راه حل اساسی، ایجاد فضای «گفتگو» با مردم و به ویژه با نسل جوان و نوجوان است. پس متولیان امر تا دیر نشده، این فضا را برای گفتگو با نسلهای جدید فراهم نمایند.

در ماههای اخیر بحث سبک زندگی و نوع آرمانها و آرزوهای نسل های جدید و به ویژه دهه هشتادی ها و نودی ها مورد توجه بسیاری از رسانه ها قرار گرفته است. دو رویداد این بحث را بیشتر در کانون بحثها قرار داده است. اولین رویداد اجرای سرود «سلام فرمانده» بود که بحثهای فراوانی را در رسانه ها به دنبال داشت. یکی از این بحثها، نوجوانان بودند که با اجرای این سرود تلاش شد تا نشان داده شود که نسلهای جدید هم به آرمانهای اسلامی و انقلابی پایبند هستند. رویداد دوم اما در همین چند روز اخیر اتفاق افتاد و آن تصاویری از نوجوانانی بود که در بلوار شهید چمران شیراز منتشر شد و دختران بعضا بدون حجاب همراه پسران با سبکی متفاوت از آنچه به عنوان سبک اسلامی از آن یاد می شود، حضور داشتند. لذا این سوال مطرح می شود که کدامیک در واقع معرف جامعه ایرانی هستند؟ و نحوه سلوک با آنها چه باید باشد؟ در این رابطه نکاتی وجود دارد:

1- همه این نوجوانان، نوجوانان ایرانی هستند، چه حاضران در اجراهای سرود سلام فرمانده و چه نوجوانان بلوار چمران شیراز. اولین گام برای مواجهه با این قبیل پدیده ها، پذیرش تفاوت سبک زندگی در جامعه ایرانی است. نفی یک نوع سبک زندگی و برخوردهای قضایی و پلیسی آنچنان که در خبرها نیز آمده بود، راه حل نیست. متولیان امور فکر نکنند با برخوردهای قهری مساله حل می شود. سالها گفته شد که گشت ارشاد برای مواجهه با پدیده بی حجابی یا بد حجابی نه تنها جواب نمی دهد، بلکه در بیشتر موارد، اقشار مختلف و به ویژه جوانان را به موضع لجبازی و حتی عناد می کشاند و دیگر نمی توان با  هیچ ادبیاتی با این افراد گفتگو کرد. اما متاسفانه این هشدارها شنیده نشد و آن را مخالفت با حجاب قلمداد کردند. هنوز هم متاسفانه شنیده نمی شود، چنانکه در ماههای اخیر توسط نهادی برای همه خط و نشان کشیده شده و خبر از برخوردهای قهری در آینده نزدیک داده و کار را هم با ادارات دولتی شروع کرده است. آیا اینگونه برخوردها در چهل سال گذشته جواب داده که دوباره همان راه حلها پیش گرفته می شود؟ آیا اندکی تامل و مرور تجربه های گذشته، نمی تواند برای متولیان امر تلنگری جهت تجدید نظر در این مسیر غلط فراهم آورد؟ حداقل از توصیه های شهید عزیز سلیمانی که ادعای پیروی از ایشان را دارند، تبعیت کنند، آن هنگام که به مسئولان فرهنگی نهیب زد: «این بی حجابه، این با حجابه، این اینجوریه، این اونجوریه... خب پس چه کسی را می خواهید حفظ کنید؟ همان دختر کم حجاب دختر منه، دختر ما و شماست، نه دختر خاص من و شما، اما جامعه ماست. اینها مردم ما هستند. بچه های ما هستند... باید راه افتاد بین مردم و جذب کرد».

 اتفاقاً مکان وقوع این رویداد خود یک نشانه فرهنگی است. این اتفاق در بلواری روی داد که به نام شهید چمران است، همو که با همین برخوردهای محبت آمیز توانست در میان زنان و مردان جنوب لبنان تأثیرگذار باشد و حتی همسر خود را از میان همین زنان بی حجاب برگزید، اما نوع سلوک او، همسرش را در نهایت در زمره زنان معتقد و با حجاب درآورد.  نوع مواجهه با دختران و پسران امروز هم باید در بستر نوع نگاه و نحوه سلوک چمرانها و سلیمانی ها باشد.

 در هر صورت همه مشاهدات و پژوهش های اجتماعی نشان می دهد که این برخوردها، بیشتر و بیشتر نسل نوجوان و جوان را به مسیر مقابله با سبک زندگی اسلامی می کشاند. شاید آنچه در بلوار چمران شهر شیراز اتفاق افتاده، نتیجه سالها برخوردهای قهری و سلبی با اینگونه پدیده ها باشد.   

