در علم اقتصاد از «موجودی سرمایه» که لازمه رشد اقتصادی پایدار است، زیاد سخن گفته میشود. موجودی سرمایه را میتوان مجموع ارزش ساختمان و تاسیسات و ماشینآلات و تجهیزاتی دانست که در فرآیند تولید نقش داشته و مورد استفاده قرار میگیرند. در دنیای کسبوکار مدرن که محیطی پویا و رقابتی است، داشتن نیروی انسانی توانمند یکی از بزرگترین مزیتها محسوب میشود.
به گزارش جماران؛ محسن جلالپور، فعال اقتصادی در کانال تلگرامی خود نوشت:
هر روز در رسانهها اخبار حذف آدمها از نظام اداری و نظام تصمیمگیری را مشاهده میکنیم. فکر نمیکنم هیچ ساختار سیاسی به اندازه حکومت ایران، نیروهای اثرگذارش را حذف یا زمینه مهاجرت آنها را فراهم کرده باشد.
فکرش را بکنید؛ «بچههای مردم» که اغلب تحصیلکرده و پر تلاشند، هرگز قادر به ایجاد کسب و کار برای خود نمیشوند و راهی به نظام اداری و ساختار تصمیمگیری پیدا نمیکنند. اگر احیانا اشتباهی صورت گرفت و شمار اندکی از آنها موفق شدند کسب و کاری دست و پا کنند، از چرخه اقتصادی کشور کنار گذاشته میشوند و به جای آنها آقازادهها و اقوام و خویشان سیاستمداران رشته کار را در دست میگیرند.
انگار عدهای کشور را «تیول» خود میدانند که به خود حق خود میدهند هرکاری دلشان میخواهد انجام دهند. این برخوردها در نهایت منجر به ناامیدی و سرخوردگی جوانان میشود که یا مهاجرت آنها را در پی دارد یا آنها را گوشهگیر و عزلت نشین میکند.
همین یکی دو روز گذشته، حجم وسیعی از اخبار به حذف سرمایههای انسانی کشور اختصاص داده شده است. چند روزنامه ظرف دو روز گذشته در صفحه اول خود از پایان همکاری عادل فردوسیپور با صدا و سیما خبر دادهاند. چند پایگاه خبری نوشتهاند که خانم هنگامه قاضیانی پس از حواشی زیادی که برایش به وجود آوردهاند، برای همیشه از بازیگری خداحافظی کردهاست. چند روز پیش حتی اجازه ندادند وریا غفوری از فوتبال خداحافظی کند.
در مقابل، رسانهها تصویر مدیرعامل یک سازمان بزرگ را منتشر کردهاند که برای همسرش حکم مدیرکلی امضا میکند. یا در خبرها میخوانیم که پسر جوان یک .... عضو هیأت مدیره یک شرکت بزرگ فولادسازی میشود. آنطرف میشنویم که یک مدیرکل راه و شهرسازی پسرش را در یک شرکت زیر مجموعه دولت استخدام کرده و در پاسخ به پرسشی درباره استخدام پسرش در یکی از شرکتهای زیر مجموعه دولت، خطاب به خبرنگار میگوید: «از لج تو هم شده، پسرم را جای بهتر هم میبرم».
تازه اینها قسمت روشن ماجراست که خبرنگاران موفق شدهاند کشف کنند اگر نه آقازادههای زیادی هستند که سکان بخشهای تاریک اقتصاد را در دست گرفتهاند و تا امروز کسی متوجه حضور آنها نشده و باز هم نخواهد شد.
آنها که به هر دلیلی نخبگان را از نظام اداری حذف میکنند یا مانع کسب و کار و فعالیت افراد میشوند، به کشور خیانت میکنند و به نظام تصمیمگیری کشور لطمه جدی میزنند.
در علم اقتصاد از «موجودی سرمایه» که لازمه رشد اقتصادی پایدار است، زیاد سخن گفته میشود. موجودی سرمایه را میتوان مجموع ارزش ساختمان و تاسیسات و ماشینآلات و تجهیزاتی دانست که در فرآیند تولید نقش داشته و مورد استفاده قرار میگیرند. در دنیای کسبوکار مدرن که محیطی پویا و رقابتی است، داشتن نیروی انسانی توانمند یکی از بزرگترین مزیتها محسوب میشود. اگر این تعریف را مبنا قرار دهیم، متوجه میشویم در چند دهه گذشته در کشور ما برخورد نیروی سیاسی با نیروی انسانی هیچگاه متناسب با این تعریف نبوده است. در نتیجه نظام اداری و ساختار تصمیمگیری در کشور از نیروهای خلاق تهی شده است.
در نهایت اینکه برخورد نامناسب حکومت با سرمایه انسانی یک بعد ماجراست اما تراژدی جایی اتفاق میافتد که سیاستمداران به جای نخبهگرایی به «نوچهپروری» و «حامیپروری» رو میآورند و ضمن اینکه فرهنگ «چاپلوسی» را فراگیر میکنند، منابع کشور را صرف آنها میکنند و به جای بهرهگیری از نیروی انسانی کارآمد به استخدام نیروهای ناکارآمد و حامیان ابله رو میآورند و به همین سادگی پایههای نظام اداری و تصمیمگیری کشور را سست میکنند.