت و کوب شدند و در غزنی یک حادثه تلخ و دردناک روی داد.
به گزارش جماران؛ علی موجانی، پژوهشگر تاریخ روابط خارجی در حساب توییتر خود نوشت:
۱. افکار عمومی باید دقیق، منصفانه، موشکافانه و مسئولانه درباره رویدادهای محرم امسال و عزاداری عاشورا در افغانستان تحت حکومتِ خواجگانِ امارتِ اسلامی طالبان به داوری بنشینند. برای این منظور نظر شخصی خود را در این رشته توئیت به اشتراک میگذارم.
۲. باید توجه داشت آنچه روی داد ناشی از احترام و غم شریکی مردم منطقه با خاندان پیامبر(ص) بود. مظلومیت و به ناحق ریخته شدن خون ابوعبدالله حسین بن علی که درود خدا بر او باد، باوری است عمیق که اختصاص به عامه مسلمین دارد. لذا نباید این آیین را منتسب به جهتی دیگر برشمرد و مصادره کرد.
۳. در تصور مسلمانان و خاصه عامه اهل خراسان از اصحاب طریقت آنگونه که خواجه محمد پارسا خلیفه اول بهاالدین نقشبند در فصل پنجم کتاب فصل الخطاب آورده است؛ "عقوبتی سخت برای قاتلانی است که خون امام حسین سید جوانان بهشت را به ظلم و ناحق ریختند".
۴. دلدادگی خواجه پارسای نقشبندی به اهل بیت نبوت چنان بود که چون در مدینه بیمار شد، وصیت کرد در میان تربت ائمه چهارگانه تشیع و مزار عباس عموی پیامبر گرامی اسلام که درود خدا بر آنان باد، درون بقیع به خاک سپرده شود.
۵. محرم ۱۴۴۵ در افغانستان با فرمان شیخ صاحبِ خواجگانِ طالبان که تامین امنیت روزهای محرم را بر متولیان امارت اسلامی موظف نمود، آغاز شد. صرفنظر از برخی محدودیتها - که معلوم نشد سلیقه بود یا اقتضای شرایط - برخی سوگواران لت و کوب شدند و در غزنی یک حادثه تلخ و دردناک روی داد.
۶. در اخبار بود؛ مسئولان طالبان در اقدامی قابل تحسین برخی از آمران و مجریان لت و کوب عزاداران را دستگیر کردهاند. با این وجود هیچ خبری از واکنش کابل به فرمانی که از قندهار برای ضرورت امنیت مراسم صادر شد، نسبت به حادثه دردناک تیراندازی به سوگواران و ماتم زدگان غزنی نیست.
۷. اگر خبری رسید و کمیسیونی
- برای رسیدگی به موضوع،
- دادخواهی خانوادههای عزادار،
- پرداخت دیه شهدای بیگناه
حادثه غزنی تشکیل شد، قضاوت آسان میشود و میتوان به جرئت نوشت که برخوردی مسئولانه صورت پذیرفته است.
۸. در کنار این انتظار؛ مناسب است به مقایسه تحول در رفتار طالبان طی دو سال اخیر اندیشید. دو سال پیش؛ قبل از فروافتادن بنای دولت جمهوری افغانستان خوف از آن بود که "چنانچه طالبان بر سریر قدرت بازنشیند، همان کند که در دوره اول حکمرانی خود نمود؟"
۹. گذر دوساله از بازآمدن امارت اسلامی اما نشان داد اگرچه طالبان هدف خود را تغییر نداده است اما "مفکوره" آنان دچار تغییراتی قابل تامل و تحلیل شده است. در این میان یکی از نمونههای مشهود برای بررسی این تمایز دقت در نحوه مواجه با مسائل مردم شیعه افغانستان است.
۱۰. مصداق بارز این بند اخیر - یعنی حفظ هدف و تحول در مفکوره - اختصاص به مطالعه در باب مسائل شیعیان دارد: "هدف طالبان برای عدم استناد به مبانی فقه جعفری در آرای دارالافتای امارت اسلامی"، خود بمنزله عدم شناسایی حقوق اجتماعی بخش گستردهای از مردم افغانستان محسوب نمیشود؟
۱۱. با وجود حفظ آن هدف، پذیرش برخی از حقوق اجتماعی شیعیان و یا سایر اقوام و اقلیتها - به رغم بعضی از تنشهایی که روی داد - موید آن است که "مفکوره یا اندیشه طالبان" سخت تحول یافته است. این تحول سبب شد رفتار کنونی امارت اسلامی از سوی برخی شیعیان افغانستان تمجید گردد.
۱۲. وقتی عاشورا گذشت، رئیس الوزرای امارت اسلامی طالبان "پیام" مهمی داد که حقوق فردی و اجتماعی و "مذهبی" براساس شریعت اسلامی محفوظ خواهد ماند. این بیانیه از آن جهت مهم است که طالبان میکوشد نشان دهد رفتار حاکمیتی اش مبتنی بر عدم تبعیض، پاسخگویی و مسئولیتپذیری است.
۱۳. از نگاه شخصی معتقدم باید منصفانه، موشکافانه و با دقت درباره رفتار مبتنی بر "مفکوره حاکمیت امارت اسلامی طالبان" داوری نمود. از "ذوقزدگی دوری جست" و از "دلزدگی و دلواپسی اجتناب ورزید" تا دریافت "میزان صداقت" تا کجاست؟
۱۴. ضروری است؛ "گام مثبت را مشاهده کرد و رفتار مسئولانه را به دقت ستود"، اما ضمناً پیش از هر واکنشی باید منتظر ماند تا مشاهده شود این گام مثبت و مسئولانه درباره حادثه غزنی پا به کدامین جاده خواهد نهاد و مقامات طالبان کمیسیونی برای رسیدگی تشکیل میدهد و گزارشی را منتشر میسازد؟