۲- اگر انسان را بر اساس نظر اساتید اسلامی همچون آیت الله جوادی آملی، آمیخته ای از  احساس، خیال و عقل بدانیم، برای تربیت انسان نیازمند آن هستیم که همه وجوه انسان را مدنظر قرار دهیم. متاسفانه در سالهای گذشته، در مواجهه با نسل جوان و نوجوان و برای ترویج سبک زندگی دینی در سطح جامعه از یکسو به برخوردهای سلبی و قهری رو آوردیم که همانطور که گفته شد، نتیجه معکوس داده است و از سوی دیگر تنها تلاش کردیم با تکیه بر احساسات، نوجوانان و جوانان را به سبک زندگی اسلامی سوق دهیم، آن هم در قالب مداحی هایی که بیشتر وجه حزن دینی برای مخاطب جلوه گر می شود و تصویر دین را در نسلهای جدید، تصویری همراه با حزن و اندوه ترسیم می کند که همین امر چه بسا موجب رویگردانی این نسلها از دین می گردد. هر چقدر نیز که کارشناسان و صاحبنظران درباره افراط در این زمینه هشدار دادند، آنها را به مخالفت با عزاداری و روضه و.... متهم کردند. در این میان حُسن و نقطه قوت سرود «سلام فرمانده» این بود که کمی از سبک مداحی و حزن فاصله گرفت و احساسات همراه با شادی و ریتم زیبا را برای مخاطب به ارمغان آورد و شاید همین نقطه قوت، سبب فراگیری آن در سطح جامعه شد. تداوم این قبیل ریتمهای احساسی زیبا همراه با شادی برای ارائه و معرفی دین بسیار ضروری است تا بتوان از این طریق نسلهای جدید را به دین جذب نمود.

۳- اما نکته مهم و اساسی آن است که تکیه صِرف بر احساسات نمی تواند جوابگوی ادامه مسیر باشد. اگر برای تربیت دینی فقط قرار است بر همین احساسات تکیه کرد، با یک احساس هم از نوعی دیگر از بین خواهد رفت. به عبارت دیگر توجه به وجوه احساسی در تبلیغ و معرفی دین لازم است، اما کافی نیست. آنچه که تبلیغ دینی را پایدار و ماندگار می کند، توجه به وجوه عقلی دین و تکیه بر عقل برای معرفی دین است و ابزار این وجه عقلی نیز «گفتگو» است. اما سوال این است که در تمام این سالهای پس از انقلاب، چقدر با نسلهای نوجوان و جوان نشسته ایم و در مورد مفاهیم و مباحث دینی گفتگو کردیم؟ چقدر به آنها اجازه دادیم تا نظراتشان را در این موارد ابراز کنند و حتی مخالفت کنند تا از درون یک کشاکش عقلانی به مفاهیم دینی دست یابند؟ چقدر صدا و سیمای ما، مدارس ما، تریبونها ما اجازه گفتگو در مورد اصل و فرع دین را داده اند؟ جز این است که اکثرا هر سوالی را در نطفه خفه کرده ایم و اجازه طرح سوال را ندادیم؟ جز این است که فضای گفتگو در این موارد را فراهم نکردیم و تنها با تریبونهای یکطرفه مفاهیم دینی را مطرح کردیم و تصور نمودیم که با همین گفتارها و سخنان یکطرفه جامعه دیندار می شود؟ یکی از تجارب نگارنده در چند سال پیش موید این فضای عدم گفتگو است. هنگامی که در چند سال پیش می خواستم تجربه گفتگوی بین جوانان با روحانیون برای بحث پیرامون مسائل دینی از جمله حجاب را فراهم آورم و سپس از طریق فضای مجازی منتشر نمایم، هنگامی که تعدادی از جوانان را به همراه یک روحانی سرشناس دعوت نمودم تا به گفتگو بنشینند، دیدم اساساً جوانان جرات طرح سوال ندارند و تنها به شنیدن سخنان اکتفا کردند، چراکه از عواقب آن می ترسیدند و در نتیجه آن حرکت عقیم ماند. بنابراین راه حل اساسی، ایجاد فضای «گفتگو» با مردم و به ویژه با نسل جوان و نوجوان است. متولیان امر مطمئن باشند، چنانچه این مسیر را نپیمایند و تلاش ننمایند تا از طریق گفتگوی دو طرفه با این نسلها، مفاهیم دینی را به بحث بگذارند، در آینده نه چندان دور، همان نوجوانان حاضر در سرود «سلام فرمانده« را در بلوار چمران شیراز و در هزاران جایی که تصورش را هم نمی کنند، خواهند دید. پس تا دیر نشده، این فضا را برای گفتگو با نسلهای جدید فراهم نمایند.

__________________________________________

*دکترای ارتباطات و فرزند شهید معتمدی از شهدای گرانقدر انفجار تروریستی دفتر حزب جمهوری اسلامی در هفتم تیر

انتهای پیام
این مطلب برایم مفید است
4 نفر این پست را پسندیده اند
نظرات و دیدگاه ها

مسئولیت نوشته ها بر عهده نویسندگان آنهاست و انتشار آن به معنی تایید این نظرات نیست.