یکی از خبرهای تأسفبار این چند روز، در روزهای اندوه و نوحه و سوگ در شهادت سالار آزادگان، حضرت سیدالشهدا(ع) و یاران «آزادمرد» ایشان این است که امسال برخی دستهجات و هیئتهای یادشده و شاخص از سوی برخی نهادها محدود شدهاند و از آنها خواسته شده که برخی نوحهها را حذف کنند و حتی فشار آوردهاند که باید برخی «واژه»ها را در اشعار خود «تغییر» دهند.
۱- یزد ما همان دار العباده، یکی از مراکز نفوذ تشیع حتی پیش از دوره صفویان است و بحمد الله درباره مجالس مرثیه خوانی و تعزیه گردانی و هیئتهای عزاداری برای اهل بیت(ع) بسیار اهتمام داشته و دارند و شیوه خاص نوحهسرایی و مرثیهخوانی آنان مورد توجه دیگران بوده است؛ به ویژه در سالهای اخیر که برخی هیئتهای معروف و با پیشینه زیاد افزون بر سبک زیبا و نظم مثال زدنی خود، از محتواهای زنده عینی و ادبیات پرجاذبه و اثرگذار بهره میبرند؛ ادبیات و محتواهایی که با «همذاتپنداری» سایر علاقهمندان در داخل و خارج کشور، این نوحهها و سوگسرودها را به ویژه به لطف فضای مجازی و بحمدالله از محدوده آن دستهجات بسی فراتر برده است.
۲- یکی از خبرهای تأسفبار این چند روز، در روزهای اندوه و نوحه و سوگ در شهادت سالار آزادگان، حضرت سیدالشهدا(ع) و یاران «آزادمرد» ایشان این است که امسال برخی دستهجات و هیئتهای یادشده و شاخص از سوی برخی نهادها محدود شدهاند و از آنها خواسته شده که برخی نوحهها را حذف کنند و حتی فشار آوردهاند که باید برخی «واژه»ها را در اشعار خود «تغییر» دهند. این امر طبعا به این معناست که از آنان خواسته شده پیش از خواندن اشعار و نوحهها باید متن آنها از سوی همان مراکز ممیزی و «روا» بودن آنها تایید شود و همین امر باعث شده است که با امتناع این هیئتها از همراهی با چنین دخالتهای ناروا آنها تعطیل شوند!
۳- واقعیت آن است که چنین اقداماتی چنان تاسفبار است که آدمی نمیتواند به راحتی صحت خبر آن را بپذیرد. امری که به روشنی با یکی از فلسفههای برگزاری عزاداری برای سرور آزادگان(ع) ناسازگار است؛ زیرا بیشک آن پیشوای آزاده و بزرگ و یاران آزادمنش ایشان، «شهید» راه آزادی بشر و ایستادگی در برابر زور و تحمیل خودکامگان هستند و مایه شگفتی است که کسانی که خود عزادار و مدعی پیروی از آن پرچمدار آزادی میباشند و نهادهایی که ادعای حمایت از انقلابی را دارند که یکی از شعارهای اصلی آن «آزادی» بوده و هست، چنین دخالتهای بیجا و ناامیدکنندهای کرده باشند. بنده نیز از جزئیات آن خبر ندارم و آگاهیام در حد همان مطالبی است که در رسانههای مطرح شده است و به نظر میرسد، متاسفانه اصل آن دور از واقعیت نباشد.
۴- در اینجا با این تلقی که خبرهای یادشده درست است، به یاد خاطرهای از خطیب توانا و مشهور مرحوم حجت الاسلام و المسلمین آقای محمدتقی فلسفی، رحمة الله علیه، افتادم که سالها پیش خوانده بودم و در کتاب خاطرات ایشان به نام «زبان گویای اسلام» آمده است؛ خاطرهای از نخستین دیدار ایشان با امامخمینی، دو سه روز بعد از پیروزی انقلاب. اگر خبر یادشده درست باشد، نقل این خاطره یکی از شواهد وضعی است که برخی برای جامعه ما میپسندند و نسخهای است که با تنگنظری خود برای آن پیچیده و به اجرا گذاشتهاند؛ نسخهای که متأسفانه شواهد آن کم نیست و یک نمونه بسیار کوچک آن در همین یزد، جلوگیری از سخنرانی این بنده طلبه در چند سال پیش بود؛ که وقتی تهدید قبلی «آقایان» اثر نکرد، عملا مانع آن شدند؛ آن هم سخنرانی در بزرگداشت ولادت حضرت امام جواد(ع)! متن خاطره آقای فلسفی عینا این است:
۵- «دو سه روز بعد از ورود امام، در مدرسه علوی در حضور صدها نفر از علما و روحانیون تهران منبر رفتم. در بین سخنرانی که در مورد اختناق رژیم گذشته صحبت میکردم، گفتم: یک کتابفروش چندین سال قبل به من میگفت: در زمان رضاشاه، اداره اطلاعات شهربانی هر کتابی که میخواست چاپ شود باید نگاه میکرد و روی هر صفحه، مهر «روا» میزد تا چاپخانه آن را چاپ کند. او میگفت: من دیوان حافظ را که چندین بار چاپ شده بود به شهربانی بردم تا مجوز چاپ بگیرم. فرد مسئول گفت: یک ماه دیگر بیایید. هر چه اصرار کردم تا زودتر مجوز دهد، قبول نکرد.
بعد از یک ماه که رفتم، دیدم همه صفحات به جز یک صفحه مهر خورده است. گفت: باید این یک بیت شعر را تغییر دهی:
«رضا به داده بده و ز جبین گره بگشای
که بر من و تو دَرِ اختیار نگشا دست»
گفتم: این شعر حافظ است. چطور آن را عوض کنم؟ بر فرض عوض کنم، ولی به جای آن چه قرار دهم؟ گفت: چون کلمه «رضا» اسم رضاشاه کبیر است، آن را بردار و کلمه دیگری جای آن قرار بده! مثلا «حسن به داده بده»، «تقی به داده بده»!! با گفتن این مطلب، مجلس غرق در خنده شد. امام نیز چنان میخندید که دوشهایشان تکان میخورد.»
۶- حال شایسته است به جای آن خندهها گریست و خطاب به «آقایان» فقط این آیه را خواند: «فاین تذهبون»؟
صلی الله علیک یا ابا الاحرار و علی الارواح التی حلت بفنائک.
قم – عاشورای ۱۴۴۴